همکاری مشترک اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی در توجه به امکانات و ظرفیتهای دانشگاه.
صفحهي ویکیپدیا از آمار بیکاری ایران نشان میدهد که میزان بیکاری جوانان دوبرابر نرخ بیکاری کل جامعه است. این جوانان شامل دانشجویان و دانشآموختگان میشود. شما چه عواملی را موثر میدانید؟
عوامل زیادی می تواند باعث چنین وضعیتی شده باشد. از نظر من چند عامل خیلی موثر هستند:
صنعت ما به این همه فارغالتحصیل (به ویژه در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا) نیاز ندارد. بنابراین خیلیها بیکار میمانند.
دانشگاهها متناسب با نیاز جامعه دانشجو تربیت نمیکنند. تحقیقات دانشگاهی با تحولات صنعتی در ایران هماهنگ نیستند.
دانشجوها به درستی انتخاب رشته نمیکنند. برای نمونه امسال نزدیک به ۶۴۰ هزار نفر در رشته تجربی با هم رقابت میکنند در حالی که تنها ۱۴۰ هزار نفر در رشتههای ریاضی-فیزیک (علوم مهندسی و علوم پایه) ثبت نام کردهاند (منبع). این میتواند نگاه نادرست جامعه به رشتههای پولساز (مانند مهندسی نرمافزار یا سختافزار) را نشان دهد.
از نظر تئوری درسته که مهندسی رشته پولسازیه ولی نکته مهم، امکان فعالیت خصوصی در قالب رشتههای مهندسیه. در مقایسه با پزشکی که فرآیند درآمدی بسیار سادهتری داره، مهندسی نیاز به جامعهای داره که زمینه تولید و رقابت بالائی داشته باشه.
توی دورانی که درس میدادم توی دانشگاه، خیلی برخورد داشتم با کسانی که از مهندسی دلسرد شده بودن و میومدن دوباره ادامه تحصیل در علوم پایه میدادن. حتی عجیبتر از اون، مهندسهائی که دنبال چاپ مقاله بودن برای کار دانشگاهی.
در بسیاری از زمینه های تحصیل مشکلات بسیار فراتر از عدم نیاز بازار یا عدم همخوانی تعداد متقاضی با فیلد های کاری مورد نیاز میشه.
برای مثال بسیاری افراد مثل دانش آموختگان رشته های مختلف تاریخ ، فلسفه و … عموما باید مشغول به انجام تحقیقات باشن
متاسفانه در ایران با سختی فراوان میتونید شغلی پیدا کنید که از شما حمایت کنه ( حقوقی داشته باشید ) و بتونید به فعالیت های پژوهشی و تحقیقاتی مشغول باشید
البته ضعف دانشجویان رو هم نباید از یاد برد
برخی دانشگاه های اصلی و بزرگ کشور که خب کمی وضعیتشون متفاوته ولی در تعداد زیادی از دانشگاه های کشور عمده دانشجو های پسر برای فرار از سربازی وارد دانشگاه میشن و تا کارشناسی ارشد هم درس رو ادامه میدن تغریبا 5 مورد از این افراد دوستان نزدیک خودم هستن
از طرف دیگه زیر ساخت های موجود در کشور برای وارد بازار کار شدن دانشجویان خیلی مهمه که در کشور ما دچار ضعف های بسیاری هست
برای مثال کشور ما در آستانه بحران شدید آب قرار داره و ما رشته ای در زمینه کشاورزی تحت عنوان “مهندسی آب” داریم و چند رشته مرتبط دیگه
این دانشجو ها که واقعا میتونن در سرنوشت کشور بصورت مستقیم تاثیر گذار باشن عموما در مشاغل نامربوط به رشته خودشون شروع به فعالیت میکنن و با توجه به نامشخص بودن سازمان های مربوطه حتی نمیتونن بصورت خویش فرما ، محقق یا … در زمینه تخصصی خودشون فعالیت کنند.
دسته بندی سطح درآمد رشته و انتشارش در جامعه بنظر چندان جالب نمیاد
همین امروز هم ما شاهد این موضوع هستیم : پزشک هایی که درآمد خوبی دارند و از درآمدشون برای واسطه گری ( دلالی ) در امور دیگه استفاده میکنند و در عمل باعث ایجاد آسیب های زیادی در ساختار اقتصادی کشور میشن
از طرف دیگه دید بسیاری از افراد جامعه ما نسبت به رشته های فنی ( از دبیرستان و دانشگاه ) دید عجیبی هست و فکر میکنن اگر فلانی ریاضی نخونده یا در دانشگاه داره کشاورزی میخونه حتما کودن بوده یا مشکلی داره دیگه
این در حالی هست که کشور هایی مثل مالزی و تا حدودی آلمان و چند مورد دیگه مدتی شدیدا بدنبال جذب و پذیرش نیرو های ماهر یا علاقه مند به رشته های فنی بودند تا بتونن خلاء های ایجاد شده در ساختار اقتصادی اجتماعی جامعشون رو پوشش بدن
(تجربه شخصی )
من احساس میکنم دانشجویان ما هم کم در بدتر شدن این وضع تاثیر گذار نیستن
من تعداد زیادی از دانشجو ها رو میبینم که وقتی در مورد کار و آینده ازشون میپرسی هیچ برنامه ای ندارن و فکر میکنن حالا میاییم بیرون یجا میریم سر کار دیگه این همه کار
در حالی که قطعا
من از نظر خودم و دلیل بیکاری خودم بعد از فارغ التحصیلی میگم چون دغدغه ی خیلی از خانومهاست
مادری کردن
من بعد از به دنیا آمدن دخترم هرگز نتونستم خودم رو راضی کنم که تنهاش بگذارم
شاید برای خیلی ها عجیب باشه عین واقعیت هست
البته اینکه نیاز مالی نداشتم و مهمتر از اون حقوق ناچیز معلمی هم بی تاثیر در انتخاب من نبود
زمانی که در دانشکده فیزیک دانشگاه تهران مشغول تحصیل بودم همیشه از خودم میپرسیدم که چرا در تمام این دانشکده (به غیر از دکتر توسلی) استادی نیست که به مشکلات صنعتمان فکر کند؟ چرا همگی در هپروت سیر میکنند؟ بعد که دانشگاههای دیگر را دیدم، فهمیدم که اوضاع خارج از دانشگاه تهران بهتر است اما همچنان قابل قبول نیست.
بعد از سالها فکر کردن برای یافتن ریشه این عقب ماندگی به این نتایج رسیدم:
بخش تحقیق و توسعه در صنعت چندان جدی گرفته نمیشود. به ویژه صنایع دولتی که با پول نفت و خرید تکنولوژی خارجی اداره میشوند و نیازی به نیروی کار داخلی ندارند.
استادان علوم پایه و متاسفانه علوم مهندسی تنها روی کاغذ و در عالم هپروت به سر میبرند و تجربه عملی به دانشجویان نمیدهند. دانشجویان هم رغبتی برای کار جدی ندارند.
دانشجویان از شروع تحصیل به دنبال خروج از کشور هستند. بنابراین جمع کردن رزومه علمی در اولویت قرار دارد.
الگوهای زیادی وجود ندارند که دانشجویان از آنها یاد بگیرند.
دانشجو در ایران به دنبال پرستیژ است نه تلاش برای حل مسئله.
فارغ التحصیلان حاضر به خارج شدن از شهر (به ویژه تهران) نیستند. طبیعتا کارخانهها و صنایع خارج از شهرها فعالیت میکنند.