وضعیت کشاورزی ایران اصلا خوب نیست. داریم منابعمون رو هدر میدیدم. داریم رودخانهها و دریاچههامون رو از دست میدیم. به زودی نفت و گازمون تموم میشه. مردم در رفع کردن ابتدایی ترین نیازشون دچار مشکل میشن. در این شرایط به نظرم کشاورزی مفیدترین و پر سودترین شغل آینده خواهد بود.
خیلی وقتها به این فکر میکردم که اگه یه کشاورز بودم بیشتر به درد کشورم میخوردم تا این که یه دانشمند باشم. حتی سعی کردم که وارد رشته کشاورزی بشم. شک ندارم روزی میرسه که دانش دیگه مهم نیست و مجبوریم برای سیر کردن شکم خودمون به عقب برگردیم، هرچند این عقب نشینی در نظر من مثبته.
آیا فکر میکنید که زمان عقب نشینی فرا رسیده؟ فکر نمیکنید که باید صندلیهای راحت و دانشگاه رو رها کنیم و به آینده جدیتر فکر کنیم؟ آیندهای بدون نفت و گاز. آیندهای بدون آب.
به عنوان یه فیزیکدان که نه ولی به عنوان یه دانشجوی فیزیک که کشاورزیم میکنه میتونم بگم که این دو تا با هم نافای ندارن و تازه تو میتونی از محدودیتهایی که برای ادامه دادن فیزیک برات پیش میاد استفاده مطلوب کنی و کشاورزی رو بهبود بدی. مثلا تو نمی تونی همیشه به مرزعه ات سر بزنه پس میتونی از تکنیکهای کشاورزی استفاده کنی و مثلا با صحبت کردن با یه عالم کشاورزی محصولت و نحوه ابیاری زمینتو بهبود بدی.
یا یه سوال دیگه که تو مخصوصا با پوزیشنی که الان داری میتونی بهش کمک بکنی اونم اینکه تو یه سیستم متخلخل ( بستر شنی داخل زمین ) چی میشه که با برداشت از چاه های غیر مجاز سطح اب پایین میره و یا اینکه چطور میشه این اسیب رو کم کرد و کلی سوال که تو مخصوصا با پوزیشن الانت تو مواد گرانیولار میتونی بهش جواب بدی.
به نظر من نیازی نیست برای بهبود کشاورزیمون همه برن درس کشاورزی بخونن چون کلی ادم دارن این کار رو یمکنند که ادمها قویی هستن تو میتونی از یه دید یه فیزیکدان به مسائل کشاورزی نگاه کنی و درکنار خوندن فیزیکت با دید علمی به مسائل کشور نگاه کنی اون موقع می بینی که کلی مسئله هست که دیدگاه یه فیزیکدان رو می طلبه و کلیم مسئله هست که تو به عنوان یه دانشمند و یا یه محقق میتونی با پرسیدن یه سوال خوب از یه عالم کشاورزی ضمن کمک به حل اون حل اون بحران با استفاده از طرح سوال مناسب و پرسیدن اون از شخص مناسب مسائلی که خودت قادر به حلشون هستی رو هم حل کنی.
تجربه شخصی
با مرور زندگی بیشتر کشاورزهای موفق متوجه شدم که اونها الزاما درس کشاورزی نخونده بودن فقط با توجه به اینکه درس خونده بودن میدونستن که برای بهبود کشاورزیشون از متخصص استفاده کردن. ( من رفتم و دیدم که متخصیصن جهاد خیلی پیگیر و فعال هستن ولی با توجه به اینکه بیشتر کشاورزامون پیرن از علم اونها استفاده نمی کنند)
من دارم زمانی رو تصور میکنم که کلا دانشگاه معنی و اولویت خودش رو از دست میده.
تصور کن دو سال متوالی بارش باران در ایران کاهش پیدا کنه (این خشکسالی ها نادر هستن اما احتمال رخ دادنشون هست). بقایای دریاچه ارومیه هم از بین میره و یه دشت نمک باقی میمونه. رودخانههای اصلی خشک میشن و فقط سیلابها رو هدایت خواهند کرد. در این صورت فکر میکنی علم و صنعت کمکی به ما بکنن؟
ببین الان دیگه هزار سال قبل نیست که نشه هیچ چیز رو پیش بینی کرد. همین ماها اگه درست و حسابی بشینیم رفتارهای اب و هوایی رو تحلیل کنیم امکان غافل گیریمون خیلی خیلی نادر میشه. و اگرم الان می بینی که دریاچه ارومیه خشک شده و یا کلی مشکلات دیگه اش دلیل اون بی فایده بودن علم نیست دلیلش بکار نگرفتن علم و دیدگاه مهندسی به هر چیزیه.
تو از یه سد ساز بخواه برات سد بسازه اونم برات طراحی میکنه و میسازه ولی اون هیچ وقت به فکر اقلیم اون منطقه و یا موجودات نادری که در اون منطقه هستن و یا حتی بافت تاریخی اون نخواهد بود.
به نظرم زمانی ما به اون سمت می ریم که از علممون درست استفاده نکرده باشیم.
در اخر بد نیست همه ادمها یه سری مهارتهای اضافی در کنار درس خوندنشون داشته باشن و اتفاق مثلا اگه تو کشاورز بشی با توجه به روحیه پرسشگرت شاید موفقم بشی و احتمالش که تو بازنشستگیت یه درامد خوبی داشته باشی خیلی زیاد خواهد بود. منتها اینکه وقتی یه مشکلی پیش میاد همه یهوو ویرشون بگیره برن برا حلش اصلا خوب نیست چون تو موارد زیستی همیشه یه سیستم خیلی پیچیده در جلومون که باید ادمها مختلف از دیدگاه های مختلف بهش نگاه کنند تا بشه حلش کرد.