یکی از دوستان برای دومین سال در کنکور سراسری قبول نشد. خودتون با جو فشاری جامعه و خانواده رو به سمت قبولی در کنکور، آشنایی دارین و نیازی به توصیف حس ایشون نیست. چیزی که مهمه به نظرم انتخابِ ایشون برای سال آینده ش هست.
اگه میخواستی بهش چیزی بگی که کمکش کنه زودتر از این موقعیت ریکاور شه و تصمیم های خوبی برای این دوره ی خوش زندگیش (بین ۲۰-۳۰ سال) بگیره، بهش چی میگفتی؟
فشار خیلی زیاده البته نه به اندازه دوره ما. بهش میگم که بزرگترین فرصت زندگی رو به دست آوردی، بالاجبار مسیر با انتهای مبهم به روت بسته شده و هزاران مسیر برای زندگی میتونی در پیش بگیری. نکته خوب اینه که جای اینکه زیستن رو چند سال عقب بندازی، میتونی الان برای رفتن خلاقانه به سمت چیزهایی ک میخوای حرکت کنی، از جمله ثروت، شادی، رضایت از زندگی، … .
از انرژی جوانی برای این مسیرها استفاده کن و پیش برو، چند سال دیگه تو جلوتر از اونهایی هستی الان حس موفقیت دارن!
بهش میگم قطره قطره زندگیتو بخور و در لحظه زندگی کن.وضعیت سیاسی اقتصادی کشور عزیزمون زیاد روبراه نیست و طبعاً به دلایل زیادی در آینده رشته های دانشگاهی پر کاربرد،به میدان خواهند آمد.اولین چیزی که به عقیده من مهمه،علاقه ایشونه و بعد از اون مهارت و یا تجربه های دیگر که ممکنه براشون جذاب باشه.اگر هم در مورد مشاغل قابل پیش بینی کمی دقت کنند،ممکنه مسیر بهتری در پیش بگیرند و به قدرت مغزشان ایمان بیاورند.یعنی این همه مغز نمیتونه از پس مافیای کنکور و طبعات اون بر بیاد!؟ خدا هست جای نگرانی نیست.
نیاز به زمان هست برای ریکاوری، روی بررسی دقیق شرایط و مسیر طی شده تأکید میکردم. میگفتم باید زمانی بذارید و همه چیز رو بررسی کنید و سرسری نگاه نکنید. پس اگه قرار به کمک من باشه، یکی دو جمله کمک کننده نیست، مثلاً کتاب دور زدن آزاد و کتاب امکان رو معرفی میکردم یا براشون میفرستادم خودشون و خانواده بخونن، ولی اینکه واقعا بخونن معلوم نیست. خیلی از آدما وقتایی که باید تجربه دیگران رو ببینن، نمیبینند.
خیلی از بچههایی که الان کنکور دادن و حتی قبول شدن رو پدرها و مخصوصاً مادرها، تحت فشار تا اینجا کشوندن، چون علاقهای و پشتکاری برای درس خوندن نداشتن، حتی بچه به این نیاز نرسیده که برای انتخاباش نیاز به بررسی بیشتر داره، که تا حدی طبیعیه، ولی به نظرم این وضعیت هدایت زوری باعث شده بچههای ما دیر بزرگ بشن.
خلاصه در شرایط موجود هیچی مثل بررسی دوباره مسیر و روشن شدن هدف و توان واقعی فرد و گاهی خانوادش و حتی شرایط جامعه مهم نیست. من یک مثال تو ذهنم دارم، افراد بسیاری ادعا میکنن که میخوان در آینده پزشک شوند، اما واقعا دوست ندارند، یا شناخت یا عزم یا امکانات کافی براش ندارند، بنابراین عده بسیار کمی هستند که به این هدف میرسند؛ یکی از آشنایان بعد از ۳ سال کنکور قبول شد، و بسیاری همان سال اول انتخاب میکنند که از علاقهشون بگذرن، اینجاست که بررسی شرایط و امکانات فردی، خانوادگی و اجتماعی حال و آینده خیلی مهمه، که بعضیاش عمومیت داره و بعضیاش کاملاً به فرد وابستهست و نمیشه نسخه یکسان پیچید.
خوبیهای دانشگاه:
اجبار به فکر کردن
بودن در اجتماع، هرچند اجتماعی با دلهای دور از همی هست. به خصوص رشته های مهندسی.
گرفتن مدرک برای بعضی جاها مثل سربازی و بعضی دورهها که مدرک تحصیلی در اونها تاثیر داره
مشکلات دانشگاه:
دانش زیاد و مهارت کم و در نتیجه کاهش اعتماد به نفس
تضعیف خلاقیت، دستکم در رشتههای مهندسی که به ماشین حساب تبدیلت میکنه
و راههای جایگزین یادگیری فن و حرفه و مهارت هست و حضور در اجتماعات کلاسهای مورد علاقه. مثلاً خود من بعد از رشته مهندسی الان کلاسهای گردشگری رو میرم که خیلی دوستشون دارم. البته نیاز به مدرک لیسانس داره. ولی نمونههای این زیاده که به مدرک لیسانس نیازی ندارند.
و نکته بعدی اینکه منظور از در کنکور رد شدن چی هست؟ چون هم انتخاب رشته رو داریم و هم رتبه.
در انتخاب رشته هم به نظر من خیلیها اشتباهی میرن سراغ رشتههای سنگین مثل برق، فیزیک، مکانیک که دستکم توی مهندسیهاش کاری که گیر نمیاد هیچ فقط وقت تلف کردنه. به جایش رشتههایی مثل تربیت بدنی پُر از شادیه. و آدم شاد دست کم انتخابهای بهتری میتونه در زندگیش داشتهباشه. البته این نظر منه. شاید این رد شدن فرصت خوبی باشه برای شناخت علاقه! و انتخاب درست. به جای تکرار کردن مسیر آدمهایی که به اشتباه این راه رو کوبیدن و رفتن.
مهارت های عالی رو تو خیلی حوزه ها میشه از طریقی غیر از دانشگاه کسب کرد
هدفت از دانشگاه رفتن چیه؟
بدون گذراندن دانشگاه میتونی به هدفت برسی؟
رشته خاصی مدنظرت هست؟ فقط دانشگاهی میشه پیگیرش شد؟
حوصله داری بازم برای کنکور وقت بذاری؟
من خودم پشت کنکور رو تجربه کردم اما با توجه به مسیر و علاقه زندگیم و با اینکه الان به لحاظ شغلی هیچ ربطی به رشته دانشگاهیم ندارم: از مسیر دانشگاه راضی بودم.
خلاصه باید هدف فرد دیده بشه و اینکه خودش چقدر احساس آزادی و نشاط داره حین درس خوندن.
اگر این شخص مشغول کنکور کارشناسی بود، به او میگفتم که رشته تجربی را رها کند و در کنکور رشته ریاضی شرکت کند تا به جای ۷۰۰ هزار نفر با ۱۰۰ هزار نفر رقابت کند. در این صورت میتواند حتی برگه امتحانش را سفید تحویل دهد چون صد در صد قبول است.
همه این توصیهها را البته به پسرخالهام هم کردم. گوش نداد (البته به فشار خانواده) و قبول نشد. نه تنها پزشک نشد بلکه هیچ چیز دیگری هم نشد.
تو فامیل یه نفر رو داشتیم که سه سال پشت کنکور نشست و حتمن پزشکی میخواست و قبول شد.در صورتی که رشته زبان با 100 و 200 قبول میشد و نمیرفت یا همون زیر شاخه های پزشکی هم قبول میشد و نمیرفت همون پزشکی رو میخواست.و قبول شد.(اما من صبوریم در این حد نیست و یا شاید استعدادم)
به طرف مقابل میگفتم قبول نشدی چیزی رو از دست ندادی شاید با این شکست میخوای بفهمی که توانت به حد کافی نبود برای این رشته یا اگر توانت کافی بوده و راه درست بود استعدادش رو نداری ،برو دنبال چیزی که استعدادشو داری و دوستش داری کاری به حرف دیگران نداشته باش.
اگر میخوای کنکور بدی رشته مورد علاقت رو کنکور بده تا هم مهارت و هم علمش رو با هم کسب کنی.
دیگه بیشتر از این نمیتونم روضه بخونم براش