بیایید شعر گفتن رو بصورت خلاقانه تمرین کنیم

ایوانِ پادپُرس شعر و موسیقی
, ,
1

چند وقت پیش ایده ای به ذهنم رسید که با کلماتی که اشتراکاتی با هم دارند ولی به موضوعات مختلف مربوط هستند رو در چند بیت شعر بگنجونم . من اشتراکات حرفی مد نظرم بود چون هم شعر آهنگین میشد و هم صنایع ادبی در شعر گفتن تولید میشد. ولی شما هر جور دوست دارید چهار تا کلمه رو بگید.

**شعر گفتن در هر سبکی آزاد حتی قالب های من در آوردی خودتون .

هر کس چهار کلمه رو که گفت غیر از خودش بقیه شعر میگن و نفر بعدی هم که کلمات رو انتخاب میکنه اونی هست که زودتر شعر رو بگه
می تونید از دوستانتون هم دعوت کنید تا چالش پا بگیره
من برای نمونه چهار کلمه میگم تا @yousef یه شعر بگه البته بقیه هم بگن ولی استارتش رو میخوام خودش بزنه. کلمات پیشنهادی من : دارچین/دورنما/دستبند/سنجاقک

4 پسندیده
2

بر دست من دستبند زدی
ای دلبر شیرین سخن

با بودنت دارچین زدی
بر دورنمای ذهن من

لیکن چو سنجاقک شدی
بر هر گلی کردی وطن!

کلمات بعدی: صلاح، سلاح، احسنت، نترس

6 پسندیده
3

امیدوارم شعر بدون وزن و قافیه هم قبول باشه:

صلاح مملکت خویش خسروان دانند، احسنت!
رو سلاح به دست گیر و نترس از سنگ!

کلمات بعدی: تیر، نگار، چمن، قرارگاه

5 پسندیده
4

تیر، نگار، چمن، قرارگاه
امیدوارم شعر حسابش کنید!

نگار با آن چشمان چمن رنگت دل میبری
کاش دلبرده ها می‌دانستند تیرهای قرارگاه چشمانت چه می‌کنند!

کلمات بعدی:کوچه، پرستو، غریبه، ویولون

6 پسندیده
5

غم با ویولونش به پرستوهای احساس ترانه میخواند
تا از کوچه های آشنایی ،غریبه ای
گذر کند.

کلمات بعدی= قوره /بالش/موریانه/تنور

4 پسندیده
6

چقدر قشنگ بود شعر بچه ها . مخصوصا مال یوسف :heart_eyes::heart_eyes::+1:

شب و آب قوره و یک بالش خیس
منو در دل و یک قلب ریش ریش

تنور دل شده خاموش از غم
بدون یار ندارد سو تختم

بخور ای موریانه نوش جانت
بخور پایه ی تخت و غم ز جانم

کلمه های بعدی » کتاب / قلم / اشک / دلبر

5 پسندیده
7

ممنون از @hesam_fardad بابت تصویر سازی و شعر خوبش.
من دوست دارم @srsb1 و @Fatemeh_Shamsali و @lolmol
هم شرکت کنن چون دیدم به شعر علاقه دارن

2 پسندیده
8

ممنون از دعوت به این چالش سهمناک!

من قلم به دست گرفتن را دوست دارما
ولیکن اشکم در آاامد برای دلبری از شما
… آ،
خداییش این کتاب رو کجای دلم بذارما؟!

تلاش کردم یه ریتم بذارم کنار کلمات پیشنهادی! :joy::woozy_face: شما سعی کنین شاعرانه بخونینش … .

کلمه:
چرا؟
جمع
فکر
دیوانه

6 پسندیده
9

اینم یه شعر عاشقانه از من:

حالم تو جمع و تنها شده چه عالی!
فکر کردی شدم یه دیوونه و روانی؟!
چرا نباشه رنگ آسمونم آبی ؟!
اصلا نذاشتم دلگیرشی روانی!
:rofl::joy:

کلمات:
فردا
سقف
پله
احمق

5 پسندیده
10

تا به فردا و پس فرداهای دور
کوششم در انحصار سقف بود
تا که بشکستم حصار سقف را
پله پله تا ملاقات حماقت می روم
پ.ن احمق رو کمی رقصوندم

6 پسندیده
11

نشان احمقی= کار نیک امروز به فردا موکول کردن

مصمم بودم از فردا بسازم سقفی از تدبیر / ولی در پله اول نشان از احمقی دیدم

4 پسندیده