فرض کنید قرار است بقیه عمرتان را در حبس ابد بگذرانید. به شما اجازه میدهند بین سه سری فیلم پدرخوانده و کتاب برادران کارامازوف داستایوفسکی یکی را انتخاب کنید. کدام را انتخاب میکنید؟ چرا؟
عمدا برادران کارامازوف را انتخاب کردم چون به عقیده خیلیها کتاب کسل کنندهای است. قصدم این بود که وزن فیلم را بالاتر ببرم.
من کتاب را انتخاب میکردم. چون فرصت فکر کردن و اندیشیدن با کتاب بیشتر است.
فیلم را نمی توانم بیش از یک بار نگاه کنم، اما کتاب را می توان چندین بار خواند و هر بار نکات جدیدی را کشف کرد! ضمن اینکه توصیفات نویسنده و تعابیرش در کتاب بیشتر جلب توجه می کند.
به نظر من فیلم خوب را میشود بارها دید. چه برسد به این که پدرخوانده باشد و در حبس ابد. البته انتخاب خودم برادران کارامازوف است چون خواندناش را میتوان حداقل تا چند هفته ادامه داد. میتوان با تک تک شخصیتهای این کتاب زندگی کرد. هر روز پرونده یکیشان را بیرون میآوری، مرور میکنی، آنجاهایی که دوست داری را اصلاح میکنی و در آخر شب برمیگردانیاش به همان جایی که قبلا بود.
دقیقا همین نکته دلیل انتخاب من است. البته من کتاب برادران کارامازوف را نخوانده ام. اما این تجربه را درباره ی بینوایان دارم. آنچه در کتاب بینوایان می شود خواند را در فیلمش نمی توان دید.
سوال فانتزی و جالبی هست. کتاب برادران کارامازوف داستایوفسکی و صحنههای اون رو خودم میتونم تجسم کنم و این باعث میشد مغز و ذهنم بتونه در این حبس نامردانه، ورزش کنه و زنده بمونه؛ در واقع زودتر از جسمم تحلیل نره. و البته احتمال اینکه با کاغذهای کتاب بتونم دنبال روشهایی برای تفریح یا فرار بگردم و یا درون کتاب بتونم چیزی رو پنهان کنم زیاد هست.
ولی چون برای دیدن فیلم پدرخوانده حتما تلویزیون یا پروژکتور و یا لپتاپ در اختیارم قرار میدن و به کمک این ابزارها حتما میتونم وسیلهای تیز برای کندن در و دیوار زندان و یا باز کردن در زندان بسازم، در نهایت فیلم رو برمیداشتم!
پس از همون اول قصد فرار داری؟ میشه حتی با فکر به نقشهی فرار زندگی کرد. هر روز بخشی از نقشه رو از ذهنت میکشی بیرون، تغییرش می دی و برش می گردونی به بایگانی
من کتاب.
تو ذهنم، کتاب خوندن و نوشتن تو زندان خیلی پررنگ و یه جورایی فرصته، زندانیای سیاسی؛ شاعرای معترض، نویسندههای منتقد، و همه اونایی که کلشون بوی قورمهسبزی میده، تو زندان با کتاب خوندن و نوشتن سروکار دارن.
تو زندان شرایط خلوت و عمیق شدن بیشتر پیش میاد، کز میکنی یه گوشه، کتابتو میخونی، کسی هم کار به کارت نداره. برای مدت آزادیت هم با دست پرتری به مبارزه ادامه میدی.
اینکه کتابو خونده باشیم تأثیر داره تو جواب، یا نه؟
پدرخوانده رو دیدم (البته خیلی سال پیش) ولی دوست دارم بازم ببینم، با شکل ذهنی الانم.
کتابای داستایوفسکی هم مطمٸنم ارزش خوندنو داره، میگم امکانش هست زبان روسی هم در زندان یاد بگیرم و اصل کتابو بخونم؟
من کتاب برادران کاراموزف رو انتخاب میکنم. چون هم زیاده هم کسل کننده، احتمالا اولش رو میخونم، بعد برای سالها با خودم میگم که حتما ادامه میدم ولی فعلا بزار یه کار دیگه بکنم. به این ترتیب تا ابد سرگرم میشم
من با اينكه فيلم رو دوست دارم ولي كتاب رو انتخاب ميكنم، چون اصلا دست گرفتن كتاب كمك ميكنه به راحت خوابيدن و فكر كردن به اينكه مجبورم بخونمش باعث ميشه، بيشتر و بيشتر و با كيفيت تر بخوابم.
خيلي لذت بخشه كه سه چهارم از مابقي زندگي رو بخوابي و هر چي خواستي رو تو خواب ببيني
ولي لامصب فيلم، بخصوص فيلم پدرخوانده، يه اشتياق واسه تا اخر ديدنش و تموم كردنش رو به همراه داره، كه باعث ميشه كمتر بخوابم.
خواب بيشتر = زندان آسوده تر و راحت تر
یوسف @yousef در اینکه جواب خیلی شبیه مورد بیگانه ست، منم با شما هم نظرم
فیلم یا کتاب فرقی نداره- هر کدوم شخصیت جدایی دارن - موضوع اصلی اینه که تو چطور خودت رو سرگرم کنی و کدوم یک (کتاب یا فیلم) بیشتر بهت کمک میکنه برای فکر کردن و ساختن داستان خودت
بنظرم فرق این سوال با سوال از کتاب بیگانه اینه که، در اینجا @Ali_Shakeri ، دو سوژه بیرونی برای گذران وقت ارائه داده، ولی شما خواستید خاطرهای رو که برامون کفایت یه عمر رو میکنه، از اعماق ذهن بیرون بکشیم و اون باید از بین تمام خاطرات باشه، یعنی بقیه باید کنار برن. خاطره خودش یه معضله، که به چی بگیم خاطره، در صورتیکه علی دو مورد مشخص رو مطرح کرده، انتخاب بین اونا و اینکه بتونیم بیانش کنیم هم مشکل بعدی.