تعریف های زیادی برای «تئوری توطئه» وجود داره
رولاند ایمهُف، استاد روانشناسی اجتماعی و حقوقی در دانشگاه یوهانس گوتنبرگ در آلمان، میگوید: «برخی بر این باورند که یک تئوری توطئه، معادل فرضی است نادرست که با واقعیت همخوان نیست.»
اما به تعریف ایشون، یک تئوری توطئه، این فرض است که یک رخداد با بردی وسیع، نتیجه نقشه پنهانی شمار اندکی از انسانهاست که میخواهند با ضربه به افکار عمومی به ثروت و اعتبار دست یابند.
همچنین اریک الیور و توماس وود، دو دانشمند علوم سیاسی، تئوری توطئه را توضیحی برای نیروهای پنهانی و بدخواهی میدانند که به دنبال تحقق اهدافی مخرب هستند. یک نظریه توطئه یا توهم توطئه نباید صرفا نادرست باشد، بلکه در واقع نسخهای متناقض از رویداد یا پدیدهای است که توسط عموم مردم پذیرفته شده است.
در رابطه با علت گرایش به تئوری های توطئه هم پرفسور گالینسکی از دانشکده مدیریت کلاگ در دانشگاه نورث وسترن اوانستون میگوید: «هر چقدر مردم کنترل کمتری نسبت به زندگی خود داشته باشند، بیشتر احتمال دارد که تلاش کنند تا از طریق تکاپوهای روانشناختی این کنترل را به دست بیاورند، احساس کنترل برای افراد بسیار مهم است و در مقابل، حس کنترل هم برای آنها ذاتا یک تهدید به حساب میآید. در حالی که برخی سوءتفاهمها ممکن است بد باشد یا به گمراهی منتهی شود، اما موارد بسیار شایع هستند و به احتمال زیاد یک نیاز روانیِ عمیق را اقناع میکنند.»
برای همین تئوری ها توطئه زیادی وجود داره که علارغم غیرعقلانی بودنشون طرفداران زیادی در سطح دنیا دارن و این واقعا عجیب و جالبه :))
اما جدای از اینها به نظرم این بین باید تئوری هایی هم وجود داشته باشه که حداقل ارزش فکر کردن رو داشته باشن.