تعریف و تجربه شما از قالب کردن چیه؟
شاید واضحش این باشه که کالا یا خدمتی رو بریزن تو قالب برند یا ظاهر معروف و مطلوب و با فریب مشتری به فروش برسونن. گنجشک رو رنگ کنن به جای قناری تحویلت بدن!
مثلا یکی از حروف نام یه برند معروف رو تغییر بدی و بزنی رو محصولت که ظاهرش هم مشابهه محصول اونه، اما کیفیتش خیلی خیلی کمتره و محصولت رو بفروشی و واقعا عدهای از مردم خیال کنن همون برند رو دارن میخرن! البته به زودی میفهمن یا شاید زودتر فهمیدن و به خاطر ارزانتر بودن خرید کردن، چون اغلب قالب کردنها در قیمتهای پایینتر اتفاق میافتد.
اینا شاید سالهاست که هست، اما مثالهای دم دستی دیگهای از قالب کردن هم دارم.
از نانواییها شروع کنیم، نمیدونم دولت چه زمانهایی و چگونه قیمت نان رو تغییر میده، اما روند تغییر قیمت نان در بعضی نانواییهای سنتی این شکلیه که قیمت نان ساده و کنجدی و پرکنجد متفاوته، اغلب نان ساده پخت نمیشه و حق انتخاب نداری و بعد از مدتی سادهها ناپدید که نه تبدیل میشن به نان معمولی که همان ساده است که چند تا کنجد پراکنده روش پیداست و قیمت کنجدی گرفته و گرانتر شده، اینجوری که نمیشه، پس کنجدی هم باید گران بشه، نمیشه که ساده نداشته باشیم اونم مشتری داره، پس اون چندتا کنجد هم ناپدید میشن ترفند جالبیه برای قالب کردن نان با قیمت دلخواه به مشتری، بدون درد و با آرامش، مشتری کیه؟ آدمی که صف ایستاده و میفهمه، یا ساکت یا نهایتا غر میزنه و بعد یادش میره، یا براش مهم نیست و بیخیاله! این خود منم، اوایل بهم برمیخورد و غرمیزدم الان بیخیالم. خب گاهی توجیه نانواییها هم به نظر پدیرفتنی میاد که مجبورن این کار رو بکنن چون با قیمتهای مصوب نمیتونن هزینهها و سود رو تامین کنن! پس اینجا پای دولت هم وسط میاد. انگار قیمتگذاریهای دستوری در جاهای دیگه هم از این دست مشکلات و دورزدنها ایجاد میکنه!
یکی دیگه هم یادم اومد، یه بار یه سرویسکار آیفون خودشو به ما قالب کرد! از طرف شرکت اومده بود، کلی زبون ریخت و از خودش تعریف کرد، بعد گفت این آیفون ایرادی داره که من خودم براتون ارزونتر تعمیر میکنم، اما اگه به شرکت بگم اینه ایرادش گرونتر میوفته براتون، حالا شما به شرکت مبلغ کمتر همین برگه رو که نوشتم بگید و بهشون نگید من اینجور گفتم به من هم مبلغ بیشتری میدید که خیلی کمتر از مبلغ شرکته! سود این برنامه همکاری دلسوزانهاش با ما براش فقط سیهزارتومن بود، اما وقتی چندین بار به خودشو با آدمایی که منتظر بودن بیاد برای تعمیر و بالاخره اومده قالب کنه و باز موقع رفتن تاکید کنه که طبق قرار اولیه به شرکت چیزی نگن، سود خوبی میکنه! مشتری چه کار کنه؟ یه دو راهی هوشمندانه براش طراحی شده و اگه تجربه اولش باشه مسیر قالب شده رو انتخاب میکنه، چون اولش که با حسن نیت وارد گفتگو میشه بعدشم اگه هوشیار بشه میترسه سرویسکار قیمت پرتی به شرکت اعلام کنه، مرحله بعد هم میترسه با اعلام داستان همکاریش با مسئول بررسی عملکرد که از شرکت تماس گرفته، سرویسکار از کار بیکار بشه! مشتری و شرکت چه راهی دارند؟ البته که سرویسکار هم در صحبتهاش از شرکت شاکی بود و . . . اما مگه مشتری چقدر وقت داره؟ مشتری ایرانی این جوره؟ یا شرکت ایرانی؟ یا سرویسکار ایرانی؟
دو سه مورد دیگه هم شده که مبلمان یا تختخواب به اون بزرگی رو با رنگ (جنس داخلش که بماند) دلخواه خودشون )قالب کردن!!! به این امید که مشتری شاید از همین هم خوشش بیاد و مشتری هم باز شاید تلفنی غر زده ولی حال برگشت دادن و پیگیری نداشته و خودشو راضی کرده که از اون هم خوشش اومده!
دیگه چه استراتژیهای قالب کردنی سراغ دارید؟ کجاها خوب عمل کردید و کجاها بد؟
راستی خود ما چیا رو قالب میکنیم؟
آخه یکی از توجیهات منجر به آرامش روانی برای پذیرش خطاهای دیگران اینه که آدم خطاهای خودش رو هم ببینه و بالعکس، توجیه قالبکاران اینه که دیگران هم به ما قالب میکنن!