در اینستاگرامم مینویسم.
یه سری داستان کوتاه هم نوشتم در رابطه با مسائل اجتماعی. چیزایی که تو دنیای اطرافم دیدم و روم تاثیر داشته و دوس دارم وضع بهتری داشته باشه رو توصیف کردم.
بعضیا فک میکنن داری فقط شعار میدی خیلی خوبه ادم کاری بکنه اما اگه من کاری هم فعلا نتونم بکنم حداقل فکر و دغدغه اش رو داشته باشم بنظرم یه پیشرفته
اره از نوشته ها و صداهای ضبط شده ی سید ایمان سرورپور و سهیل رضایی.
شاید اگه ادم با یه حال خوب سراغشون بره بیشتر حالش خوب شه تا اینکه دپرس بره سراغشون.
ولی من با هرحالی دوس دارم حرفای این دوتارو
من از فیلم وصدای یه مراسم رونمایی کتاب برای تهیه ی گزارش مکتوب وبه اشتراک گذاشتن اون بهره بردم! گاهی ممکنه این صدایی که به خوبی ضبط نشده باشه نامفهوم بشه ! یا در اثر اشتباهی فایلی سیو نشه وتو یه بخش مهمی ازاطلاعاتی که میخوای رو از دست بدی ! این میشه که اونجاش مجبوری به حافظت رجوع کنی !
يه بار تو دوران كنكورم حسي رو كه داشتم تو يه برگه نوشتم. حدود يه صفحه شد. سال ها بعد كه خوندمش خيلي حس جالبي بود كه چقدر فرق ميكرده طرز فكرم
اما بازم چون قصد به اشتراك گذاشتنش رو نداشتم، مشكلي برام پيش نيومد…
از نوشته استفاده کردم ولی زیاد خوب نیست چون هم خیلی جاها کثیف میشه و ناخوانا و هم نمیشه همه جا برد، چون احتمال گم شدنش هست و شاید برای هر نوشته ایی زیاد امن نباشه
آره. موقع تقسيم سهام توي استارت آپمون من توي quora دنبال موارد مشابه گشتم. و خيلي جواب هاي جالبي پيدا كردم كه توش اين تجربشون رو به اشتراك گذاشته بودن و از عواقب بعدش هم حرف زده بودن. خيلي برام مفيد بود. اما مشكل كوچيكي كه داشت اين بود كه فرهنگ و شرايط اونا چون تو ايران نبودن يه مقدار با ما فرق داشت و باعث ميشد باز هم يه مقداري از مساله تو تاريكي بمونه…
بله…خیلی زیاد…مشکلش اما اینه که هیچ دو اتفاق و تجربه ی مشابهی عینا یکسان نیستند در نتیجه این نوع بهره وری انتظار نتیجه مشترک داشتن و امکان پیشبینی رو عمومن از آدم میگیره.
من دست به نوشتنم خوبه پس عمومن وقتی چیز تازه ای تجربه میکنم اونو مینویسم یا برای دوستانم تعریف میکنم از اونجایی که آدم برونگرایی هستم…انقد تعداد دفعات نوشتن زیاد بوده که تجربه ی خاصی تو ذهنم نیست اما میتونم به این نکته موقع نوشتن اشاره کنم که البته به نظرم یه مشکل فراگیره اونم اینکه وقتی ایده ای تو ذهن می پرورونیم معمولا وقتی روی کاغذ میاد الکن
میشه و به اون شسته رفتگی درنمیاد اینه که عموما سعی میکنم چیزی ننویسم مگر اینکه ایده کاملا از هر جهت در ذهنم پرداخت شه و بعد روی کاغذ بیاد که البته اون زمانه که تازه اشکالاتش درمیاد اما نه به خاطر اینکه ناپخته ست بلکه به این خاطر که دقیقن مهندسی شده…
آره من کلا زیاد میشنم ودرس گفتارها رو به صورت فایل صوتی استفاده می کنم یه نمونش یه کلاسی بود که یکی از موسیقی دان های ایرانی مقیم خارج گذاشته بود وتوش یک موسیقی دان دیگه رو تحلیل ونقد وبررسی کرده بود کارش رو واینها همه به کنار ولی نکته ی جالبی که اینجا داشت این بود که توی این تحلیل ونقد وبررسی یه تجربه ی موسیقایی به اشتراک گذاشت که برا من خیلی آموزنده بود و تا حد زیادی دیدمو نسبت به نظر دادن درمورد موسیقی عوض کرد!
اون باعث شد که به هر کسی با هر سلیقه ی موسیقایی احترام بذارم ودرسته که ممکنه بسیاری از موسیقی هارو موسیقی ندونم ولی به خودم دیگه نمیتونم اجازه بدم کسی که موسیقی پاپ مثلا گوش میکنه ور بهش بگم چرا همچین کاری داری میکنی !
من یه دفتر دارم نمیشه بهش گفت دفتر خاطرات دفتر همه چیه
برنامه ریزی حسابهای مالی و درد ودل
سعی میکنم توی اون چیزایی ک فکرمو مشغول میکنه بنویسم
بازهم دوستام بودن ک مسخره کردن و این منو ناراحت میکنه