معمولا وقتی به پزشک مراجعه میکنیم، از نظر روحی در شرایط خوبی به سر نمیبریم. بخصوص اعتماد به نفس فردی بسیار پائینه و از این نظر آدم بسیار ضربهپذیر میشه. شاید حتی کوچکترین شماتتی از سمت یک پزشک اثر بدی روی روحیه داشته باشه. تجربهای از این حالت داشتید؟ تحقیرآمیزترین چیزی که یک پزشک بهتون گفته چی بوده؟
دندونپزشک با حالت انزجار گفته چرا مسواک نمیزنی و اینا! البته مال خیلی وقت پیش بوده (بچه بودم و مسواک هم میزدم متناوب، شاید بلد نبودم درست مسواک بزنم). جدیدن خیلی حرفهایتر برخورد میکنن.
تا به حال برام پیش نیومده همچین موضوعی البته یادم هم نمیاد که موقع مراجعاتم از نظر روحی یا اعتماد به نفس مشکلی برام پیش اومده باشه حتی با اینکه در سن کم زیر تیغ جراحی رفتم یادمه که اون موقع بیشتر از استرس و اضطراب، داشتم از دیدن اتاق عمل لذت میبردم و حواسم همش به اتاق بقلی بود که ۲ تا پا معلوم بود فقط و چند تا دکتر بالای سر مریض زیاد به قول سیاست مداران و سیاست دوستان در حوزه ضعف نرفتم دکتر
من تقریبا از وقتی که یادمه به خاطر اذیت شدن چشمام موقع مطالعه و سردرد چشمی بارها و بارها به دکتر مراجعه کردم. اما اونا معتقد بودن که چشمام کاملا سالمه و تیزبین هم هست حتی و یه بار به صورت تحقیر آمیزی یکی از این چشم پزشکا گفت که این بچه عینک دوست داره، عینک الکی بگیرید براش.
متاسفانه وقتی که بیست و چند ساله بودم به یه فوق تخصص قرنیه مراجعه کردم و متوجه شدم که تمام این سالها چشمام دچار مشکلی بوده که فقط تا سن 18 سالگی امکان درمان داشته و حالا باید تا آخر عمر با همین سردردا و مشکلات چشم سر کنم.
فکر می کنم هیچ وقت نتونم اون پزشکایی که به جای “نمی دونم” یا “من چیزی تشخیص نمیدم” با اطمینان میگفتند مشکلی نداره و حتی تمسخر می کردنو ببخشم.
خاطرم نیست پزشک چیزی گفته باشه که تحقیرامیز باشه ولی تجربه ای مشابه @Elham9927 داشتم که پزشکان نمیتونستند تشخیص صحیحی روی وضعیتم بذارن. این موضوع باعث میشد که از جانب برخی افراد، فردی توجه طلب به نظر بیام که برای جلب ترحم و توجه دیگران، به بیماری ای تظاهر میکنه که وجود نداره!
این موضوع هنوزم منو اذیت میکنه و از خاطرم نرفته چون بعدها یک پزشک ماهری، بالاخره به تشخیصی رسید که خیلی پیشتر باید معلوم میشد!
من یک تجربه بد نه تقریبا افتضاح داشتم که شاید خیلی خارج از عرف باشه گفتنش اما می خوام بگم! من در یکی از سفرهام به کمپ های گردشگری دچار یک بیماری شدم که در ایران تنها راه انتقال اون رو از راه تماس جنسی می دونند. حداقل خودم می دونم که من رابطه جنسی تا این تاریخ نداشتم! اما خانم دکتر محترم وقتی من رو معاینه کرد گفت چقدر از رابطه ات گذشته؟ گفتم من رابطه نداشتم! گفت همه دخترا میان همین حرفا رو می زنن دیگه واسه من که نمیتونین فیلم بازی کنید! گفتم یک دکتر زنان فکر کنم بتونه تشخیص بده یک دختر رابطه داشته یا نه! گفت رابطه فقط این نیست که شما فکر می کنید. همین که با هم تماس داشته باشید می تونی این بیماری رو بگیرید. من در اون تاریخ هم به خاطر ترسم از این مشکل و هم به طور کل خیلی ضعیف تر از حالا بودم و شدیدا ترسیده بودم و احساس بدی داشتم بخاطر کاری که نکرده بودم تمام راه رو گریه کردم. این رفتار خانم دکتر به اصطلاح محترم باعث شد من تا 6 ماه بعد، از خجالت هیچ پیگیری بیماریم رو نکنم. اما بعدش در بیمارستان رازی متوجه شدم که تنها راه انتقال این بیماری فقط رابطه جنسی نیست! و شما از راه های خیلی زیادی ممکنه همچین بیماری رو بگیرید!
دویست بار این رو پاک کردم نوشتم و هنوزم نمی دونم کار درستی کردم این جا نوشتم یا نه!
کار درستی کردید نوشتید نازنین جان و شجاعتت در گفتنش قابل تحسینه.
به این دلیل که گفتن ما باعث میشه افراد دیگه ای که مشکلی دارن جرات پافشاری روی حرفشون و پیگیری شو پیدا کنند.
این موضوع،بسیار ظریف و بسیار امر جدی در روابط و مراودات معمول میان مراجعین و درمانگران با هر تخصصیه که عمده تمرکزش از نگاه من،حول محور حقوق هر یک نسبت به دیگری(با توجه بیشتر به حقوق مراجعین) هست که متاسفانه تجربه ی شخصی من تا به امروز،نه تنها اونرو یک اتفاق معمول و قابل پیش بینی درک نکرده،بلکه تبدیل به فاجعه و مصیبتی در کمین شده! که تاحدی من رو به این سمت سوق داده تا اونجا که ممکنه از مراجعه به پزشک خودداری کنم و این قضیه در سطوح پیشرفته حتی میتونه به خود درمانی اشتباه منتهی بشه که عواقب خطرافرینی هم به همراه داشته باشه.
از این که این موضوع طرح شده و همچنین اینکه در جامعه همدردی دارم احساس خوشایندی دارم!هرچند تغییری در ماهیت آسیب زننده ی این واقعیت ایجاد نمیکنه…بنظرم همین موضوع و همین تجربه ی مشابه می تونه مستندی برای انتقاد نسبت به عملکرد پزشکان چه از لحاظ اخلاقی در ارتباط با مراجعین و چه از لحاظ تخصص و تبحر در تشخیص دقیق مشکل باشه.شمار پزشکان متعهد امروزه واقعا میتونه محل سوال و بحث فراوان باشه.سنگ بنای این تعهد،بنظرم،اولین برخورد پزشک با بیمار و تفاهمی هست که سعی در ایجادش داره هست و پیرو اون،تعیین بهترین راه برای درمانه که یا ممکنه پذیرش و ادامه ی درمان از جانب پزشک باشه یا ارجاع به متخصص دیگه با کمال احترام بدون برچسب زدن غیرقابل توجیه به مراجع.
خلاء نسبی که تابحال در هرکدوم از این موارد تجربه کردم من رو نسبت به جمع پزشکان دلسرد و بی اعتماد کرده.
من یه خاطره باحال در این مورد دارم که مدت ها خودمو بخاطرش سرزنش میکردم. بخاطر عفونت کلیه م مدت زیادی بود در بیمارستان بستری بودم و بخاطر بی اشتهایی، بیشتر با سرم زنده مونده بودم. برای همین کاملا لاغر و پوست استخوان شده بودم. از بس تزریق داشتم دیگه روی بازوم جایی برای تزریق نبود و پرستارها جاهای دیگه رو امتحان میکردن.
روز قبل از عمل جراحی برای سونوگرافی رفته بودم به یکی از بخش های دیگه بیمارستان. خانم دکتر بعد از انجام سونو بهم گفت که پسرم خیلی تزریق میکنی؟! منم گفتم اره. خسته شدم از بس تزریق کردم. بعد با لحن توصیه معابانه ای! برگشت گفت مگه چند سالته. چرا با خودت اینکارو می کنی؟!!!
وای! من کاملا هنگ بودم از این حرفش. یعنی واقعا فکر کرده بود من معتادم! با اینکه مادر م در اتاق عمل همون بیمارستان کار میکرد و از بس رفت و امد داشتم بیشتر همکاراش قشنگ من و میشناختن!!
یک بار وقتی حدود ۹ ساله بودم، سرما خوردم و پیش پزشک رفتیم، یه خانوم حدود ۴۰ ساله بود، وقتی با چوب بستنی گلوم رو دید، چنان دستش رو تکون داد و با یه حالت چندش چوب بستنی رو توی سطل زباله انداخت.
من خیلی تعجب کردم از این رفتار. احتمالاً اون خانم دکتر از دید من یا برای این کار مناسب نبوده یا خودش بیماری داشته که حس بدی به این کار داشته.
راستش سوال خیلی بزرگی بود برام و پیدا نکردن جواب این سوال آزاردهنده و شاید این حس بد تا همین الان که این موضوع رو برای خودم حلاجی کردم وجود داشت.
اما بعد از این اتفاق با خودم بارها میگفتم که چطور میشه بدون چندش دست به کار پزشکی زد. خیلی وقتها از زخمهای مختلف بدن که دیگران چندش میشن یا لذت میبرن از دیدنش، من فقط برام معنای عمل و علم داشت. یعنی اون لحظه باید کاری کرد. بعدها دستیار دندانپزشک شدم و در حین دستیاری هر لحظه بیشتر این حسم تقویت شد. و از درک پزشکی لذت میبردم.
البته فکر میکنم به خاطر پیشینه اطلاعات پزشکی که از همون بچگی میشنیدم هم بود.
راستش توی بچگی وقتی پیش دندانپزشک میرفتم حس اسب بودن بهم دست میداد. خودت رو نادیده میگیرند و فقط به دندونت نگاه میکنند و دائم شماتت میکنند. در صورتی که در خیلی کشورها خدمات دندانپزشکی برای اشخاص زیر ۱۸ سال رایگانه و وظیفه دندانپزشک هست که راه چارهای پیدا کنه و نه اینکه سرزنش کنه.
باقی موارد فکر نمیکنم دکتری رفتار بدی کردهباشه. خیلی وقتها شانس آوردم و حتی جوابهای خیلی دلسوزانه شنیدم. مثلاً یک بار بیهوش شدم و همون لحظه دکتر بیهوشی اونجا نشستهبود. با دیدن من چندین آمپول به من زد و بعدش دستور داد ثبت کنند تا سن ۳۵ سالگی خون اهدا نکنم. و خیلی دلسوزانه به من برنامه داد. در کل خاطرات خوب از پزشکان زیاد دارم.
يه بار رفتم دندون پزشكي گفت چرا مسواك نزدي كه دندونت خراب شده…معلومه از اين به بعدم مسواك نميزني پس درستش نميكنم
اگه موضوع کرونا نبود میشد یه کمپین #برخورد_خوب_با_بیمار راه انداخت
شاید بیان این تجربه پا گذاشتن روی خط قرمزهای جامعه ایرانی و حتی پادپرس باشه اما سعی میکنم به شکل سربسته بیانش کنم.
حدودا چهارسال پیش در سال 95 یک بیماری پوستی گرفتم که در اکثر موارد از راه رابطه جنسی انتقال پیدا میکنه. در اون زمان من خیلی آگاهی کمتری نسبت به الان داشتم. از نظر فکری بستهتر و فکر میکنم کمی هم ترسوتر بودم. مشکل رو به پزشک پوست اطلاع دادم. با یک برخورد عادی من رو به پزشک زنان با تخصص مشکل فوق ارجاع داد. پزشک مورد نظر بعد از معاینه با بدترین لحن ممکن و با طرز برخورد بسیار زننده پرسید با چند نفر بودی؟ آخرین بار کی بوده؟
من همون جا مغزم قفل شد. زبانم قاصر شد و وقتی جواب منفی دادم با لحن بدتر گفت هر کی میاد اینجا همینو میگه. من از مطب دکتر بیرون اومدم و واقعا بیشتر از دو ساعت گریه کردم و تا چند ماه درد و بیماری رو پنهان کردم چون فهمیدم که راه انتقالش چیه. از این موضوع چهار ماه گذشت و من بالاخره به یک فامیل درباره مشکلم گفتم و اون گفت که دوستش در شهرستان از طریق دستگاه آلوده آندوسکوپی به این مشکل دچار شده. ازم خواست به بیمارستان پوست رازی مراجعه کنم.
برخورد دکتر رازی رو هرگز فراموش نمیکنم. خانم دکتر ارغوان عزیزپور عزیز که بسیار مهربانانه تمام جوانب رو توضیح دادند و گفتند حتی نوجوانان و کودکان کمسن هم در اثر استفاده از حوله آلوده به ویروس، توالت عمومی، سونا و … ممکنه دچار این مشکلات بشوند اما 90 درصد موارد انتقال از راه پوست و رابطه اتفاق میفته. با یک دوره هفت هشت جلسهای مشکل من حل شد. اما هنوز هم طرز برخورد پزشک اول رو فراموش نمیکنم.
این سوال در مواردی از آقایون هم زیاد می پرسن! ولی ما زیاد روش حساسیتی نداریم. حتی خودم به چشم دیدم فردی که دارای روابط زیاد بوده، با افتخار اعلام کرده خیلی و حتی یکی یکی تاریخ های رابطه و نوع رابطه رو هم گفته. اما بطور کل کمتر جنس مذکری با این سوال مشکل داره و اگر رابطه مشکوکی نداشته باشه، خیلی راحت میگه نداشتم و دکتر هم زیاد اصرار کنه، با یه شوخی سرش هم میاره
من برخوردبدی رو از دکتری تا به حال تجربه نکردم. ولی ناگفته نماند که خیلی با وسواس دکتر میرم و شاید چون هرکسی رو به عنوان دکتر انتخاب نمیکنم!
خودتونو زیاد مقید به قضاوت های دیگران نکنین واسه کار نکرده هم لزومی نیس این همه تنش روانی را درون خودتون حبس کنین اون دکتر اصلا بهش ربطی نداره که از چه طریقی این بیماری انتقال پیدا کرده و مهم هم نیس دکتر که کارگزار اخلاقی نیست اون فقط حق اظهار نظر در فیلد تخصصی خود داره تمام و بیش از این چیزی نیس این جامعه ماست که به قشر پزشکی زیاد بها داده به خاطر عدم بالانس اقتصادی این قشر خودشونو مستحق میدونن که هر رفتاری را به عموم مردم داشته باشن