به طور شخصی اول خیلی دنبال میکردم و دنبال این بودم ببینم چه راهی برای تطبیق باهاش هست ولی بعدا تنها چیزی که بهش رسیدم اینه که از تحول مثبت در آینده خبری نیست. بهتر خیلی با این بازی در نیوفتم و بزارم ببینم چقدر ادامه پیدا میکنه.
من فکر کنم بازی دلار، بازی پیچیده ای هست، نه از نظر اساس کار، بیشتر از نظر درگیر بودن (conflict) وظایف کنترلی بازیگرها با سود بویژه در مورد دولت. بازیگرهای اصلی فروشنده: بانکها و دولت، بازیگرهای خریدار: کسانی که به دنبال واردات هستند یا انتقال سرمایه به بیرون، بازیگران اصلی ناظر: دولت و بانک مرکزی.
ترکیبی از اتفاقات مهم اقتصادی و اجتماعی که به این بازی مربوط میشد: تحولات اجتماعی اخیر، پائین آوردن سود بانکی، تصمیمهای اجبار و هزینهبر دولت برای بودجه 97 و ناپایداری عملی برجام.
قسمت زیادی از تحولات اجتماعی به طور مستقیم به تصمیم غلط برای پائین آوردن اجباری سود بانکی برمیگشت. تصمیمی که بدون اصلاح دلیل اصلی رکود تورمی یعنی ساختار دولتی، با انتظار رونق کسب و کار اتخاذ شد. در عوض به دو نتیجه روشن منجر شد: سردرگمی مردم بویژه طبقه پائین و ورشکستی عملی بانکها و وابستگان. البته نکته مهم اینه که اکثر ساختارهای مهم در اقتصاد ایران، عملا در بازی بانکها دخیل بودند، از تامین اجتماعی تا شرکتهای مهمی که به تدریج وارد فاز ورشگستی شدند.
آمار رسمی میگه که در حد 10 تا 30 میلیارد دلار سرمایه بعد از داستانهای برجام از ایراد خارج شده، بازاری که نه دولت میتونه ازش صرف نظر کنه نه بقیه بازیگران. این مسیر خروج اگر از بازار ارز عبور کرده باشه، یعنی تقاضای عظیم و کنترل این تقاضا تقریبا ممکن نیست.
من فکر میکنم دولت برای کنترل شتاب تلاش کرد ولی تلاشی برای توقف رشدانجام نداد. داستان هم به این برمیگرده که با افزایش تدریجی، عملا راهی کوتاه مدت برای بانکها، بودجه و شرکتها ایجاد میشه تا کمی روند رو کنترل کنن. دیدگاه غالب دولت در مورد ارتباط با تحولات اجتماعی هم ظاهرا به این شکل هست که قشر پائین درگیر این تحولات بودند. عملا با افزایش قیمت ارز، دولت از قشر ساکت متوسط به بالا پول میگیره و از طریق سوبسیدهای مختلف به قشر پائین تزریق میکنه. این بازی خطرناک ممکنه برنامه سال آینده دولت برای کنترل بازار باشه. به نظرم این باعث ورود قشر عظیم متوسط به طبقه پائین و عملا رکود بیشتر خواهد شد. چیزی که کنترل آن هزینه های سنگینتری برای سیستم داره.
البته این شرایط مرزی اقتصادی-اجتماعی که پیش آمده به تحولات سیاسی داخل و بیرون بسیار حساس هست و دیدگاه دست اندرکاران بیشتر حفظ روند برای شرایط حساس هست تا بهبود اون. به احتمال بسیار زیاد این دیدگاه به دلیل کاهش توان کنترلی دولت و پشتوانه اجتماعی، و البته پیش بینی بیش از حد خوش بینانه برای تحولات مثبت سیاسی داخلی و خارجی، به شکست سیاسی دولت منجر میشه.
یه نکته مهم که شاید در این داستانها و در طول این دولت برای همه تعجب برانگیز باشه، تاکید این اکیپ به رابطه پایدار با خارج و برجام هست. این بیشتر به تجربه به شدت ناموفق اکثر این اکیپ دولتی در دهه 70 شمسی برمیگرده که فرآیند توسعه اقتصادی با تکیه بر سرمایهگذاری بیرونی در ایران شروع شد و به نسبت خوب پیش رفت ولی تحریمهای تقریبا بی دلیل و شدید این برنامهها را به هم ریخت، به شدیدترین تورم تاریخ ایران منجر شد و در نهایت همین اکیپ از نظر سیاسی منزوی شد.
از اونجاییکه عمده درآمد کشور خاصل از فروش نفت و گاز هست و قیمت هم برپایه دلار هست و باتوجه به اینکه فروش نفت حدود ۱۵ الی ۲۰ درصد کاهش پیدا خواهد کرد ولی قیمت دلار حداقل سه برابر شده خلاصه اش این میشه که اگر تا قبل از گرانی دلار مثلا با پول یک بشکه نفت حقوق یک کارمند و یک نظامی و یک باتوم رو پرداخت میکردند الان میتونند حقوق یک کارمند و دو نظامی و دو باتوم رو پرداخت کنند و دراصل هزینه اش رو هم خود مردم از جیبشون میدهند، تا اینجا که همه چیز حساب شده است!
از طرفی آقایانی که حسابهای ارزی نجومی دارند حتی اگر کشور رو ترک کنند میتونند برگردند و کشور رو بخرند و همه مون رو بندازن بیرون یعنی یه چیزی تو مایه های فلسطین و اسراییل!