از دکتر چمران پرسیدند:
تعهد بهتر است یا تخصص؟
گفت : > میگویند تقوا از تخصص لازم تر است، آن را میپذیرم.
> اما میگویم آن کسی که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست.
بدیهی است بهترین حالت زمانیست که فرد هر دو را داشته باشد، اما بحث زمانی است که مجبوریم بین یکی از این صفات انتخاب کنیم
ممنون از لینک مقاله.
نظر غیر تخصصی من:
1- سنجش تخصص که قابل اندازگیری هست در مقابل بررسی تعهدی که تعاریف مختلفی داره کار راحت تری به نظر میرسه.
2- دایره تعریف تعهد باید شعاع خیلی کوچکتری رو شامل بشه. (ترس از تفاوت سلایق سیاسی این دایره رو خیلی بزرگ کرده)
3- برای جلوگیری از خیانت که از نبود تعهد نشات میگیره، روش نظارت های گسترده و سختگیرانه راه عملی تری خواهد بود.
این بحث چیزی نیست که مختص ایران باشه و خیلی از جاها در سیستمهای پیشرفته، این مسئله وجود داره. راه حلهای یکسان نیست ولی دسته بندی کارها اهمیت زیادی داره. جدا از نوع کار، اثر ملی کار میتونه مورد ارزیابی قرار بگیره و در مورد اون حرف بزنیم. البته خود این اثر هم قابلیت بحث زیادی داره ولی میشه در زمان خاصی، کارها رو به اثر ملی و امنیتی بالا (غیرقابل کنترل) و پائین (قابل کنترل) تقسیم کرد. مثال اولی دسته، اشخاص در مسئولیتهای مهم، سمت های امنیتی، مکانهای نظامی هست. دسته دوم، اشخاص در سمتهای پایئن با دسترسی بسیار محدود، کارهای آزاد، و سیستمهای آموزشی میتونه باشه. در مورد دوم، تعهد، معنی خاصی نداره و لزومی هم نداره کنترل بشه چون هر اثر منفی که به وجود بیاد با سیستم نظارتی که @Maryam گفت قابل کنترل و رفع هست. در مورد اول قطعا باید شرایط بسیار سختی وجود داشته باشه تا از تصمیمات مخرب و غیرقابل کنترل جلوگیری بشه.
مفهوم تعهد باید شرایط دقیق اولیه داشته باشه مثلا عدم وابستگی قابل ارزیابی به خارج (چیزی مثل داشتن یا نداشتن گرین کارت یا در موردی که اخیرا توی استرالیا اتفاق افتاد، تابعیت دوگانه). همینطور سیستم نظارتی زمانی شدیدی بر تصمیمهای مهم و دسترسی های حساس در طول زمان وجود داشته باشه.
در مواردی وجود داره که برحسب الزام، اجبار به ورود کسانی هست که تخصص کافی دارند ولی تعهد کافی ندارن. اگر سیستم ارزیابی قوی وجود داشته باشه با دقت کافی میشه این معضل را رفع کرد.
حالا اگر دامنه بررسی تعهد بیش از حد گسترده بشه، جدا از تمام نقصهائی که به وجود میاد و میشه در سیستم کنونی دید، سه نقص مهم ایجاد میشه:
جاهائی که کار تخصصی هدف هست، عملکرد خودشون رو از دست میدن، برای مثال دانشگاههای امروز.
توان ارزیابی دستگاههای نظارتی در جاهای هدر میره که الزامی وجود نداره و باعث میشه در جاهای حساس اشتباههای مخربی رخ بده که جبران کردنش خیلی سخت هست (نمونه های زیادی رو میشه آورد ولی بحث رو سیاسی میکنه).
میزان نفوذپذیری در سیستم رو به شدت بالا میبره. چون مسیرهای در سیستم نظارتی باز میشه که به افراد یاد میده که چطور میتونن دور بزنن اون رو. برای مثال فردی که بارها در ارزیابی شرکت میکنه به تدریج یاد میگیره که چه الزمهائی رو باید بسازه تا بتونه قطعا موق باشه، در حالیکه هدف ضربه زدن به سیستم هست.
فرض کنین قلبتون نیاز به جراحی داره، میرین پیش یه پزشک متعهد که تخصص خاصی نداره، ولی به اصول انسانی و همین طور انجام وظیفهش متعهد هست یا پیش یه پزشک متخصص که تعهد خاصی به زمین و زمان نداره؟
پ.ن. حتی اگه پیش اولی برین، اگه واقعا متعهد باشه باید شما رو به پیش نفر دوم که متخصص هست، بفرسته.