سوالها اغلب مهماند برای اینکه ما را از یافتن پاسخها ناگزیر میسازند. به این معنا که ما را به کشف معنای تجربهی خود دعوت میکنند. بدون سوالها هیچ پاسخی وجود ندارد و بدون پاسخ هیچ دانشی وجود ندارد و هیچ نیازی برای جستجوی آن وجود ندارد. به بیان دیگر، سوالها مهماند برای اینکه اثرات مهمی بر زندگی ما دارند.
اگر آرمان آموزش و پرورش، پرورش دانش باشد، باید دانشآموزان خود را یاری کنیم تا با تمرین پرسشگری، قدرشناس و ماهر شوند. باید آنها را یاری کنیم تا برحسب آنچه مورد نظرشان است، میان انواع مختلف سوال تمایز قائل شوند.
سوالها ممکن است به دلایل مختلفی مهم باشند:
ما را وادار میکنند اطلاعاتی را که نیاز داریم یا میخواهیم جستجو کنیم
ما را وادار میکنند به چیزهایی فکر کنیم که قبلا به آنها فکر نمیکردیم.
ما را وادار میکنند به سوالها و پاسخهای تازه فکر کنیم.
ما را وادار میکنند نظرات خود را تغییر دهیم.
ما را وادار میکنند چیزهایی را مورد تحقیق قرار دهیم که تاکنون بدیهی میپنداشتیم.
در اینجا فرصت داریم دربارهی چیزی فکر کنیم که سوالی را فوقالعاده میسازد. سوال فوقالعاده میتواند سوالی باشد که انتظاری که جهان از ما دارد تغییر بدهید. سوال گاهی از این رو فوقالعاده به نظر میرسد که موجب میشود جهان زیباتر، هیجانانگیزتر، خیرهکنندهتر و متحیرکنندهتر به نظر آید. چنین سوالی میتواند اثر کوبندهای بر ما داشته باشد.
سایر سوالها ممکن است از ای رو برای ما فوقالعاده به نظر برسند که چیزی اسرارآمیز، فوقالعاده، مسالهساز یا گیجکننده دربارهی آنها وجود دارد. ممکن است چیزی وجود داشته باشد که دربارهی آنها عجیب بهنظر میرسد، همانگونه که شخصی که در آینه میبینید ممکن است ناگهان عجیب بهنظرتان آید.
تمرین
سوالهای پادپرس را ملاحظه کنید و تلاش کنید آنها را با واژههای زیر تطبیق دهید. هر سوال ممکن است بیش از یک ویژگی داشته باشد. در این صورت توضیح دهید از چه نظر میتواند ویژگیهای متفاوتی داشته باشد.
ساده
عجیب
غریب
دشوار
زیبا
اسرارآمیز
هیجانانگیز
گیجکننده
اشتباه
خیرهکننده
پوچ
مفید
فوقالعاده
منبع؛ کتاب فکرهایمان را روی هم بگذاریم/راهنمای تدریس الفی نویسنده متیولیپمن
پس، هر کس دست یک سوال را بگیرد بیاورد اینجا و به آن یک برچسب بزند و دلیلاش را بیان کند.
برخلاف ظاهر، برای کسانی که تجربه مدیریت و هدفگذاری دارن، این سئوال بسیار سخت هست. چون باید جنبههای زیادی در نظر گرفته بشه، سطح هدفها به شکلی تنظیم بشه که نه ساده باشه و نه بسیار نومید کننده، در وضعیتهای مختلف باید مواظب بود که شرایط بیرونی بهانه برای رها کردن نباشه و اینکه همین شرایط بیرونی میتونن واقعا اثرگذار باشن بدون اینکه ما تخمین مناسبی از این اثر داشته باشیم.
این سوال، خیلی هیجان انگیزه. تو فکرم ایا میشه به یه بازی خلاق و تکرارپذیر مشابه ابزار «انفجار ستاره ای» تبدیلش کرد و ازش برای ارتقای پرسشهامون تو پادپرس کمک گرفت یا نه.
در عین حال برای خودم خیلی سخت بود برچسب گذاری! به عنوان نمونه میشه برچسبتون رو راجع به لیست پرسش های زیر بگین؟
به نظر من این سوال دشوار و مفیده
دشواره چون انتخاب بین دوراهیها همیشه اینطور بوده. دور زدن همیشه اینطوره بوده و از سخت ترین کارهاست و این سوال ما رو دقیقا با همین ترس و دشواریمون روبرو میکنه.
مفیده چون بالاخره مجبور میشیم که فکر کنیم و تصمیم بگیریم. بعلاوه چون تجربیات دیگران رو هم میشنویم این مسیر برامون سهل و آسون تر میشه و قدرت بیشتری در انتخاب بهمون میده
اگر منظور از دشوار بودن، سختی در جواب واحد دادن باشه، به نظر من همین سوالی که شما پرسیدین، سوال دشواری به حساب میاد. خیلی سخت بشه سوالا رو اینجوری گزینش کرد. و الان که دارم جوابم رو ویرایش میکنم بنظرم رسید دلیل اینکه علی رغم دشواریش دوست داشتم بهش جواب بدم اینه که هیجان انگیز هم هست. آدم مور مور میشه و دوست داره بهش جواب بده، بعد که میخوای جواب بدی میبینی چه کار سختیه!
هیجانانگیز
برعکس @yousef من سوال هدفگذاری رو سوال هیجان انگیزی میدونم. منم وقتی میخوام هدفگذاری کنم معمولاً دشواریش اذیتم میکنه ولی هیجان رسیدن به اهداف بیشتر جذبم میکنه. واسه همین الان این سوال در اولویتمه واسه جواب دادن. در عین حال میدونم که وقتی اهداف رو مینوسی قدم بزرگی واسه رسیدن بهشون برداشتی.
اسرارآمیز
هر موقع که میخوام به این سوال جواب بدم، واقعاً کم میارم. البته شاید این بیشتر بخاطر گیج کنندگی
این سوال و البته جواباشه.
مفید
سوال بالا باعث میشه چیزیی که نیاز دارم رو یاد بگیرم. البته در اکثر سوالا جنبه یادگیری وجود داره، ولی خُب دیگه این دمِ دستم بود.
هیجان انگیز گیج کننده زیبا
این سوال منو یاد تغییر میندازه، و تغییر بنظرم خیلی هیجان انگیزه.
جوابهایی که به این سوال داده شده به تعداد افراد حاضر درش متنوع و زییاده واسه همین به نظرم واسه خواننده جوابها خیلی گیج کننده خواهد بود.
زیباس چون با دو خط تونسته این همه آدم رو درگیر خودش کنه. آدمو یادِ “کم گوی و گزیده گوی” میندازه.
سوال گیج کننده ای که میتونست خیلی ساده و هیجانانگیز باشه!
هر وقت این سوال ازم پرسیده میشه، معمولا گم میشم. این سوال برام ایجاد میشه که الان باید روی حال خودم تمرکز کنم یا روی نیاز طرف مقابلم! بهتر بگم، اگه قضیه توصیف حال من باشه، میتونم به روش های مختلف حالم رو توصیف کنم. ولی اگه طرف مقابلم هدفش فقط قضای حاجتش باشه چی؟!