در دنبالهی موضوع چرا نیشگون های خودمون کمتر از نیشگون های بقیه درد داره؟، فکر میکنم این تفاوت پاسخ به محرکهای بیرونی و درونی (از طرف خود فرد) تنها به مسائل فیزیکی محدود نمیشه. تلنگرهای ذهنی یا حرفهای هشداردهنده هم به نظرم از یک فرد دیگه موثرتره یا از خود انسان. نظر شما چیه؟ تا حالا تجربهای برای مقایسه این دو حالت داشتین؟
برای من تلنگرها و نیشگون ها متفاوت از هم کار میکنن. یعنی نیشگون خودم تاثیر خاصی روم نداره ولی تلنگر خودم بهترین تاثیر رو روم داره. حتی تا وقتی خودم نخوام، تلنگر دیگران هیچ اثر خاصی درم نداره!
به نظرم در ابتدای راه چنانچه آموزش های لازم و یا تجربه های والدین کافی و مقبول نباشد، محرک های بیرونی موثر تر هستند.وقتی آگاهی بیشتر میشود و دغدغه های فرد جنبه عمومی پیدا میکند یا به عبارتی دیدگاه توسعه خواهانه بر فرد حاکم میشود،تلنگر های درونی بسیار زیاد شده و به محدوده ای میرسد که گه گاهی تلنگرهای بیرونی به آن تداوم میبخشند.
این نکته جالبیه (برای من هم همین اتفاق میوفته). فکر میکنم بعضی ذهن تیپهای شخصیتی یک دیوار دفاعی قوی در مقابل تلنگر بیرونی درست میکنن، برخلاف حس که برای همه به شکل یکسانی ادراک میشه، تلنگر ذهنی باید از نوعی پروسه ذهنی رد بشه تا بتونه اثربخش باشه. به همین خاطر بهتره اثر این دیوار حذف بشه و مثلا به این شکل نگاه کنیم:
فرض کنین یک نفری که خیلی قبول دارین، این تلنگر رو میزنه (بنابراین ذهنتون دیوار دفاعی رو ایجاد نمیکنه)، اون موقع اثربخشی اون نسبت به همون حالت وقتی خودتون وارد عمل میشین رو مقایسه کنین.
من هم مثل لاله @lolmol فکر میکنم
یعنی تلنگر درونی بیشتر تاثیر داره برام
به ندرت به یاد میارم که تلنگر خارجی تاثیر زیادی روم گذاشته باشه
اسمش رو نميذارم ديوار دفاعى، و اين تعبير رو نمي پسندم. من كه قرار نيست براى ديگران زندگى كنم، پس چرا بايد به دنبال ايجاد اثربخشى براى تلنگرهاى ايشون باشم؟
تلنگر ديگران وقتى روم تاثير داره كه همسو با خواسته هاى منه، مستقل از اينكه اون كس كى هست و چقدر براش
ارزش و احترام قائلم. مثال ميگم بوده موقعيت هايى كه از سمت افرادى كه حتى دوستشون هم ندارم تلنگر اثربخشى دريافت كردم، چرا؟ چون تلنگرشون چيزى رو به يادم اورده كه ميخواستم به ياد داشته باشم ولى به هر دليلى اون لحظه فراموش كرده بودم.
فكر ميكنم كه تلنگر بيرونى در افرادى كه دنبال تاييد ديگران هستن و به تعبيرى هنوز به بلوغ فكرى درباره خودشون و خواسته هاشون نرسيدن، اثرش بيشتر از تلنگر درونيه. بعد از بلوغ فكرى، فرد خودش بهتر از ديگران ميدونه چى ميخواد و لايق ترين كسى هست كه ميتونه زمينه تلنگر رو فراهم كنه.
تلنگر درونی موثرتره و تا آدم خودش نخواد اتفاق مثبتی نمیفته منتها بعضی جاها تلنگر غیر مستقیم مثل گوش دادن به یه سخنرانی یا خوندن یه کتاب یا دیدن یک رویداد میتونه تلنگر درونی ما رو به شکل قوی بیدار کنه و در رابطه با تلنگر مستقیم نظرم مثل @lolmol است.