ارزشیابی کیفی توصیفی روشی از ارزیابی یادگیری دانش آموز است که حدود 10-15 سال است در مدارس جایگزین استفاده از نمره و امتحان پایانی در سنجش دانش آموز شده است.
در ارزشیابی توصیفی به یادگیری دانشآموز در حیطههای مختلف از درسها تا سازگاری اجتماعی و بهداشت روانی در طول ترم تحصیلی توجه میشود. برای امکان سنجش بهتر دانشآموز نیاز هست که سوابق فعالیت او در طول ترم به شکل سیستماتیکی مستند شود و مورد مطالعه قرار بگیرد.
با توجه به عدم ايفای نقش موثر و چشمگير تكنولوژی آموزشی در فرايند آموزش، تحقق اهداف اجرای ارزشيابی كيفی را چگونه میبينيد؟
ایده اینکار به نظر زیبا میاد و ممکنه به رفع مشکل ارزیابی کمی کمک کنه ولی نکات اجرایی در خودش داره که به نظرم طرح رو کاملا شکست خورده میکنه. حداقل دو نکته مشهود رو میشه در این طرح دید که در جاهای مختلف وارد شدن و نتایج مصیبت بار بودن:
نکته اول اینه که معیارهای که وارد شدن بیشتر معیارهای شُعاری هستن که قابلیت ارزیابی براساس متر خاصی را ندارن. وقتی این اتفاق میوفته، معیار قابلیت تفسیر براساس شخص رو پیدا میکنه و کاملا روند ارزیابی رو مختل میکنه.
نکته دوم اینه که برای ارزیابیهایی مثل بهداشت روانی یا سازگاری اجتماعی، باید اشخاصی وارد کار بشن که خودشون معضل اجتماعی یا روانی نداشته باشن. آیا واقعا نیروی کافی با این خصوصیات در جامعه وجود داره؟
این واقعا مهمه. پوشه کار با همین هدف طراحی شده، اما خب حقیقتا در این دو سال خدمتم، پوشه کارها اونطور که باید نبودن. یعنی خیلی وقت نداشتم بهشون برسم.
ابرارهای دیگ ای هم برای جمع آوری داده های دانش آموز وجود داره، مثل چک لیست! اما در کلاس های پرجمعیت ما استفاده از اون بسیار زمان بر است و نمی توان تمام دانش آموزان را در تمام موارد ارزیابی کرد.
اخیرا نرم افزاری پیدا کردم که فکر می کنم در ازشیابی کمک می کنه، چون این روند را ثبت می کنه و به خوبی می تونی تغییرات را ببینی
من خیلی دوست دارم بدونم که واقعا بچه های ما نسبت به گذشته دارن بهتر درس یاد می گیرن یا بدتر؟ کلا بچه ها با این فقر تکنولوژی آموزشی یادگیری شون چه جوریه نسبت به مثلا ماها؟
فک کنم از همکارای باسابقه ت بتونی کمک بگیری🙏🏻