با توجه به تکثر فرهنگها، حداقل اصول اخلاقی که برای همه جوامع در حال حاضر پذیرفتنی باشد، چیست؟
ضروریترین اصول از نظر شما کدامند؟
با توجه به تکثر فرهنگها، حداقل اصول اخلاقی که برای همه جوامع در حال حاضر پذیرفتنی باشد، چیست؟
ضروریترین اصول از نظر شما کدامند؟
این خیلی سوال سختیه! به خاطر اینکه اخلاق اصلن خوش تعریف نیست و تعریف اخلاق و اخلاقیات در نظر هر کسی از هر فرهنگی متفاوته و حداقل لازمه که همه به یه تعریف واحد برسن بعد تصمیم گیری کنن بررای بقیه ش.
از نظر من بنیان های اساسی فلسفه سعادت رو نشونه میگیره.
اگر اخلاق رو تعریف کنیم به عنوان “همه کاری که باید انجام دهیم تا به سعادت برسیم” با اینکه یه تعریف نسبتن خوبه اما یه مفهوم جدید به نام “سعادت” رو وارد کردیم که باز خودش خوش تعریف نیست!
حالا باید به این جواب بدیم که چطور قراره به سعادت برسیم؟.
همه، از همه فرهنگ ها و جوامع، که به این دست سوالا جواب دادن، بعد میتونیم یه اشتراک بگیریم ببینیم تهش چی میمونه!
اون تعریفی که من از اخلاق کردم هم تعریف منه، ممکنه یکی بیاد بگه اخلاق مجموعه همه کارهای ست که همه کمتر با هم برهمکنش داشته باشند، یا یکی دیگه بگه بیشتر با هم برهمکنش داشته باشن و …
ولی نهایتن باز میرسه به یکی کردن معنا و تعریف یک سری لغات و مفاهیم پایه (مثل همون تعریف کردن سعادت، ارزش، هنجار و …)
در حقیقت فرهنگ های مختلف واقعن ارزش های متفاوتی دارند (به خاطر نگرش های مذهبی، سیاسی، و … مختلف). به عنوان مثال، ممکنه که مقابله با کفر ارزش و راه سعادت باشه، برای کسه دیگه راحت زندگی کردن!
و فکر کنم خیلی راحت بشه کلی تناقض پیدا کرد در دیدگاه های مختلف.
تحلیل نسبتا خوبی و دقیقی بود. ولی به نظرم اخلاق صرفا یک هدف داشته باشه، بلکه هدفهای چندتائی داره که بعضی از اونها به دلیل واضح بودن، زیاد به چشم نمیان. برای مثال، در هر جامعهای به طور تلویحی، بقای اجتماعی جز هدفهای اخلاقی به حساب میاد. برای اینکار مثلا دروغ نگفتن جز اخلاقهای مشترک جوامع به حساب میاد.
بله، اما هر عضو جامعه درون جامعه خودش دروغ نمیگه که جامعه خودش رو حفظ کنه.
و تضمینی نیست که در برابر همه گروه های دیگه همین رفتار رو داشته باشه!
همون طور که اشاره کردین:
دروغ گفتن جزو اصل ها نیست! جزو فروعه اخلاقه حتی ممکنه جاهایی برای حفظ جامعه دروغ گفت (مثلن بت من در فیلم شوالیه تاریکی شاید مصداق واقعی هم داشته باشه)
اگر قرار باشه این گیرها رفع بشوند اول باید تشکیل یک جامعه یک پارچه رو بیشتر بررسی کنیم. چون من فکر می کنم یک جامعه یک پارچه پایدار نیست!
میشه به اسم اخلاق کاربردی بهشون نگاه کرد. ارزش های اخلاقی ای که در زندگی روزمره ما نمود پیدا میکنن
مثلن تقریبن همه درون جامعه خودشون قبول دارن که باید راست گفت (مخصوصن این گزاره مثبت رو به جای گزاره منفی دروغ نگفتن استفده می کنم)، خوش قول و خوش عهد بودن، حقوق برابر داشتن و …
و به نظرم برای هر کدوم از این گزاره ها باید ساعت ها نشست و بحث کرد تا به نتایج خوبی رسید
جذاب شد برام یه منبع گرفتم که به نظرم خوبه:
Cultural Differences in Moral Judgment and Behavior, Across and Within Societies
خیلی بحث جالبی مطرح شد .
به نظر من بخاطر این که تعریف خیلی از موادری که خوش تعریف نیستن تو هر جامعه بر اساس شرایط و نگرش های اون جامعه فرق میکنه بهتره که ما زمینه ای که میخوایم اخلاق رو توش برسی کنیم محدود کنیم به چیزی که همه جوامع انسانی توش مشترک هستن و اون نقطه اشتراک انسان بودنه !!
و یه انسان کارایی رو که همیشه به عنوان یه اصل اخلاقی در نظر میگیره به نظرم ایناست »
ابن موارد رو من بدون منبع و از روی نظر شخصیم گفتم . اگه کسی براش مثال نقض داره بگه .
خوب بهتره کمی دقیقتر باشیم. وقتی از اصول در این بحث حرف میزنیم، به معنی موارد پذیرفته شده بدون پیش شرط نیست. اصطلاح رایجیه و با کاربرد اصول در علم متفاوته. من اسم اون چیزهائی که موردنظر جامعه هستن رو میزارم هدف تا قاطی نشه.
نکته خیلی مهم اینه که اصول اخلاقی رایج، در موارد عملی به کار میرن و قراره تضمین کنن جامعه به هدفش برسه. این ادعای اخلاق به این معنیه، نه استتناج علمی و در بسیاری موارد این قابلیت وجود داره که به چالش کشیده بشه. موردی که اینجا آوردید، مصداق همین چالشهای اخلاقیه. دو تا نکته خیلی مهمه در این بحث:
ولی برعکس این داستان روشنتره. یعنی میتونید تا حدی روشنتر ببینید که با کارهای ضد اخلاقی، جامعه از هدفهای خودش دور میشه. به همین خاطر فکر میکنم اخلاق بیشتر روی نهی کردن مانور میده (هرچند میتونید به نحوی این علامت منفی رو عوض کنید ولی بسیار خطرناک میشه). مثلا راست گفتن گزاره منفی دروغ گفتن نیست! این دو تا با هم فرق میکنن و اخلاق روی راستگوئی به معنی گفتن هر چیزی مانور نمیده!
اگر هدف اخلاق رو هدف اجتماعی در نظر بگیریم، به نظرم، نیروئی که اخلاق باید با اون مقابله کنه، نیروی منفعت فردیه. بنابراین اخلاق مشترک فرهنگهای مختلف، بیشتر به سرکوب تمایلات فردی در تقابل با هدف اجتماعی میپردازه. البته میتونید گزارههائی رو اضافه کنید که هم در جهت تمایل فرد و هم در جهت تمایل جامعه هست ولی کاربردی در غمل پیدا نمیکنن. به همین خاطر چند تا مسئله رایج هم در اخلاق هست هم در قانون، که شکل اجرائی اخلاقه:
به نظر من نمیشه اصول رفتاری رو بیان کرد که در تمام جوامع مورد قبول قرار بگیره ،افراد مختلف دیدگاه های متفاوتی دارند و جامعه هم اجتماعی از آدم ها با عقاید نظرات متفاوته ، نمیشه طوری رفتار کرد که در همه فرهنگ ها و جوامع مورد پسند باشه ، گاهی چیزی که در یک جامعه مورد قبول و خوب محسوب میشه ، در فرهنگ دیگه کاملا منفوره !
امااصول انسانی همیشه خوبن
خوب این متفاوت بودن بعضی جزییات، درسته. ولی سئوال برعکسه: آیا عوامل مشترکی وجود داره که در همه فرهنگها پذیرفته شده باشه؟ جواب احتمالا مثبته. مثلا بعید میدونم در جایی دزدی و کلاهبرداری تحسین بشه (فرهنگ رو در نظر بگیرید نه عمل انسانها رو). مجموعه این عوامل رو میشه فهمید؟ به عبارت سادهتر آیا فرهنگها هدف بنیادی مشترکی دارن که باعث شده که عواملی مشترک هم داشته باشن؟
قطعا دزدی وکلاهبرداری در هیچ فرهنگی تحسین نمیشه ، به نظر من در وجود تمام انسان ها تمایل به خوب بودن وجود داره و این تلاش و تمایل به خوب بودنِ که باعث میشه اهداف مشترک به وجود بیاد ، اگه انسانیت رو معیار سنجش قرار بدیم میشه گفت در بیشتر جوامع اصول انسانی مورد قبول و اعضای جامعه در حد توان تلاش میکنن که بهش برسن و عمل کنن .