اول هر ترم دانشجوها دنبال خرید یا دانلود منابع درسی + حل المسایلشون هستن طوری که درصد زیادی از مکالمات دانشجوها به معرفی کردن سایتهایی برای دانلود حل المسایلها اختصاص پیدا میکنه. این حل المسایلها از کجا پیداشون شد؟؟؟؟ چرا اینهمه بهشون اعتماد داریم؟ دلیل اینکه ازشون استفاده میکنیم چیه؟
میشه اینطوری فکر کرد که حل المسائل ها به خودی خودشون بد نیستن و اینکه اگه خیلی ایده آل نگاه کنیم نویسنده اون کتاب یکی از مسلط ترین افراد به اون حوزه هست. و اینکه هم در بازار کتاب های علمی گردش مالی ایجاد میکنه و هم میتونه پاسخگوی سوال و نیاز افراد باشه. اما خوب از هر چیزی میشه هم استفاده خوب کرد و هم استفاده بد! و اگه حل المسائل کلا جای فکرکردن رو بگیره بدترین حالت ممکن هست.
ولی نگاه ها میتونه متفاوت باشه… یادمه چند سال پیش که متاسفانه یکی از بچه های فیزیک دانشگاه شریف خودکشی کرده بود “شنیدم” تو نوشته ای که جا گذاشته بود نوشته بود «چرا باید جواب همه سوالا توی حل المسائل باشه؟ پس چه انگیزه ای برای افراد میمونه که خودشون فکر کنند؟» (نقل به مضمون)
- این رو از یکی از دوستانم شنیدم و لزوما ممکنه درست نباشه و لزوما دلیل اصلی خودکشی اون فرد هم نبوده.
اتفاقا این یکی از مخرب ترین شیوه های اموزشیه. وقتی دانشجو های ما نتونن چند تا مسئله رو خودشون حل کنن به چه دردی میخورن. نگه کردن به حل المسائل باعث میشه تا کلاسهای حل تمرین تحت تاثیر قرار بگیره و در نتیجه بحث مجادله بر سر حل مسائلم از بین بره که اینم خیلی نا امید کننده است. مث اینکه شما بخوایید یه ورزشکار دو میدانی رو برای الم÷یک اماده کنید و وقت میره تو مسیر براش یه موتور بخرید. از طرفی این یه ظلم بزرگ به دانشجویان خلاقم هست چون اونها سعی میکنن با تلاش خودشون مسائل رو حل کنن ولی دانشجویان دیگه با کپی کردن این مسائل خیلی راحت و در زمان مقرر مسائل رو تحویل میدن. سوای همه اینها به نظر یه مسابقه خیلی مسخره و داغون تو ترجمه کتابهای خارجی توسط هر شخصی شکل گرفته. دانشجویان لیسان که هنوز بیس خیلی از علوم رو نمی دونن رو به این موضوعه اوردن و خوب چون ترجمه حل التمرینها راحتره ابتدا به شاکن به اون سمت میرن.
راستش من خودم لزوما همه سوالات رو نمی تونم حل کنم ولی به جز یکی دو درس خاص، حل المسائل هم نداشتم. بعضی وقتا شده جای بعضی از تمرین ها رو تو جواب خالی میذارم ولی کپی نمی کنم از جای دیگه.
ولی من معتقدم هر چیزی میتونه جنبه های خوب و بد و مثبت و منفی داشته. مثل آدما که هم جنبه های مثبت دارند و هم جنبه های منفی.
از اونجا که سطح آموزش در همه جای کشور ما یکسان نیست و همه لزوما به استاد خوب دسترسی ندارند در بعضی مواقع حل المسائل میتونه مفید باشه.
مثلا وقتی من برای کنکور ارشد میخوندم چون محدودیت وقت داشتم و لزوما به جواب همه سوالات (با وجود تلاش خودم) نمی رسیدم برای درس الکترومغناطیس و ریاضی فیزیک از حل المسائل هم استفاده می کردم.
ولی بیا راهی رو پیشنهاد بدیم که جنبه های منفی این قضیه رو کم کنیم.
منظورتون از اینکه جنبه های منفی این کار رو پایین بیارم رو نمی فهمم و خوب تو هر درسی یه سری کتاب هست و مثالهای حل شده اون زیاده و وقتی این تعداد مثال برای شما حل شده دیگه مسئله حل کردن برای شما خیلی شده میشه. مثل کوانتوم زتیلی، اماری گرود، یا الکترومغناطیس گریفیث و یا حتی ریاضی فیزیک گوپتا. همه اینها کتابهای هستن که به شما کمک میکنن تا با تمام سوالات اشنا بشید و حتی اگه بازم احساس نیاز کردید میتونید به کتابهای دیمستیفاید مراجعه کنید تا بهتون رهیافت حل مسئله رو بده. ولی ولی به قو ل گریفیث هیچ وقت نمیشه بدون دست و پا زدن تو اب شنا یاد گرفت و اینکه بگردیم نکات منفی این کتابها رو کم کنیم یه چیز مسخره ای که صرفا به معنای اینکه ما بخواییم بگیم هروئین جنبه منفی داره و خوب میشه ازش مورفینم استخراج کرد بگردیم اون جنبه منفیش که اکثریت رو کم کنیم. خوشبختانه این حرفتون که الان تو شهرستانهام به منابع خوب دسترسی ندارن رو هم نمیشه باور کرد چون مثلا برای درس امار چندین درسنامه فارسی مثلا برا دکتر کریمی پور هستش و سوای همه اونها سایت مکتب خونه هم هست و حتی ام ای تی اوپن کورس و حتی دوره های درسی والتر لووین و غیره.
و در اخر هم بزارید تو مثالتون هم یه مناقشه راه بندازم و اونم اینکه اوصلا بعضی ادمها جنبه منفیشششون خیلی بیشتر از مثبته مثلا هیتلر این دلیل نمیشه که تلاش کنیم چون هیتلر نقاش خوبیم سهتش تلاش کنیم جنبه منفیشو بگیریم.
پی نوشت مشکل اینجاست که فضای دبیرستان با دانشگاه فرقی نکرده و ماها هنوز مفهوم دانشجو رو با دانش اموز تمیز ندادیم
خوب موضوع اینه که بعضی کتاب های زبان اصلی، حتی خودشون نسخه حل المسائل هم دارند. ولی دانشجویی که به فکر پیشرفت خودش هست از اونها استفاده نمیکنه. مثل کسی که به فکر سلامت فکر و جسم خودش هست هروئین هم مصرف نمیکنه (اگه مقایسه درستی بین حل المسائل و هروئین باشه–ضمن اینکه هروئین از مشتقات مورفین هست نه برعکس).
در ذات بین مثال حل شده و تمرین حل شده فرقی وجود نداره. انتقاد ما به اینه که وقتی استاد میگه این تمرین ها رو حل کنید، دانشجو نباید بره از روی حل المسائل کپی کنه.
در واقع مشکل از وجود داشتن یا نداشتن حل المسائل نیست، مشکل از کپی کردن و تلاش نکردن برای فکر کردن هست. حتی اگه حل المسائل هم نباشه کسی که اهل کپی کردن باشه از دوستش کپی میکنه.
ضمن اینکه یه بازار آزاد وقتی شکل می گیره که تعداد زیادی تولید کننده و تعداد زیادی مصرف کننده وجود داشته باشند و مصرف کننده حق انتخاب داشته باشه. یعنی هم مثال حل شده وجود داشته باشه، هم اوپن کورس MIT، هم مکتب خونه شریف و هم حل المسائل. لزوما شاید همه افراد به همه این منابع به هر دلیلی (مثل آگاه نبودن) دسترسی نداشته باشند ولی وقتی با جریان آزاد اطلاعات، همه از کالاهای موجود باخبر باشند خود مکانیزم بازار، بازار رو به سمت محصول با کیفیت تر سوق میده.
یه مثال مشابه در این مورد میزنم. چرا مواد مخدر یا همین سیگار تولید میشه؟ چونکه تقاضا براش وجود داره و بسته به نوعش اقشار مختلف جامعه می تونن ازش استفاده کنند. هر چند که به ضرر هر دو اینها واقفیم اما عده ای همچنان تقاضامند این محصولات هستند، پس تولید اونها هم صورت میگیره.
اگه میخوایم مصرف مواد رو کم کنیم راهش فکر می کنم فرهنگ سازی و آموزش از کودکی تا بزرگسالی هست. آدما اونقدر از لحاظ فکری و روحی قوی و مستقل باشند تا مواد و سیگار رو جایگزین کمبودهای روحی خودشون نکنند.
گرچه مقایسه حل المسائل با مورد بالا مقایسه درستی نیست (و اگه الویت رو از من بپرسند حذف برخی کتاب های مذهبی توخالی رو خیلی لازم تر می دونم) اما میشه فضای آموزش رو به سمتی پیش برد که تقاضا برای حل المسائل وجود نداشته باشه و افراد با اعتماد به نفسی داشته باشیم که هم به فکر کردن خودشون اطمینان داشته باشند و هم اگه نتونستند مساله ای رو حل کنند با جرات، جاش رو خالی بذارند و منتظر راه حل استاد باشند یا حتی نه، بازم خودشون بشینن و به حلش فکر کنند.
در عین حال شما خوب آدمو به نقد میکشی، ممنون
من خودم کلنجار رفتن با مسئله رو به چند دلیل دوست دارم:
- حس می کنم انگار یه ورزش هست برای عضلات مغزم
- باعث میشه یاد بگیرم از جنبه هایی مختلف به قضایا نگاه کنم
- اعتماد به نفس فوق العاده ای بهم میده (خصوصا اگر یه مسئله سخت رو حل کنم)
یادمه تو فصل اول ارشد چون از حل مساله استفاده نکردم آماری افتادم و همینطور مشروط هم شدم . خیلیم چسبید. در عوض بار بعد که اون درس و برداشتم با لذت حل مساله پیش رفتم.
به نظرم یکی از دلایلی که باعث میشه بچه ها از حل مسئله استفاده کنن این هست که زمان کم دارن و دوم اینکه لذت حل و کلنجار رفتن رو نچشیدن و درس خوندن واسشون فقط رفع تکلیفه.