خواستم از مرگ اینه که نیاد سراغم، که بیاد کلامون میره تو هم
ترجیح میدم اگر قرار هست بمیرم این مردن به یک شکل هیجان انگیز و ارزشمند باشه
مثلا در جنگ بعد از اینکه کلی تلفات به دشمن وارد کردم با یه موشکی یا بواسطه تک تیر اندازی چیزی بمیرم
(البته سرباز نیستم ولی نیاز بشه میشم )
در کجاشم که خب " همه جای ایران سرای من است "صرفا واسم مهمه که این اتفاق در خاک ایران بیافته، حالا به هرشکلی که قراره اتفاق بیافته
اتفاقا همونش اصل داستانه دیگه وقتی قدم زنان میرسی ته کوچه و میمیری و هم زمان آهنگ هم تموم میشه و هم زمان توتون پیپت هم تموم میشه و ساعت ۲:18 دقیقه اس! نظم بی نظمیش وقتی کامله که کوچه بن بست باشه وگرنه بقیه اشون رو بی معنی میکنه
اصل زندگی ما هم همینه تا وقتی مرگ نباشه زندگی ارزشمند نمیشه
دوست دارم وقتی بیاد سراغم که زمین گیر نشده باشم.
نوعش مهم نیست ولی دوست دارم بیشتر از چند ثانیه طول نکشه مثل به انفجار که من تو مرکزش باشم و تو چند ثانیه پودر شم