سوالیه که شاید از خودتون یا بقیه پرسیده باشین.
به گزارش FATF هزینههای داعش به ترتیب از این پنج منبع تامین میشن:
استفاده از منابع مناطق اشغالی (منابع نفت و گاز، کنترل بانکها، مالیات، اخاذی، دزدی و غیره)
گروگانگیری و تقاضای خونبها
کمک مالی سازمانهای غیرانتفاعی!!!
تامین منابع (مالی یا غیرمالی، مثل نیروی انسانی یا ابزار) از جانب طرفین خارجی (کسایی که نه داعش هستن و نه افراد محلی اون مناطق یا کشور)
جذب سرمایه از طریق شبکههای ارتباطی نوظهور
سوالاتی که اینجا پیش میان اینان:
سهم هر کدوم از منابع بالا چند درصده؟
طرفین تجاری این گروه (خریداران نفت و گاز و غیره) کیا بودن؟
کدوم سازمانها کمک مالی انجام دادن و با چه هدفی؟
هویت طرفین خارجی در جنگ با داعش چی بود و چطوری به تامین منابع اون کمک کردن؟
داعش از چه شبکههایی برای ارتباط با دنیای خارج استفاده میکرد؟
ثروت واقعی این گروه چقدر بود/هست؟
تو پاسخ به همهی این سوالات باید یادمون باشه جنگ با داعش خیلی جاها خیلی پیچیده شد. کسایی که در حال مبارزه با اون بودن گاهی با چیدن معادلههایی برای خودشون، معاملاتی با این گروه انجام میدادن. یکی از دوستان کُردم از شایعاتی حول تبادل تعداد زیادی خودروی هایلوکس در ازای نفت بین دولت بارزانی در کردستان عراق و ISIL میگفت. این اتفاق زمانی افتاد که دولت بارزانی به واقع در حال مبارزه با داعش بود!!! (اتحاد و رقابت) البته بارزانی بارها این مسئله رو تکذیب کرده.
مطمئن نبودم این مسئله جزء مسائل ممنوعهی پادپرس هست یا خیر! چون خیلی سیاسی نیست (یا حداقل میشه کمتر از ابعاد سیاسی بررسیش کرد). به هر حال اگر نیاز به تغییر یا حذف داره من تابع قوانین پادپرسم.
من فکر کنم بهتره به داده های موجود نگاه کنیم و البته یادمون هم باشه که پیچیدگی سیاسی شدیدی در داستان این “گروه” وجو داشته.
کمی از این شواهد (میشه به این موارد اضافه کرد تا شکل روشنتری به خودش بگیره)
توی انتخابات آمریکا اشارههای به اشتباه اولیه در حمایت شد. به وضوح این اتفاق افتاده بود. پس شرایط اولیه مالی و حمایتی از این راهها قابل تصور هست.
شکل فعالیت نظامی، نشون میداد که هم آموزشهای بسیار ویژهای دیدن هم اتاق فکرهای بسیار قوی دارن.
شکل استفاده از فضای مجازی که بسیار خاص بود میتونه نشون دهنده این باشه که مسیر این گروه از کشوری غیر از آمریکا عبور میکرد.
اکثر خودروهای که در دسترس داشتن از جاهای بسیار معتبر و کاملا مناسب سرعت عمل بود. قسمتی از عمر گروه به همین سرعت انتقال برمیگشت. جالب هست که این سرعت انتقال باعث برتری در برابر ارتش منظم میشه و در برابر گروههای پیشمرگ که چریکی نیستن بسیار ناکارآمد بودن.
بازی سوریه خیلی پیچیده بود و حتی گروهها بین بازیگرها دست به دست میشدن، ولی من فکر میکنم با توجه به تیپ نظامی و اطلاعاتی و البته انگیزه بسیار قوی، اسرائیل مهمترین کاندید حمایتی بود. وسایل ارتباطی هم میتونست از همین طریق فراهم شده باشه.
پیچیدگی اساسا هدف گروه بود. حتی این گروه نه علاقه و نه تخصصی برای حکومت داشت. صرفا برای ادامه وضعیت و استفاده از اون ایجاد شده بود. توی مسیر دیدگاه سیاسی، دشمن ضعیف بهتر از دوست قوی ولی غیرقابل اعتماد هست. من فکر میکنم این با هدف اسرائیل برای تضعیف اسد و ایران از یک طرف و جلوگیری از برد عربستان و بقیه از طرف دیگه میخوند. البته توی این قسمت بازی ترکیه هم میتونه کاندید باشه! برای ترکیه این خوبی رو داشت علاوه بر تضعیف عملی سوریه، چون نقش اصلی رو ایفا نمیکرد، سیخ ایران و کباب عربستان نمیسوخت. حداقل یکبار داستان فروش نفت از طریق ترکیه لو رفت که میتونه با همین هدف انجام شده باشه.
من هم فکر میکنم به خاطر تضعیف دولت مرکزی عراق این ادعا خیلی نامحتمل نیست. بارزانی هم نمیاد قبول کنه، باید یه نهاد مستقل نظر بده در این مورد. یه نکته هم میتونه به این ادعا کمک کنه: کردها خیلی در جنگ با “گروه” موفقتر بودن. شاید به این دلیل که میدونستن طرف چی در اختیار داره!
داعش از دل بیثباتی و ضعف دولت مرکزی بیرون آمد. نقطه شروع این بیثباتی حمله نظامی آمریکا و انگلیس به عراق بود. حملهای که جز ویرانی دستاورد دیگری نداشت. به نظرم خواندن این مقاله مرتبط با این بحث هست:
چیزی که من در چند سال اخیر فهمیدم این است که آمریکا هدفی جز ایجاد بیثباتی در خاورمیانه نداشته است. در این راه به نظر میرسد که تفاوت چندانی بین دموکرات و جمهوریخواه وجود ندارد چرا که سیاستهای آمریکا در قبال خاورمیانه در سالهای اخیر تغییر چندانی نکرده است.
پینوشت: البته سایر قدرتها هم در شکلگیری داعش موثر بودهاند.