درآمد پایه همگانی

در عالم اقتصاد و تا حدی جامعه‌شناسی ، مبحثی وجود دارد که برای اولین بار توماس پین در سال 1797 مطرح کرد با مضمون و مفهوم یک درآمد پایه همگانی. مانند همین یارانه خودمان اما با رقمی معقول و تاثیرگذار و با مکانیسمی دقیق‌تر. مثلا دولت آلمان به صورت ماهانه 2000 تا 3000 یورو به تمامی شهروندان خودش پرداخت کنه.

اخیرا و طی چند سال اخیر دوباره این بحث داغ شده. برخی از سرآمدان سیلیکون ولی و سرمایه‌داران و بنیانگذاران ، اقتصاددانان و سیاستمداران به حامیان این طرح اضافه شدند. (مثل هیلاری کلینتون ، ماسک ، سندرز ، زاکربرگ و …). طی چندسال اخیر یک رفراندوم با همین موضوع در سوئیس برگزار شد که رای نیاورد.

به عنوان مثال اعلام میکنند دولت به جای تقبل هزینه‌های تامین اجتماعی (آموزش ، بهداشت و درمان و …) مبلغی مناسب به صورت ماهانه به مردم پرداخت کنه.

از طرف دیگه در زمانه رخداد تحولات جدی صنعتی و جایگزین شدن رباتها به جای انسانها ، وجود حقوق پایه همگانی باعث کاهش اضطراب شهروندان خواهد شد و همچنین چنین درآمدی یک پشتوانه برای خانواده‌ها (خصوصا جوانان و آینده کودکان) خواهد بود و باعث کاهش فقر و ناملایمات اقتصادی موثر بر خانواده‌ها خواهد شد.

اما خب از طرفی مخالفین طرح ، درآمد پایه همگانی برای همه شهروندان را غیرممکن میدانند. به عقیده برخی دیگر چنین مسئله‌ای دخالت دولت در اقتصاد و برهم زننده نظم اقتصادی خواهد بود. برخی دیگر معتقدند این یک طرح پوپولیستی و عوام‌فریبانه است که کارکرد سیاسی دارد تا یک اتفاق حقیقی و اقتصادی. برخی دیگر به نبود منابع لازم موجود و نبود مکانیسم سالم اقتصادی اشاره میکنند و چنین طرحی را موجب تشدید اختلاف طبقاتی ، فقر و حتی رانت و کاهش فرصتهای عادلانه میدانند و یا اینکه اصلا یک رقم معقول چگونه محاسبه میشود و این رقم درآمد پایه چقدر باید باشد.

حال به نظر شما وجود یک درآمد پایه همگانی با مبلغی مکفی میتواند مفید باشد یا منجر به ضرر بیشتر میشود؟

  • آیا این استدلال که چنین حقوقی باعث کاهش میل به کارکردن ، خلاقیت و نوآوری میشه درسته؟
  • آیا این استدلال که چنین طرحی باعث کاهش فقر و تاثیرپذیری شهروندان از تحولات اقتصادی و تکنولوژی میشه درسته؟
    و …
9 پسندیده

موافقم.
این ایده مزایای مهمی داره. اولا خرج‌های بی‌سرانجام دولتی شفاف‌تر میشه و دولت باید سهم مردم رو بهشون پرداخت کنه تا اونطور که مایلند خرجش کنند. دوما این طرح منجر به آزادی بیشتر فرد در زندگی و پیگیری اهداف خودش میشه. سوما به کاهش فقر کمک میکنه (البته ممکنه یکی این درآمد رو الکی خرج کنه و همچنان فقیر بماند ولی دیگه اجتماع یا ساختارهای اجتماعی مقصر نیستند). چهارما منجر به تقویت بازار میشه.

1 پسندیده

کاملا با این طرح مخالفم. به نظرم خدمات تامین اجتماعی باید به صورت خدمت ارائه شوند. در برخی کشورهای اروپایی بسیاری از خدمات درمانی رایگان هستند. این سیاست چند توجیه دارد. اگر کسی بداند که مراجعه به پزشک هیچ هزینه‌ای ندارد در هنگام بیماری سریعتر به پزشک مراجعه می‌کند. این می‌تواند به پیشگیری از اپیدمی‌ها یا کاهش شدت آنها کمک کند. همچنین خیلی از بیماری‌ها در مراحل اولیه راحت‌تر و کم‌هزینه‌تر درمان می‌شوند. برخی نیز با پایش سلامت قابل پیش‌گیری هستند. در مقیاس ملی این کار فشار سیستم درمانی را کم می‌کند و هزینه‌های درمانی کل کشور را کاهش می‌دهد. همچنین افزایش سلامت جامعه بهره‌وری اقتصاد را نیز افزایش می‌دهد.

با این طرحی پولی که باید صرف درمان بیمارانی که نیاز به خدمات درمانی دارند بشود به افرادی داده می‌شود که ممکن است از آن برای پرداخت اجاره خانه یا خرید خودرو و … استفاده کنند حتی در صورتی که بیماری واگیردار داشته باشند. به علاوه کسی که با یک بیماری ژنتیکی نادر متولد شده نیاز بیشتری به خدمات درمانی دارد تا یک فرد سالم. از نظر اخلاقی هم این که مالیات که از مردم گرفته شده را خرج سلامت و آموزش جامعه کردن خیلی فرق دارد با این که همین مالیات را به افرادی بدهیم که هیچ نیاز پزشکی و آموزشی ندارند تا بتوانند بدون کار کردن به گذران زندگی و تفریح بپردازند. این کار معادل این است که بخشی از پول افرادی که کار می‌کنند را بگیریم و به افرادی که کار نمی‌کنند بپردازیم. این که به افراد از کار افتاده یا در شرایطی برای مدت محدود به افرادی که نمی‌توانند کار پیدا کنند حقوق پایه بدهیم متفاوت است با این که به همه همیشه این حقوق را بدهیم و در هر حال این کمک‌ها نباید جایگزین خدمات تامین اجتماعی شوند.

در برخی کشورها می‌خواهند ضمن ارائه خدمات آموزشی و بهداشتی و درمانی به شهروندها مانع رشد بخش خصوصی در حوزه آموزش و پزشکی نشه با بیمه یا کوپن‌هایی که فقط در این حوزه قابل استفاده هستند این کار رو می‌کنند.

در آلمان یک مطالعه آزمایشی هست که به ۱۲۰ نفر ماهانه ۱۲۰۰ تا ۱۴۰۰ یورو پرداخت کنه تا تاثیر این طرح مشخص بشه. تمام بودجه این مطالعه توسط کمک‌های خصوصی و نه بودجه دولتی و عمومی تامین شده. قبل از پیاده‌سازی چنین طرحی در سطح جامعه باید اثراتش دقیق بررسی بشه و به هر حال به نظرم نمیتونه جایگزین خدمات آموزشی و درمانی عمومی بشه.

3 پسندیده

تا حدود زیادی با @Azad موافقم. این طرح شبیه به طرح یارانه در ایران میمونه و اثرات مهیبی بر اقتصاد داره، فرقی هم نمیکنه این اقتصاد آمریکا باشه یا اروپا یا ایران. در نهایت صرفا یک شیفت تورمی ایجاد خواهد شد که در بهترین حالت، فقرا به حالت قبلی برمیگردن و ثروتمندان شکاف طبقاتی بزرگتر رو ایجاد کردن. هنوز خدمات ارزان یا کوپنی با وجود معضلاتی که در اجرا ممکنه داشته باشه، بسیار موثرتر از پخش پول هست. کمی دقیقتر باشیم:

چرا این بازیگران با این طرح موافقن؟ یک دلیل ظاهری اینه که میخوان تنشهای اجتماعی ناشی از بی‌عدالتی اقتصادی و سیاسی (که در بسیاری از موارد منجر به قویتر شدن اونها شده) رو به دولتها منتقل کنن و ضربه‌گیر قوی‌ی برای ساختار امروز ایجاد کنن. اونها به پایداری ساختاری علاقه دارن که در اون برنده هستن و نه به مردمی که همیشه بازنده.
از طرف دیگه، یادمون باشه این بازیگران حتی اگه سهمی در این طرح بپردازن، با توجه به تجربه رقابت در بازار، مطمئن هستن که سهم بیشتری رو به دست خواهند آورد! اون پولها در نهایت از جیب همین سرمایه‌داران سر در خواهد آورد و اونها نگرانی طولانی مدت در برابر کاهش ظاهری فاصله طبقاتی ندارن.

اگر از این جنبه نگاه کنین و خدمات پایه به دست رباتها سپرده بشه، تضمین کیفیت حداقلی برای خدمات مشکلی نخواهد داشت. بنابراین بهتره که خدمات ارائه بشه و نه پول.

رفاه نسبی و غرق شدن در بازیهای سیاسی در هر کشور و طبقه‌ای نتایج زیادی داره که مهیب‌ترین این نتایج، از دست دادن درک و فهم از مکانیسمهای پایه اجتماع و اقتصاده. میتونم حرف این آدمها رو با نگاه افرادی در طبقه شهری مقایسه کنم که درکی از چرخه تامین مواد غذایی ندارن و ممکن ایده‌های عجیبی در این مورد بدن!

خوب به دنیا دقت کنین، بسیار از فرآیندهای پایه در کل سیستم اقتصاد چندان با ۱۰۰ سال پیش متفاوت نیست، اینترنت و سرعت حمل و نقل صرفا بخش بسیار کوچکی از فرآیندهای دنیاست که بیشترین تحول رو داشتن. هنوز انسانها از ساده‌ترین بیماریها میمیرن، در فقر و گرسنگی گرفتار میشن، متحمل شدیدترین کارهای بدنی و روحی میشن و … . اینکه عده‌ای در بخشی کوچک از دنیا از این مصایب دور موندن لزوما به معنی بهتر شدن کل دنیا نیست، حتی به معنی بهتر شدن کل همون کشور هم نیست. بدی داستان اینه که امروز توجه بیش از حدی به حرفها و ایده‌های این انسانهای متوهم میشه که ممکنه خطرات بسیار زیادی برای کل جامعه انسانی داشته باشه.

2 پسندیده

صرفاً خواستم یادآوری کنم نوبلیست‌هایی مثل دیتون؛ پیساریدیس؛ دیامند؛ فریدمن و بسیاری دیگر از این نوع از یارانه حمایت کردند.

4 پسندیده

در اهمیت و ارزش وجود حمایت شکی نیست، مسئله نوع حمایته. باید دقیقا دید که از چه چیزی حمایت کردن. یادمون باشه که خیلی از سانتیستها از سوسیالیسم حمایت میکنن و بعد از اجرا وقتی فاجعه به بار میاد، میگن این اون چیزی نبود که ما ازش حمایت کردیم.

2 پسندیده

البته باید در نظر گرفت که افرادی مانند فون هایک و فریدمن که کاملا لیبرال کلاسیک و طرفدار مصمم کاپیتالیسم و حذف کامل دخالت دولت در اقتصاد هستند نیز از تضمین حداقل درآمد حمایت کردند پس الزاما این ایده مورد حمایت سوسیالیستها نیست.

ایده دولت رفاه که در کشورهای اسکاندیناوی اجرایی شده به مرور در حال فشل شدن است و افزایش جمعیت باعث افزایش هزینه‌های دولتی شده و خواهدشد در مقابل دولت یا مجبور است که مالیات بیشتری اعمال کنه که خود همین مالیات باعث کاهش تحرک اقتصادی میشه و یا اینکه مستقیما در اقتصاد مداخله کنه و با بنگاه‌داری سرمایه لازم برای ارائه خدمات قبلی رو فراهم کنه. به همین دلیل کشوری مانند دانمارک داره از سیستم دولت رفاه فاصله میگیره و یا بریتانیا هم چنین مسیری رو در پیش گرفته (هرچند که اقدامات رادیکالی رو تاچر انجام داد). کشور سوئد هم لاجرم در این مسیر (پایان سیستم دولت رفاه) خواهد افتاد. نروژ 5میلیونی هم که ازبرکت نفت بهره‌مند است شاید به کمک این دو عنصر (جمعیت کم و درآمد تضمینی نفت) بتونه به سیستم کج‌دار و مریز خدمات رفاهی دولتی ادامه بده.

چنین آزمایش در کشور ایالات متحده و در دهه هفتاد اجرایی شده که یکی از حامیان اون میلتون فریدمن بود. اسم طرح مالیات بر برآمد منفی بود. بدین شکل که دولت یک حداقل درآمد قابل قبول رو درنظر بگیره مثلا 2000دلار. حالا اگر خانواده‌ای 1500دلار درآمد داشت دولت با اعطای مشوق مالی این مبلغ رو به 2000دلار برساند.

یک تحقیق اجتماعی انجام شده که آیا حمایت از افراد باعث تنبلی و بی‌تحریکی میشه یا نه و اینکه نظریه فرهنگ فقر رو بررسی کنند. فرهنگ فقر میگه فقرا توانایی فکری برای خروج از منجلاب فقر رو ندارند در نتیجه هرگونه حمایت از این افراد بی‌فایده است و مبلغ کمکی رو صرف الکل ، سیگار و موادمخدر میکنند نه تلاش برای رشد مالی.

نهایتا برخلاف نظریه فرهنگ فقر ، اعطای کمک مالی و تضمین حداقل درآمد گروه‌های مورد آزمایش طی 3سال نشان داد که نه تنها این مسئله باعث بی‌تحرکی یا هدر رفت پول نمیشه بلکه افراد با تلاش بیشتر سعی کردند وضعیت مالی خودشون رو بهتر و بهتر کنند و نتیجه تحقیق این بود که حمایت مالی از افراد جامعه خلل و مشکلی ایجاد نمیکنه و میتونه موثر باشه.

این طرح نه بر روحیه کار کردن تاثیر گذاشت نه باعث مخارج بیهوده (الکل ، سیگار ، موادمخدر و…) شد. اقتصاددانان حامی این طرح هم معتقدند این چنین طرحی باعث افزایش تولید ، رشد اقتصادی ، بهره‌وری احتمالی در محیط کار و پویایی بیشتر میشه که در کل به معنای رشد بازار است.

در خصوص قضیه هدفمندی یارانه‌ها باید توجه کرد که دو معضل اساسی باعث ناکامی این طرح شد. اولا چاپ بی‌رویه پول ، دوما مشکل اقتصاد دولتی که ذاتا مشکلی است که راهکار مناسبی در درون آن قابلیت اجرا و موفقیت نداره.

اما آیا در طرح درآمد پایه همگانی (یا مالیات منفی) قراره پول چاپ بشه؟ مسلما خیر. منابع مالی این طرح با حذف طرحهای بی‌خاصیت خدماتی و کاهش حجم دولت و صرفه‌جویی‌های مالی دولت به راحتی قابل تامین است. یعنی اون پولی که قراره در هزارتوی بوروکراسی دولتی (درهرکجای جهان) به گردش درباید تا شاید خدمتی نیمه رایگان ارائه شود ، با مبلغ بیشتر (مثلا 2000دلار) به هر فرد اعطا بشه.

در این حالت فرد علاوه‌ بر درآمدی که با کار کردن به دست میاره. یک حداقل درآمد تضمین شده هم خواهد داشت که کمک حالش خواهد بود. اینجوری فردی که ماهی 3000دلار درآمد داره از ماهانه 5000دلار درآمد برخوردار میشه. حالا میخواد از خدمات شرکتهای بیمه (درمانی ، سوانح ، شغلی_مالی) استفاده کنه یا شهریه دانشگاه رو پرداخت کنه یا صرف راه انداختن کار خودش کنه یا در بورس سرمایه‌گذاری کنه و … . دولت هم مشغول انجام وظایف اساسی خودش خواهد شد.

2 پسندیده

این حرف یک قیدی هست که همیشه برای همه طرحها گذاشته میشه ولی راهِ دررو وقتی برای دولتها باشه، اونها از اون استفاده خواهند کرد. مسئله اینه که شما به عنوان طراح باید بگید که چطور میخواین از انحرافات جلوگیری کنین و نه اینکه پیش‌فرض عدم انحراف رو اعمال کنین. در واقع هدفها بخش ساده‌ی یک طرح هستن، مهم پیش‌فرضهای مناسب و تاکتیکها متناسب با جامعه‌ست که به نظر نمیاد در این ایده حرفی در اون مورد زده بشه. من هنوز فکر میکنم هیچکدوم از پشتیبانان این طرح، نگاهی معقول نسبت به پیامدهای بلندمدت اون (بویژه در حالت پول نقد) ندارن.

1 پسندیده

نکته درست و مهمیه.
در نگاه حامیان اقتصاد بازار به این طرح ، همچنان هدف اصلی محدود کردن و کوچک کردن دولت تا حد ممکن است. تا حدی که مسئولیت دولت تنها نگهبانی شب باشه. تامین امنیت ، نظم ، حفاظت از مالکیت جانی و مالی افراد در برابر تعدی همسایه و بیگانه.

البته چون به طور جدی در دستورکار قرارنگرفته هنوز به استراتژی منسجمی نرسیده اما حامیان این طرح موفقیت این ایده رو در حفظ اصول میدانند. اصولی مانند پایان دادن به دخالت دولت در اقتصاد ، کوچک کردن دولت و حتی پایان قدرت دولت در چاپ پول بی‌پشتوانه! و درکل جلوگیری از چاپ پول. بلکه همان منابع مالی که متناسب با بازار خلق میشه و درگردش قرار گرفته (که امروزه در اختیار دولت قرار داره) بین افراد تقسیم میشه.

اما بله اگه دولت مداخلات اقتصادی رو حفظ کنه ، با کنترل بانکهای مرکزی اقدام به چاپ پول دلبخواهی بکنه و همچنان دستی در بازار برای کسب منابع مالی در موارد غیرضرور داشته باشه این طرح شکست میخوره و به تورم ، نقدینگی فزاینده و نهایتا کاهش ارزش پول ملی و بحرانهای بانکی منتهی میشه.

1 پسندیده

کاپیتالیسم هدفش افزایش سرمایه سرمایه‌دارانه و مسلما عاشق طرحی خواهد بود که بودجه درمانی و آموزشی کشور رو به سمت بازار مصرف (و در نتیجه حساب‌های بانکی اونا) ببره. کاپیتالیست‌ها همیشه با انواع مختلف خدمات اجتماعی مخالف بوده‌اند و سود مالی را بر رفاه اجتماعی مقدم می‌دانند.

خدمات درمانی ملی اصلا بی‌خاصیت نیست و مالیات منفی موثر جز به صورت مقطعی با خالی کردن خزانه قابل اجرا نیست. هر دو اینها دروغ‌های بزرگی هستند که توسط کاپیتالیست‌ها مطرح می‌شوند. با این طرح خیلی از افراد بیمار کنار خیابان جان میدن برخی برای تامین هزینه‌های درمان نزدیکانشان به جرم و جنایت روی میارن و افراد دیگری پولی که باید صرف درمان این بیماران بشه رو میگیرن و لاجرم بخشی از این پول صرف خرید کالاهایی می‌شود که جیب سرمایه‌داران را پر خواهد کرد.

کاپیتالیست‌ها برای افزایش قدرت خود و ایجاد انحصار در بازار و نه منفعت عمومی به دنبال حذف مداخله دولت در اقتصاد هستند. چه چیزی باعث می‌شود فعالیت اقتصادی آنها مفید و فعالیت اقتصادی دولت مضر باشد.

1 پسندیده

سیستم اقتصاد بازار به رشد تمامی افراد جامعه کمک میکنه و کرده. از همه بیشتر طبقه متوسط (بورژوا) نفع برنده آزادی در عمل اقتصادی است. مسئله بعدی اینکه دولت رفاه با افزایش سرسام‌آور هزینه‌های دولتی مواجه میشه. این هزینه باید از کجا تامین بشه؟ تنها مالیات و جیب مردم باید برای پر کردن این چاه ویل استفاده بشه.

نکته بعدی اینکه حتی در سیستمهای دولت رفاه چیزی به عنوان خدمات درمانی رایگان قابلیت اجرا نداشته. بسیاری از حوزه‌های پزشکی مانند دندان‌پزشکی ، چشم‌پزشکی یا جراحی‌های ترمیمی و پلاستیک جز خدمات درمانی محسوب نمیشود. در بحث حداقل درآمد تضمین شده ، همان پولی که دولت خرج میکند را به خود فرد بدهیم. بگذاریم به جای دولت ، او تصمیم بگیرد که از چه خدمت پزشکی و درمانی و با چه کیفیتی استفاده کند.

فردی که پول ندارد به سمت جرم میرود. صرفا بی‌پولی در درمان نیست. حالا میگویم درآمدی برای فرد تضمین شود. آیا این فرد همچنان مجرم خواهد شد؟ البته چرا که ممکنه مشکل شخصیتی و روانی داشته باشه اما در کلیت این حرف که فقرا پول دریافتی را هدر میدهند و همچنان بدبخت خواهند بود ، در کلیت مضمون ، با کمک تحقیق اجتماعی رد شده. افسانه است که فقرا پول خود را صرف مواد مخدر ، الکل یا قمار میکنند و در نتیجه نیازمند خدمات رایگان باقی خواهند ماند.

شاید مطلب کلی شود ولی این نکته را نمیتوان نادیده گرفت که عامل بقای بسیاری از ثروتمندان ، دولت است. چرا ثروتمندان در زمانه بحران ثروتمندتر میشوند؟ زیرا با عجز و لابه ریاکارانه پای دولت را به وسط میکشند تا با میلیاردها دلار کمکهای مالی (که همگی در راه کمپانی‌های این افراد است) باعث ثروتمندی خود شوند و بهای خطای استراتژیک و تصمیم‌گیری خود در بازار را نمی‌پردازند. در حالی که اگر همه چیز به رفتار بازاری آزاد بستگی داشت بسیاری ورشکسته و نابود میشدند ولی رانت و حمایتی دولتی مانع میشود.

البته چون یک بحران اقتصادی برای همه افراد جامعه هزینه ایجاد میکند ، در نتیجه همه دنبال سریع‌ترین راه حل هستند و سریع‌ترین راهکار حمایتهای مالی دولت از کمپانی‌ها و شرکتهاست که به معنای حمایت دولتی از ثروتمندان است. اما تضمین حداقل درآمد میتواند کمک کند تا در مواجه با یک بحران ، آحاد جامعه خواهان یک تصمیم سریع رفع مشکل (پرداخت پول به پولداران) نشوند و صبر کنند تا بازار خود را بازسازی کند و کسانی که تصمیم اشتباه گرفتند را مجازات کند.

این نمودار را ببینید (منبع):

تمامی کشورهایی که در این نمودار هستند به جز آمریکا نوعی سیستم درمانی همگانی دارند. از نکات جالب این نمودار آن است که هزینه سرانه خدمات پزشکی در آمریکا بیش از ۷ برابر شیلی است در حالی که امید به زندگی در آمریکا از شیلی کمتر است. آمریکایی‌ها هزینه زیادی صرف خدمات درمانی می‌کنند اما نتیجه کافی نمی‌گیرند. هزینه‌های درمانی به هر حال وجود دارند اما سیستم درمانی همگانی در مقیاس ملی این هزینه‌ها را بسیار کمتر می‌کند. این سیستم فقط در دولت‌های رفاه پیاده‌سازی نشده. جزییات این سیستم‌ها فرق می‌کنه اما هر چیزی که برای سلامت فرد ضروری باشه همیشه خدمات درمانی پایه هست حتی در حوزه‌هایی که گفتید. در برخی کشورها کاملا رایگان نیست و قسمتی بر عهده شماست. یا اگر فقیر نباشید تا یک سقف نسبتا کمی بر عهده شماست و بعد بر عهده دولته. یا بیمه برای خدمات پایه درمانی برای همه افراد اجباریه و تمامی شرکتهای بیمه دولتی و خصوصی موظف هستند بیمه خدمات پایه رو با نرخ ثابت بدون در نظر گرفتن سن و وضعیت جسمی ارائه کنند و دولت فقرا رو رایگان بیمه می‌کنه (این عملا شبیه اینه که مالیات گرفته بشه از اونایی که توانایی مالی دارن و صرف درمان بشه).

این یک مغلطه است. اگر بخواهید همان پولی که صرف خدمات درمانی جامعه می‌شود را به مساوات بین شهروندان تقسیم کنید افرادی که نیاز شدیدی به خدمات درمانی دارند هیچ گزینه‌ای برای انتخاب کردن نخواهند داشت چون مبلغی که به آنان می‌رسد خیلی کمتر از نیاز آنهاست. به علاوه در اکثر سیستم‌های درمانی همگانی فرد اختیار کامل یا بسیار بالایی در انتخاب مرکز درمانی و خدمات درمانی دارد (چه در آنها که خدمات درمانی ضروری و پایه در همه جا برای همه رایگان است چه آنهایی که بیمه دارند و می‌توانند به هر کجا که خواستند مراجعه کنند). در برخی کشورها و همین‌طور برخی بیمه‌های خصوصی سیستمی به نام gate-keeping هست که یک پزشک معتمد بر اساس نیاز پزشکی تصمیم می‌گیرد که شما از بین چه خدمات و مراکزی می‌توانید انتخاب کنید. این دولت نیست که انتخاب می‌کند شما چه خدمات پزشکی دریافت کنید.

اما طرح پیشنهادی شما کمک به فقرا نیست پرداخت حقوق به کل جامعه است. کمک به فقرا، افراد از کار افتاده و در شرایطی خاص افراد بی‌کار جز خدمات اجتماعی محسوب می‌شوند. خدمات درمانی همگانی فقر را از بین نمی‌برد اما نبود آن فقر را تشدید می‌کند.

رابطه کمک دولت به شرکت‌های بزرگ و قوی شدن انحصار شرکت‌های بزرگ در حالت کلی دوطرفه هست. عامل ضرر هم همیشه خطا نیست و به نظرم کمک‌ها به شرکت‌های بزرگ باید مشروط باشد یا با انتقال سهام شرکت به دولت همراه باشد. به این ترتیب فرصت نامحدودی برای خطا وجود ندارد. در مواقع بحران می‌توان به افراد متاثر کمک مالی کرد. افراد بی‌کار شده می‌توانند حداقل تا مدتی از بیمه بی‌کاری استفاده کنند اما پرداخت حقوق به همه برای همیشه راه‌حل درستی نیست و به هر حال هزینه آن هم باید از مالیات تامین شود.

پی‌نوشت: اوباما سعی کرد وضعیت سیستم درمانی آمریکا را اصلاح کند اما ترامپ جلوی آن را گرفت. به نظرم یکی از دلایل آن می‌تواند تفکر کاپیتالیستی ترامپ باشد.

2 پسندیده

به نظرم بحثهای خوبی مطرح شد. اولین چالش این طرح در رفراندومی در سوئیس فکر کنم به سال 2016 شکست خورد. دلایل مخالفت مردم مواردی از قبیل : احتمال افزایش مالیاتها ، مشکلات حذف حمایتها در خصوص خدمات درمانی و آموزشی ، افزایش مهاجرت فزآینده به سوئیس و … بوده. گویا در کشورهایی مانند فنلاند یا هند نیز چنین هدفهایی وجود داره ولی نمیدانم آیا اجرایی شده یا نه.
اما در آینده احتمالا این موضوع بیشتر و دقیق‌تر مطرح خواهد شد زمانی که طبق برخی آمارها ، میتوان هوش مصنوعی و رباتها را جایگزین 80% مشاغل کرد و اینکه آیا میتوان ثروت تولید شده توسط ربات را میان انسانها تقسیم کرد؟ باید دید در آینده اتفاقی که تحت عنوان انقلاب صنعتی چهارم مطرح میشود چه تحولاتی را رقم خواهد زد. و ایا میتوان راهکاری برای پایان دادن به فقر شدید یافت یا خیر.

1 پسندیده

بحث‌های خوبی مطرح شد ولی خب تصور می‌کنم موضوعاتی مثل پرداخت مستقیم کل یارانه سلامت کم‌تر جایگاهی در بین بخش غالب طرفداران دیدگاه داشته باشه.
توماس فریدمن [ستون‌نویس NYTIMES] توی یک سخنرانی موضوع جالبی رو مطرح کرد. می‌گفت توی مصر بودم و خواستم کادو بگیرم. رفتم اهرام ثلاثه میناتوری بگیرم. زیرش رو نگاه کردم دیدم نوشته ساخت جمهوری خلق چین. با خودم گفتم کشوری که جوانان‌ش با حداقل حقوق کار یک‌چندم دیگر کشورها نمی‌تونه چنین چیزی رو بسازه. دست دختری رو هم نگرفته. با این وضع اتوماسیون و هوش‌مصنوعی و دهه‌ها رشد اقتصادی از دست رفته؛ سال‌های آتی می‌خواد چی کار کنه؟ به‌نظرم درآمد پایه همگانی می‌تونه پاسخ خوبی باشه.

1 پسندیده