درباره تبدیل معنای لغوی به اصطلاح چه چیزهایی میدانید؟

به کلماتی مثل «عَطْف» ،«صَرْف»،«مَجْد» نگاه کنید؛
در نگاه اول اصطلاحاتی مثل مهربانی و توجه برای عطف، گذرانیدن و انجام دادن برای صرف و بزرگی و عظمت را برای مجد در ذهن میگذرانیم ولی لغات و معنای اولیه آنها به مرور تغییر کرده اند . چند مثال از فرهنگ لغت آوردم. اگر برای شما هم جالب بود شما هم چند کلمه که معنی اصلیش دور از ذهن باشه رو بیارید.( همه ش عربی شد :sweat_smile: واقعا زبان پیچیده ای دارن)
عطف. [ ع َ ] تاکردن. ( از اقرب الموارد ). || حمله نمودن برکسی و بازگشتن. ( از منتهی الارب ). حمله کردن. ( المصادر زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ). || خم دادن چوب. ( از منتهی الارب ). برگردانیدن چوب و جز آن. ( تاج المصادر بیهقی ). برگردانیدن. ( دهار ). بگردانیدن.( المصادر زوزنی ). || پیچیدن جامه. ( از منتهی الارب ). پیچیدن. ( غیاث اللغات ). || بازگشتن و منصرف شدن. ( از اقرب الموارد ). برگردیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). || بگردانیدن. ( المصادر زوزنی ). || بازداشتن و دور کردن ازحاجت ، گویند: عطف فلاناً عن حاجته. ( از اقرب الموارد ). || برگرداندن سر شتر را بسوی خود. ( از اقرب الموارد ).
مجد. [ م َ ] در چراگاه بسیار گیاه افتادن شتران و به سیری و فراخی رسیدن. مجود. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || چهار پای را علف تمام دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). علف دادن ستور را تا فربه شود. ( المصادر زوزنی ). سیر خورانیدن شتران را یا پر شکم یا نیم شکم علف دادن آنها را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سیر خورانیدن شتر را از علف. ( ناظم الاطباء ).
صرف. [ ص َ ] . گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ). باز گردانیدن کودکان را از مکتب.|| منصرف ساختن. || واژگون کردن چیزی. ( غیاث )

رفق. [ رَ ] ( ع مص ) || بستن بازوی ماده شتر را تا آهسته رود و مبادا بسوی خانه اصلی بگریزد. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || اقتصاد کردن در سیر. ( ناظم الاطباء ). || زدن بر بازوی کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).
شرف. [ ش َ ] ( اِ ) آستانه در. ( ناظم الاطباء ). || تخته ای که در پیش در نصب سازند. ( از برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آواز آهسته مانند آواز پای مردم. ( از ناظم الاطباء ).
کنگره ساختن برای حائط. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

1 پسندیده