در طول روز ممکن است بارها خودمان را با دیگران مقایسه کنیم. بعضی وقتها قدرت اقتصادیمان و بعضی وقتها تواناییهای اجتماعیمان را با دیگران مقایسه میکنیم بی توجه به این که چنین مقایسههایی چه آثار مخربی بر شخصیت و روح و روان ما میگذارد. اگر به خودمان و اطرافیانمان بنگریم رقابت شدیدی را میبینیم، رقابتی که از کودکی شروع میشود و تا پایان عمر تنهایمان نمیگذارد. در نتیجه این رقابت، همیشه در پی اثبات خودمان به دیگران هستیم. دور شدن از واقعیتهای زندگی و لذتهای آن از نتایج همین پدیده مخرب است.
نمود آشکار چنین پدیدهای را میتوان امروزه در شبکههای اجتماعی دید، جایی که رقابت بین انسانها به قدری شدت یافته است که برای جلب توجه و بالا بردن خود (در قیاس با دیگران) دست به کارهای عجیبی میزنند. از سفرههای رنگینشان و خودروی لوکسشان عکس میاندازند، از آرایش غلیظشان تصاویری منتشر میکنند، با اشتراک گذاشتن یک جمله یا یک پاراگراف از یک کتاب، سطح فرهنگیشان را به رخ میکشند. همه اینها در حالی اتفاق میافتد که خیلی از ما انسانها (نه همگی) میدانیم که دنیای واقعی، دنیای دیگری است. سازندگان شبکههای اجتماعی بدون شک از پدیده رقابت بین انسانها مطلع بودهاند و آگاهانه محیطی را برای رقابت کاربران و سودجویی خودشان ایجاد کردهاند.
پیشتر از خودم میپرسیدم که چرا با وجود این که هزاران عکس با کیفیت از برج ایفل در اینترنت وجود دارد، مردم این همه راه تا پاریس میروند تا عکس معمولی و حتی بیکیفیت خودشان از برج ایفل را در اینستاگرام یا سایر شبکههای مجازی قرار دهند؟ امروز فکر میکنم پاسخ این پرسش را یافتهام. ریشه تمام این اتفاقات در رقابتی است که بین انسانها شدت گرفته است. رقابتی که هر کسی در آن سعی دارد خودش را بهتر و بالاتر (اقتصادی، معنوی، فرهنگی و …) از دیگری نشان دهد.
ممکن است گفته شود که مقایسه کردن باعث رشد و پیشرفت میشود. در اینجا میخواهم خود مفهوم رشد و پیشرفت را نقد کنم. اصلا چرا میخواهیم پیشرفت کنیم؟ آیا خراب کردن تمام کوهها و جنگلها و جاده کشیدن در بیابان پیشرفت است؟ آیا خریدن یک خودروی لوکس که چشم همسایه را در میآورد یک پیشرفت است؟ آیا رشد نجومی تعداد دانشجوها و تعداد مقالههای علمی بی کیفیت یک پیشرفت است؟
فکر میکنم لازم است که ترمزمان را بکشیم و فکر کنیم که آیا رقابت موجود در جهان یک رقابت سازنده است؟ آیا چنین رقابتی مانع دیدن واقعیتها و زیباییها زندگی نیست؟