یه تیم استارتاپی رو در نظر بگیر و بهم بگو از نظر ویژگی یه تیم استارتاپی با این جمله مخالفی یا موافق و چرا؟“نه به تیمی یکپارچه از ایده پردازان”
خب باید بگم که یکم با واژه ها بازی کردی و این ابهامات سوال زیاد میکنه.
اگر منظورتون درست متوجه شده باشم یعنی اینکه همه افراد، از تیم مارکتینگ گرفته تا تیم مدیریت، سرمایه گذار و مدیر پروژه و فرانت کار و بکندکار همه شون در شکل گیری ایده سهیم باشند؟!
خب اینکار ریسک های کار یه کم بالا میبره. در یک پروژه که اخیرا مشغول بودم، فقط ۳ بار کل سناریو عوض شد. چون اصرار داشتنند همه در تصمیم گیری ها دخالت کنند. از انتخاب برند گرفته تا لوگو و سناریو و … . نکته مهمی که هست حتما باید مدیران تیم های مختلف بهم اعتماد داشته باشند. اگر این اعتماد ایجاد نشه. این ایده تیم یکپارچه ایده پردازان باعث شکست پروژه میشه.
من هم کاملا با پاسخ شما موافقم.
در فرآیند تیم سازی باید از افرادی استفاده بشه که بتونن یه ایده رو دریافت، به صورت کامل اجرا و به پایان ببرند. اما دام رایجی که اکثر استارتاپها در آن میافتند، داشتن تیمی از افراد است که زمان را به صحبت کردن در مورد ایدهها میگذرانند و عملاً قادر به هدایت یک ایده در مسیر اجرا و به پایان رساندن اون نیستند. در یک تیم علاوه بر افرادی که قادر به پیشنهاد ایدههای نو هستند، حضور دستهای از افراد که پایان برندهٔ کارها هستند، ضروری هست.
با حرفتون کاملا موافقم. متاسفانه افرادی که در جلسات طوفان فکری شرکت میکنند بیشتر مواقع صلاحیت بودن در اون جلسات رو ندارند و فقط باعث اتلاف وقت می شوند.
پیشنهادی که میتونم بهتون بدم اینه:
اول یه مصاحبه از افراد مهم و تاثیر گذار بگیرید. فرد یا مقامی که سرمایه گذاری رو به عهده داره در تیم مهمترین فرد به شمار میره ولی نیاز نیست در جلسات ایده پردازی شرکت کنه. کلیت کار در مصاحبه ای که از افراد میگیرد مشخص خواهد شد.
حتما متن مصاحبهها را مکتوب و مستند کنید. چون معمولا دوستان خیلی راحت زیر حرفشون میزنند!! بعد از اتمام کار مصاحبه، هر چی زودتر دست به کار بشید و سناریو پروژه رو آماده کنید. سناریوی اولیه باید توسط تیم مدیریت امضا و تایید بشه. در ادامه میتویند با کمک تیم مارکتنیگ و تیم فنی، مقداری سنارویو اولیه رو چکش کاری کنید.
نقش تیم مارکتینگ اینجا حیاتیه. اگر هنوز تیم مارکتینگ جمع نکردین، احتمال اینکه انرژی تیم فنی به هدر بره خیلی بالاست. چون نیازهایی دارند که حتما باید به سناریو اعمال بشه.
بعد از بررسی نیازمندی های تیم مارکتینگ، با مدیر داخلی و سرمایه گذار ها جلسات برگزار کنید. سعی کنید در جلسات اولیه مدیر فنی حتما حضور داشته باشه ولی ازش در مورده ایده پردازی، تقاضایی نداشته باشید.
حضور مدیر پروژه در زمان نهایی سازی سناریو، ضروریه تا اگر محدودیت هایی بود به بقیه اعضای تصمیم گیرنده ابلاغ کنه. بعد از جمع بندی و تهیه مستندات، از مدیر پروژه، تقاضا برای ماکت اولیه رو ابلاغ کنید. حتما تاریخ ددلاین ها رو چک کنید.
ماکت اولیه بسته به نوع پروژه فرق میکنه. اگر پروژه تون آیتی محوره، ui و ux اولیه پروژه س. ماکت اولیه خیلی مهمه. بعد از تحویل ماکت اولیه س که بقیه افراد میتونن روش نظر غیرکارشناسی(سلیقهای) بدن! تیم مارکتینگ هم میتونه بر اساس ماکت اولیه، ریسرچ مارکت ش شروع کنه و کارش لنگ تیم فنی نمونه.
به طور کلی در مورد تیم، بالا بردن تنوع خصوصیات تا حد متعادل بسیار مفیده. پیشنهاد میکنم نگاهی به این مجموعه نوشتهها بندازین:
منتها واقعیت اینه که صرفا با چشم و حدس و گمان نمیشه پیش رفت. به نظرم قبل از کار، هر تیمی باید یه تخمین تقریبی از این داشته باشه که چقدر به ایدهپردازی نیاز داره و چقدر به اجرا. این میتونه با زمان عوض بشه، ولی بهتره متوسطی از این عددها برای کل مسیر در نظر گرفته بشه. میشه به راحتی با یک ارزیابی تقریبی فهمید که چقدر از تیم میتونه به اجرا کمک کنه و چقدر میتونه به ایدهپردازی (مثلا با نسبت دادن یک عدد تقریبی بین ۱ تا ۱۰ به هر فرد و محاسبه متوسط اون برای تیم). با این دو تا تخمین میشه فهمید امکان تطابق اولیه با نیازهای کار برای تیم وجود داره یا نه.
نکته دوم، همانطوری که تنوع در خود کارهای اجرایی وجود داره و اهمیت بالایی داره، تنوع در نگاه و بینش ایدهپردازها هم مهمه. یک جمع یکدست از ایدهپردازها چیزی متفاوت از یک فرد به شما نمیده. اگر در جلسه ایدهپردازی، چالش و حتی جر و بحث ملایم نداشتین، احتمالا جمع متنوعی در اختیار تیم نیست.
دقیقا همین طور هست که فرمودید.
یک آیتم مهم که باعث موفقیت یک کسب و کار (نوپا) میشود، گردآوری یک تیم قوی و متخصص است. بنابراین این فرآیند تیم سازی هست که شاید بتوان آن را همسنگ داشتن یک ایده خوب و ناب در موفقیت یک کسب و کار دانست.
مقالهی : فرآیند تیم سازی در استارتاپها و کسب و کارهای نوپا: از مجموعه مقالات آکادمی رتیبا، به خوبی این فرآیند را توضیح داده است، که اگر علاقمند به این موضوع هستید، مطالعهی آن خالی از لطف نخواهد بود.
طبق تجربه ای که دارم به طور کلی تیمی که افرادش نظرات مشابه داشته باشن چندان تیم پیش رویی نیست چون چالش در اون تیم وجود نداره و مشکلات ایده های ارائه شده شناسایی نمیشن. افراد تصمیم گیر تیم باید بتونن با هم بحث و چالش سازنده داشته باشن.
نکته مهم دیگه اینکه به نظر من در یه تیم استارتاپی فرآیند ایده پردازی برای رفع یک مساله موجود در بازار قرار نیست و خوب نیست که به افراد زیادی سپرده بشه. شاید یک جلسه طوفان فکری برای دریافت بیشترین تعداد ایده خوب باشه ولی بیشتر نه. بعد از اون مدیران تصمیم گیر تیم هستند که باید اون ایده ها رو غربال کنند، هزینه و فایده اش رو بسنجند و امکان پیاده سازی اش رو بررسی کنند (خود این بررسی کردن ایده ها کار زمانبری میتونه باشه). همونطور که دوستان فرمودن ایده ی انتخاب شده با سرعت تمام باید به سمت اجرایی شدن پیش بره و در صورت بروز مشکلی پیوت صورت بگیره یا بخشی از ایده اصلاح بشه.
به نظر من دو فرد تصمیم گیر در یک تیم برای پیش بردن یک استارتاپ کافیه. معمولا این دو فرد هم بنیان گذاران استارتاپ هستند. وجود یک مجموعه شتابدهنده در کنار استارتاپ هم می تونه به عنوان یه ناظر بیرونی خطاهای احتمالی مدیران استارتاپ رو بهشون گوشزد کنه. در نهایت در به نتیجه رسوندن یک استارتاپ، دموکراتیک کردن تصمیم گیری ها کار مثبتی نیست.
می خواستم تست شخصیت شناسی تیمی بلبین (Belbin) رو هم بهتون معرفی کنم. وجود افرادی با ویژگی های شخصیتی متفاوت در تیم هست که اون تیم رو موفق می کنه.