یکی تو فامیلمون هست که الان یک ساله بخاطر تهمت ها و پاپوش هایی که برام تو فامیل درست کرده خیلی از دستش شاکی هستم، حتی جوری شده که خانوادهام هم حرف منو باور نمیکنن، هر چی که راستشو میگم.
من این اتفاق افتاده برام و نرفتم.
یعنی دیگه تصمیم من مهم تر بود و ترجیح دادن خودم به حرفای دیگران،در اون مراسم شرکت نکردم.
اجبارهای خانوادگی گاهی مسیر رو بدتر و بدتر میکنه و تا حدودی نظریات خانواده مهمه و نه در همه مسائل.
جبر های خانوادگی حس های بدتر رو بیشتر میکنه بجای اینکه حس آرامش رو جایگزین کنه.
اگر با خانواده حرف بزنید و کمی دلیل و یا حدودی قانع کنید که اگر شرکت میکنید بخاطر جبر اونهاست و نه دلخوشی خودتون،خاواده ها خوشی بچه هاشون رو میخوان و اگر یه مراسم بهشون خوش نگذره دومی رو اجبار نمیکنن که شرکت کنه.یعنی رضایت فرزند رو به حرفای دیگران ترجیح میدن.