یادداشتی خوندم از آقای کورنگی، مدیرعامل استودیوی شتابدهی مپس، در مجله شنبه، که در نقد عملکرد و دستکاری دولت در اکوسیستم استارتاپی ایران بود. با کلیت صحبت ایشون موافقم و من هم فکر میکنم حضور منابع دولتی، از جمله وامها، و کمک های صندوق های دولتی بیشتر از اینکه به نفع کل اکوسیستم استارتاپی باشه، به ضررش هست و باعث میشه یه سر ماجرای اکوسیستم که حضور سرمایهگذاریهای درست بر روی کسب و کارها هست سالم پیش نره.
خود آقای کورنگی سوالی رو مطرح کردن که منطقیه و قابل بحث:
شاید در این مرحله طبیعی باشد که بپرسیم اگر منابع دولتی و یا بانکی و خصولتی را نگیریم، در این دوران بحرانی چه باید کرد؟ به هرحال نگرش واقعبینانه نشان میدهد که شرکتهای نوپا بیشتر از هر زمان دیگر دچار بحران مالی شدهاند و سوال این است که برای آنان چه باید کرد؟
در شرایط زندگی فوتوسنتزی که اکثر شرکتهای نوپا میگذرونن، بحران مالی اخیر واقعا کمرشکنه! استارتاپها و ما در چنین شرایطی چی کار باید بکنیم؟ بزرگترهای اکوسیستم چه کاری ازشون برمیاد؟
استارتاپ ها با چه رویکردها و استراتژی هایی میتونن از پس این بحران بربیان؟
سایر مردم و شرکت ها چه کاری ازشون برمیاد؟
بزرگان اکوسیستم استارتاپی چطور میتونن به وضعیت این بحران کمک کنن؟
مشکلی بود که ما بصورت مستقیم باهاش دست و پنجه نرم میکردیم. اول مشکل رو شرح میدم:
مواجهه با عدم تمایل سرمایه گذاران به انجام سرمایه گذاری چراکه مطمئن بودند در فضای کنونی کشور هیچ استارت آپی نمیتواند با بازار دلالی رقابت کند و سود مناسبی بدهد . حتی شاید نتواند ارزش دارایی های سرمایه گذار را نیز حفظ کند.
عدم توجه به حوضه ای که ما درآن فعالیت میکردیم . ما در زمینه امنیت وب، حریم خصوصی کاربران و وبمستران ، گسترش بانک های اطلاعاتی و گسترش بستر تحلیل محتوا کار میکردیم. ولی برایم خیلی جالب بود که در موعد پذیرش یک اپلیکیشن فروش غذا ( کاش یکی بود فقط) نسبت به ما در اولویت بیشتری بود!
نبود امکان ملاقات با یک مسئول آگاه، من هم در تهران و هم در قزوین به این موضوع برخورد کردم، اولا که با کلی برو بیا یه جلسه میذاشتن ما میرفتیم میدیدم طرف هیچ شناختی نسبت به کار ما نداره ، خب مشخصه ما هرچیم بگیم این آدم چیز خاصی درک نمیکنه ، مثل اینه که شما گواهینامه نداری من میخوام به شما هواپیما بفروشم ، نمیخری دیگه ، از طرف دیگه برخورد کاملا سلیقه ای مدیران مراکز رو شاهد بودیم که انگار در برخی موارد میخواستن به ما اثبات کنند که تو هیچی نیستی اگه من کمکت نکنم!
نتیجهگیری و پیشنهاد
در کل آخر ماجرارو بگم خدمتتون:
کل تیم منحل شد و ما پروژه رو تا فاز اولیه پیش بردیم و کلا متوقف کردیم. برامون مشخص شد که طرح ما در خارج از ایران بسیار مورد استقبال هست و میتونیم اونجا با مزایای مالی و غیر مالی بیشتری بهش بپردازیم.
فکر میکنم که اگر استارت آپی دارید در زمینه زیر ساخت، رشد تکنولوژی های آینده یا چیز هایی در این دست اصلا به کار در ایران فکر هم نکنید. اگر هم میخوایید در ایران کار کنید پروسه تجاری سازی پروژتون رو طوری تنظیم کنید که نیاز به سرمایه گذار نداشته باشه. بتونید خودتون شروع کنید و بعد از مدتی با درآمد حاصل به گسترش پروژه بپردازید.
بنظرم حتی خوب میشه اگر یک چیزی داشته باشیم مثل سهام عدالت، مردم پول بذارن یک صندوق سرمایه گذاری بشه رو استارت آپ ها و سودش رو هم به مردم پرداخت کنند. حالا هرکس به نسبت سرمایه ای که گذاشته. اینجوری تا حدود زیادی اعمال فشار از طرف سرمایه گذار به تیم مدیریت پروژه کم میشه (البته با شناختی که من از کشور خودمون دارم بعد از این اتفاق مدیران صرفا ایده های آشنا هاشونو تایید میکنند و آخرش از این ماجرا اختلاس های چند میلیاردی در میاد).
در طرف دیگه بنظرم با توجه به نزدیکی تفکر استارت آپی ها به هم و بلند پردازی و دور نگری مشترک در بین همه فعالین این رسته، بهترین سرمایه گذار برای یک استارت آپ میتونه یک استارت آپ بزرگتر باشه.