رویای دارم، رویایی که شاید دنیا تحقق اون رو بیرحمانه سخت میکنه، انسانها با «نمیشه» گفتن و پوزخند از کنارش رد میشن، و من رو اندکاندک از اون دور میکنن. رویایی دارم که رنگی فرای تصور بقیه به زندگی میده، رنگی که با ناباوری دیگران اتفاقا «ماورای تصور بودنش» بیشتر به چشم میاد. شاید نتونم به اون برسم ولی میتونم با رویاپردازان دیگه به اشتراک بزارم، همه در کنار هم به جنگ کویر باورهای سخت میریم و از رویاها حرف میزنیم.
سهم تو از این سرزمین رویا چیه؟ از رویاهات، مفصل و با جزییات بگو، اونها رو نقاشی کن، تا ادای دینی اندک به ذهن خودت در این دنیای خسته از واقعیتهای تیره داشته باشی.
شرایط نوشتن:
متن نوشته شده دارای قالب بندی های نوشتاری باشه.
متن های خیلی طولانی در ۲ پست مجزا گذاشته بشن.
نظرات و پیشنهاد هاتون رو در باره ویرایش نوشته ها در همین پست به اشتراک بگذارید.
فعلا یادم نمیاد چه رویایی داشتم و شاید بعدا با جمع و جور کردن جسته و گریخته رویاهای خرد ، رویای کلان خودم رو بنویسم. امروزه به جای رویاپردازی بیشتر هراسپردازی میکنم از پایان نامعلوم جهان و انسان.
دنیایی وحشتناکی داریم ؛ عامل وحشت اینکه برای نخستین بار در دنیایی زندگی میکنیم که دیگه نمیتوانیم دنیای بهتری رو تصور کنیم.
قرار نیست نقاشی بکشیم هرچند ایده ی خوبیه
قراره بنویسیم و رویامون رو به قلم بیاریم
البته دوستان اگه بخوان می تونن در کنار نوشته شون یه نقاشی یا تصویر هم قرار بدن.