بنظرم خوبه ولی نه اینکه تعداد خطاها بالا باشه و اصلاحی در کار نباشه و مدام عذرخواهی کنیم. ولی برای آنچه که براش سعی کردیم و به ناگاه یا درصد کمی کوتاهی و خطا باعث نارضایتی شده عذرخواهی لازمه.
بعضیا عذرخواهی نکردن جزئی از سیاست رفتاریشونه، برای حفظ جایگاه یا غرور یا اعتمادبنفس.
برای بعضیا هم در بعضی موارد تجربشون شده که طرف مقابل خیلی بد برخورد میکنه و ترجیح میدن عذرخواهی نکنن و البته در صدد جبران به شکلی دیگه برمیان.
حالا این عادت عذرخواهی برای خطای ناخواسته میتونه جزئی از عادات رفتاری بشه تا در مواقع جدیتر به یه ویژگی شخصیتی مثل شهامت پذیرش خطا و اصلاح تبدیل بشه.
اگر اشتباه از جانب ما بود و خرابی هم به بار آورد که حتمن باید اشتباه رو پذیرفت و عذر خواهی کرد
این کمترین کاریه باید بکنیم.
اما همونطور که @leilay گفت:
این خیلی به میزان برهمکنش اجتماعی هم بستگی داره. به نظرم به نحوی چگالی مهمتره تا تعداد. یعنی من که برهمکنش اجتماعی بسیار پائینی دارم، اگر کمتر اشتباه کنم لزوما بهتر از کسی که برهمکنش بالائی داره و بیشتر اشتباه میکنه نیستم.
این دیدگاه رو قبول دارم: «وقتی خطایی کنیم و فقط با یه عذرخواهی بخوایم تمومش کنیم، انگار کار چندانی نکردیم.»
ولی نکته اینه که عذرخواهی اولین قدمی هست که میشه برداشت، و کسی که عذرخواهی نکنه بعید میدونم در پی جبران هم بربیاد. چون یا متوجه اشتباهش نشده که عذرخواهی نکرده و یا متوجه اشتباهش شده ولی دلش نمیخواد اون رو بپذیره، پس احتمالا حتی در پی رفعش هم برنمیاد.
با شناختی كه از خودم دارم، شايد در روز يكی دو بار به اشتباهاتم بيشتر اعتراف نكنم و مجبور به استفاده از اين كلمه با كاربرد واقعی نشم. ولی علت استفاده بيشتر اون، به خاطر اينه كه: