در چه موقعیتهایی این رو پرسیدی: «چرا من؟»

اگر بالا و پایینهای زیادی رو در زندگی تجربه کرده باشی، جاهایی میرسه که واقعا از خودت می‌پرسی: چرا من؟ چرا این اتفاقها برای من میوفته؟ برای کسی که واقعا مشابه من هست از همه نظر همه‌چیز خوب پیش میره. انگار چرخ زندگی و اثرهای مختلف جوری تنظیم میشه که توی اکثر موقع‌ها به مسیر ساده‌ای که انتظار داری، نچرخه. تا حالا پیش اومده در این وضعیت باشی؟

موقعیتهای «چرا من؟»

3 پسندیده

زیاد میپرسم…تو شادی توی غم توی جمع توی تنهایی توی شکست توی شروع دوباره تو همه ی موقعیتها میپرسم…

3 پسندیده

بقیه رو من هم تجربه کردم ولی توی شادی؟ اون موقع چرا؟

2 پسندیده

برای این که قدر بدونم و بتونم راحت تر منتقلش کنم…شاید دوستم یا عزیزی توی شرایط بد چرا من باشه…گاهی فکر میکنم شادیم به خاطر اینه که منتقلش کنم به این افراد…من با چیزای خیلی کوچیکی ذوق میکنم و خوشحال میشم این یکی از ویژگی های خوب من بود که وسط یه چرا من توی یه موقعیت بد بهش پی بردم و از اون به بعد چرا من هام به چیزای قشنگی ختم میشن…

3 پسندیده

نگاه متفاوت و جالبیه. شاید بشه به عنوان سئوال مطرح کرد: چطور شادی خودم رو به دیگران منتقل کنم؟ خیلی وقتها این حس رو نداریم و یادمون میره که شادی در بسیاری مواقع، با انتقال به دیگران نه تنها کم نمیشه بلکه عمیقتر و بیشتر هم میشه.

3 پسندیده

اگه توی هر موقیت هم بد هم خوب این سوال پرسیده بشه راه خوبی میتونه برای انجام کارای خوب و یا حتی پیشرفت و ارامش باشه.

2 پسندیده