همه انگشت اتهام را به سمت هم دراز میکنند و یکدیگر را مقصر مشکلاتشان میدانند.
شما چقدر خود را مسئول میدانید؟
اتفاقاً این مسئله من هم بوده و امروز راجع بهش در یک کتاب موفقیت به اسم اثرِ مرکب مطلب خوبی خوندم.
نظر خودم پیشترها این بود که در یک تعامل انسانی نهایتاً 50% مسئولیت به عهدهی طرفین هست. واسه همین معمولاً بیشتر از یه حدی از خودم انرژی بیشتر نمیذاشتم.
ولی در این کتاب مطلب به این صورت عنوان شده که مسئولیت فرد در هر رابطه(کاری، شخصی و…) 100% است. وقتی شما چنین باوری نسبت به موضوع داشته باشین نهایت تلاش و پشتکارتون رو در بهتر شدن این تعامل به خرج میدین. البته مثالهایی هم زده که بعضاً جالب بودن.
خودم معمولاً سعی میکنم انگشت اتهام رو به سمت جایی بیرون از خودم نگیرم. ولی وقتی بیشتر به تجربهی خودم برمیگردم میبینم که فکر میکنم اینجوریم! در واقع اکثراً انگشت اتهامم به سمت محیط، جامعه، خونواده، دوستان، دولت و… است.
چه جالب! اتفاقا منم امروز همین کتاب و مطالعه میکردم و چون این مطلب خیلی منو به فکر فرو برد و تا حدی هضمش برام دشوار بود، تصمیم گرفتم با پادپرسی ها به اشتراک بزارم.
آیا ما واقعا 100درصد مسئولیم؟ یا با این طرز فکر می تونیم بیشتر رو خودمون و اعمالمون تمرکز کنیم و با در نظر گرفتن این مورد، می تونیم به حداقل حس مسئولیت لازم برسیم
این یعنی ما باید توقعاتمون از دیگران رو کاهش بدیم؟
ایول پس مثالاشو خوندین
من قبلاً این موضوع واسم قابل درک نبود(و البته هنوز هم زیاد قابل درک نیست) که چرا تو یه تعامل انسان با انسان مسئولیت بیشتری باید به عهده بگیرم. حس لجبازی میده به آدم. البته تو این کتاب حرفی از مسئولیت بیشتر نیومده بلکه حرفِ انتخاب رو زده.
تو این کتاب نویسنده به نظرم سعی کرده منظور از مسئولیت رو در قالب انتخابهامون معنی کنه.(انتخاب عامل مهمتریه و مسئولیت انتخاب با ماست) و البته جاهایی هم مثالهایی از تعامل انسان با ماشین ذکر کرده. بیشتر به نظرم منظورش این بوده که اگه شما به کاری یا چیزی نمیرسید این انتخاب شما بوده. چرا؟ چون حاضر نشدید مسئولیت کامل رسیدن به اون رو به عهده بگیرید.
شاید این نقل قول از این کتاب بیشتر بتونه بهمون کمک کنه:
" اگر همیشه در هر کاری 100 درصد مسئولیت را میپذیرفتم، به صورت کامل تمام انتخابهایم را داشته و برای هر اتفاقی که با آن مواجه میشدم، واکنش مناسبی از خود نشان میدادم"
البته به نظرم این مسئولیت 100% شرط لازم و کافی برای موفقیت در موارد مختلف(از انسانی تا ماشینی) نیست. مثلاً تو مورد رابطه شخصی یا کاری اگه فقط بلد باشیم جلو جمع مسئولیت همه خطاها رو به دوش خودمون بذاریم که معنی نمیده. باید شناخت کافی از مهارتهامون داشته باشیم. منابع و محدودیتامون رو هم بشناسیم در کنار اینکه بلد باشیم گفتگو کنیم و خیلی چیزای دیگه.
این قضیه مسئولیت 100% بیشتر از جنس نگرشه. یعنی اگه به جای اینکه تمرکزمون رو بذاریم رو کمبودها و محدودیتایی که از بیرون به ما داده میشه، بیایم رو خودمون تمرکز کنیم نگرش خیلی خیلی مناسبتریه.
نمی دونم کمکی کردم یا سختترش کردم؟
خیلی هم خوب
اما این جمله رو دوباره بخونید:“شما در پذیرفتن مسئولیت کارهایی که کرده اید، کارهایی که نکرده اید و عکس العمل به اتفاقاتی که برایتان افتاده اند تنهایید.”
این قانع کننده اس، اما به این فکر میکنم که اگر تمام مسئولیت ها به دوش من باشه این یعنی هیچ بهانه ای قابل قبول نیست و حتی در بدترین شرایط باید تمام سعی مو بکنم و اینجوری خیلی سخت میشه
نود و نه درصد خودمو و یه درصد بقیه رو
دل عالم توئی در خود مبین خرد / بدین همت توان گوی از جهان برد
هدف از هستی انسان خود شناسیست و بعد از آن خود سازی
مسلما 100% . اما در واقعیت این گونه نیست ! و کمتر کسی پیدا میشود که مسئولیت یک رابطه را بپذیرد و در صورت خطا ، به خطای خود اعتراف کند . به قول قیصر امینپور :
باری من و تو بیگناهیم
او نیز تقصیری ندارد
پس بیگمان این کار
کار چهارم شخص مجهول است !
هرکس مسئول ۱۰۰% هرچیزیه که براش اتفاق می افته. حتی اتفاقات روزمره و حتی حوادث!
هیچکس جز خود انسان توانایی کنترل ۱۰۰ % زندگی خودش رو نداره. حالا گیریم یکی اومد ۵۰% زندگی خودش رو کنترل کرد. این آدم بازم ۱۰۰% مسئوله. چون خودش خواسته اون ۵۰ % رو واگذار کنه پس مسئولیت همون ۵۰% واگذار شده هم به گردن خود فرد هست.
شاید خیلی مثال هایی باشه که با گفته های من نقض باشه اما مهم زاویه دیده. از دیدگاه من مثال هایی که حاصل از اتفاق یا تصادف باشن هم مسئولیتش بر عهده خود فرد هست. فقط فرقش اینه که گذر زمان ثابت میکنه اتفاق یا حادثه بی دلیل نبوده نظم بی نظمی رو چند بار اشاره کردم اینجا هم همونه
شما مسئول ۱۰۰% زندگی خود هستید. اگر همه زندگیتان برای خودتان نیست مشکل از شماست که توانایی مدیریت کامل خودتان رو ندارید. باور داشتن به این توانایی خودش نصف راهه
پس جبر طبیعت و محیط و وراثت چی میشه لابد خودمون انتخاب کردیم تو کدوم خانواده باشیم یا این که از چه صفات ذاتی بهره مند باشیم
سوال گفته در یک رابطه
جبر طبیعت و محیط و وراثت از کجا میاد؟ از جایی غیر از تصمیم انسانی؟
قطعا روزی انسانی تصمیم گرفته که از آفریقا خارج بشه بیاد توی آسیا
قطعا روزی انسانی تصمیم گرفته فرار کنه تا زنده بمونه
قطعا روزی انسانی تصمیم گرفته خلق کنه تا پیشرفت کنه و به رفاه برسه
و هزاران مثال دیگه
ما نمیتونیم تصمیم بگیریم که باشیم یا نباشیم. البته تصمیم نبودن رو میشه گرفت و خودکشی کرد.
حالا که هستیم میتونیم تصمیم بگیریم چه چیزی باشیم کجا باشیم و چکار کنیم که آیندگان چه چیزی باشند و کجا باشند. منظورم از ۱۰۰% مسئولیت اینه
جلال اینها رو اجداد انسان تصمیم گرفتن و نه خود ما خود ما محصول جبریم همونطور که اگه فرزندی داشته باشیم اختیار ما بوده و نه اختیار او
اونجوری نگاه کنی که زندگی و زنده بودن هم یه جبره
خطی نگاه نکن به موضوع
جبر خوب هم داریم حتما که نباید بد باشه
مثلا جبر رفتن به مدرسه و تحصیلات اولیه
اجداد ما مجبور بودن این تصمیمات رو بگیرن؟ نه انتخاب کردن. نتیجه اون انتخاب روی ما هم تاثیر گذاره
همونطوری که ما به گرفتن تصمیماتی مجبور نیستیم اما عده ای نتیجه ی تصمیمات ما رو مجبورن تحمل کنن
در زندگی اتفاق های پیشبینی نشده ی بسیاری پیش راه ما قرار می گیرد .حادثه هایی که من و شما هیچ نقشی در بوجود آمدنشان نداریم . این رویدادها از دایره ی اختیار ما بیرون است و مسئولیتی در ایجادشان نداریم و به قول پیشینیان چرخ فلک و یا تقدیر مسئول این رویدادها هستند.
تا اینجا ما هیچ نقش و مسئولیتی نداریم اما از پس از اتفاق افتادن رویداد و ایجاد مشکل، چگونگی برخورد ما با مشکل است که مسئول صد درصد آن ما هستیم.
می توانیم در برابر آن مشکل سر تسلیم فرو بیاوریم و یا رستم وار با دیوهای هفت خان مشکلات زندگی بجنگیم و پیروزی را در آغوش کشیم.