متروی تهران از دید من که چیزی از اقتصاد و جامعهشناسی نمیدونم پر از سواله بی جواب اقتصادی و اجتماعیه!
از دید منافع شخصی مترو رو دوست دارم چون از معضل ترافیک نجاتم میده! چه وسیله شخصی داشته باشم چه نداشته باشم از نظر هزینه زمان و پول به صرفه است!
تازه از دید من که با سیستمهای کارآمد زیادی دور و برم پیدا نمیکنم، سیستم مترو یک نمونه خوب هست از خدمات شهری!
کلی هم دید اجتماعی بهم داده و میده، البته بیشتر در حد کنجکاوی و پرسش! شاید هم مسئله!
به نظر شما هم اینطور هست؟
مثلا میشه وضعیت دستفروشی در متروی تهران در طول زمان رو به عنوان یک نمونه برای بررسی وضع اقتصادی-اجتماعی کشور در نظر گرفت؟ این نمونه به اندازه کافی جامع هست؟ از تمام اقشار توش هست؟
چند مثال میارم که ببینید منظورم از الگو و روند چیه؟ شاید هم اسمی غیر از این دو باید روی تعدد و تکرار و تغییر مشاهدات من بشه گذاشت!
هل سبز
چرا الان چند هفته است خیلی از فروشندههای مترو هل سبز میفروشند؟
فکر کردم شاید یک برند برای رشد خودش محصولش رو به تعداد زیادی فروشنده داده، بعد دیدم یک برند نیست! هرچند برند هم میتونه معنای خاصی نداشته باشه و فقط یک تنوع نام بدون ثبت رسمی باشه.
هل سبزی که شاید به چشم کسی نمیاومد رو ببینید چه میکنه تو مترو!
لوازم جانبی موبایل
همیشه بوده و خواهد بود، چون نیازه مردمه یا تولید و واردات و قاچاق ارزونی داره؟
جوراب
بیشتر یا همه اجناس یک شکل و تولید داخل! آخه چرا این همه جوراب؟
لوازم آرایش
همیشه بوده و روز به روز متنوعتر میشه، قطعا مشتری و تقاضای خوبی هم براش هست. راجع به کیفیت مواد کار از این حرفها گذشته. توجه بیش از حد به زیبایی ظاهری و ارتباطش با سلامت خودش یه مسئله اجتماعی این روزهای جامعه ماست به نظرم.
ساز و گاهی آواز
آخرین بار، دو روز قبل بود بعد از یک بعدازظهر خسته از کار یک گروه سه نفره وارد واگن شدند، یکیشون یک ساز که ریختش شبیه مشک گوسفند (با روکش جذابی که بیشتر القای مصنوعی بودن میکرد) بود رو با دمیدن باد کرد و شروع کرد به نواختن سر شبیه فلوتش و دو نفر همراهش یکی سازی شبیه تنبک و دیگری سازی شبیه دف اما کوچک و حلقهدار رو به صدا درآوردن! کارشون خوب و هماهنگ بود، اما صدای بلند ساز اول واقعا مناسب واگن نبود، اونم تو ازدحام جمعیت! کم مونده بود به خودشون بگم آقای هنرمند این ساز به ظاهر سنتی برای فضای باز خودش خوبه، اما سکوت کردم و بعد که دور شدن برخلاف معمول به خانمی که کنارم ایستاده بود همینو غر زدم و با کمال تعجب شنیدم که گفت قشنگه گفتم قشنگه اما نه برای اینجا، تازه خط هم که عوض کردم اونا هم اومده بودن، دورتر از من میزدن و صداشون دیگه بغل گوش دیگران بود. بعضی مردم هم بهشون پول دادن! اینجوریه دیگه مترو نمونه کوچکی از اختلاف سلیقههای جامعه بزرگ ماست! به خاطر همینه که افراد و گروههایی که هنر و زحمت کمی به خرج میدن هم از همین اختلاف ارزشها و باورها و سلایق کسب درآمد میکنند!
گدایی
شخصی و مستقیم یا با فروش اجباری و با اصرار یا با تبلیغ و دلسوزی فروشندههای دیگر، یا تمارض و معلولیت و استفاده از کودکان! این کاسبی هم درآمد خودش رو داره!
دلایل این همه رفتار و اجناس تکراری چیه؟
از دید من تنوع محصولات و خدمات مشتری زیاد نیست، به نظر شما هم همینه؟ دلیلش ماهیت دستفروشی هست که هرجنسی رو نمیشه برای فروش انتخاب کرد؟ آدمها، گروهها، شرکتهای خاصی کل بازار رو مدیریت میکنند، یا خود فروشندهها از هم یاد میگیرند؟ عدم خلاقیت و انتخاب آسانترین راه؟
روابط کاری و انسانی بین فروشندهها
این هم جالبه، آدمهایی که در مسیرها و ایستگاهها همدیگه رو پیدا میکنند، دوست و گروه میشوند و با هم حرف میزنند، از هم یاد میگیرند و از هم حمایت میکنند
مهارتها و توانایی فردی فروشندهها
بعضی فروشندهها واقعا کارشون عالیه، هر چی که بفروشند رو خوب میفروشند، اعتماد بنفس و لحن و ارتباط خوب با مشتری با این حجم تکرار، خیلی مهمه! کار از صبح تا شب تو مترو هم توان جسمی و روانی بالایی میخواد!
کسب و کار آزاد و به ظاهر آسان در دوران بد اقتصادی بیکاری
اگه فروشندههای مترو تو مترو هرجور جنسی نفروشن، کجا و چه جوری و با چه مهارتهایی کسب درآمد کنن؟
حقوق من مصرف کننده خدمت حمل و نقل سریع و آسان مترو چیه؟
قبلا میشد از این فکرها کرد و از این حرفها زد اما . . .
الان هم میشه؟
موافقید یا شدنی هست بازار خرید و فروش در قطارهای مترو یک سیستم اقتصادی کارآمد بشه؟
اگر نخواهیم که نمیتوانیم این بازار را حذف کنیم، تحلیل و ترمیم و بهبود آن بهترین گزینه نیست؟ چه کسانی مشغول این کارند؟