دلم میخواست شهری که درش زندگی میکنم یه شهر با تمام ناهمواری های طبیعی میبود . مثلا هم کوه میداشت دهم دشت هم دریا هم دره !
دوست داشتم شهر سرسبز میبود ، پر از انواع درخت های رنگاوارنگ .
هیچ بچه ای مجبور نبود کار کنه ، هیچ کسی مجبور نبود غذاشو از تو سطل های زباله بکشه بیرون ، هیچ نیازمند و فقیری وجود نمیداشت و همه با هم مهربون بودن .
دوست داشتم شهرم پاکیزه ترین شهر دنیا میبود ، هیچکس آشغال هاشو تو طبیعت رها نمیکرد ، هیچکی تف نمیکرد وسط خیابون یا هیچکی از شیشه ماشین آشغالشو پرت نمیکرد بیرون .
دوست داشتم شهر محل زندگیم پر از دوچرخه میبود ، شهر برای معلولین و نابیناها استاندارسازی شده بود و آسمون همیشه آبی میبود .
راننده ها صبورتر میبودند و پشت ترافیک و جلوی بیمارستان دستشونو روی بوق نمیذاشتن یا فحش نمیدادن و با قفل فرمون پیاده نمیشدند .
دوست داشتم بیمارستانها همیشه خالی می بود و بیمار یو مریضی وجود نمیداشت .
و خیلی چیزای دیگه …
مدینه فاضله ی من یه همچین جاییه … کاش وجود میداشت …
@marysa
میشه ساخت به نظرم. جایی که همه اهل علم و عقل باشند و همه به فکر بقیه هم باشن و تو کارهای خوب و مفید پشت هم باشن نه اینکه دیگه کسی مریض نشه و یا خلاف قانون نکنه
ولی بسیار کمتر شه. اگر اهل استدلال و علم با هم راه بیان هم میتونن یه جا تو یه شهرکی جمع شن و مواظب باشن بقیه نرنجند و قانون گریز نشن و با هم بسازن و از حال هم خبر بگیرن و همدیگه رو آزار ندن و در واقع تا میتونن وصله های جور درست کنن و اگر کسی دیگه خیلی وصله ناجور بود بفرستنش همون شهر معمولی
بنظرم دوستان اکثرا بجای اینکه ویژگیهای یک شهر ایدهآل رو بگن، خصوصیت مردمش رو گفتن🤔
و اما خیالپردازیِ من از شهر ایدهآل:
ارتفاع آپارتمانها باید کم باشد تا بشود آسمانِ شهر را بغل کرد. ظاهرِ خانهها تا جایی که ممکن است با بوتههای گل تزئین شده است.
جادهها صاف و ماشینها باید خورشیدی باشند، درنتیجه در شب همه باید کنار خانواده باشند. و جادههای خالی از ماشین، با نور ماه و ستارهها چراغانی شده باشد.
کلاچ باید حذف شود و سیستمِ ترمز ماشین باید خودکار باشد تا در مواقع مناسب (پارک، وجود موانع، تردد آدم، پشت چراغ قرمز و…) ماشین به اجبار بایستد. بنابراین بوق حذف میشود و شهر فقط با آواز پرندگان و همهمهی مردم پُر میشود!
و برای جلوگیری از ترافیک، خیابانها چندطبقه است.
قطارهای درون شهری رایگان بوده و بجای زیر زمین، باید جایی بالاتر از ماشینها و در آسمان باشند! تا مردم از استفاده از آن و دیدن شهر از بالا، لذت ببرند.
در فضای سبز باید از درختان میوه نیز استفاده شود، تا مردم به قدر نیاز میوه بردارند.
بوتهها باید پر از گل باشند.
همچنین جویهای آب اطراف خیابان باید بسیار تمیز و پر از آب باشد.
در این شهر مردم به راحتی به مدارس، کتابخانهها و دانشگاهها دسترسی دارند. چیزی به نام کنکور، غیردولتی، غیر انتفاعی، آزاد، پیامنور و… وجود ندارد. همگی در زیر یک سقف و بدون تبعیض درس میخوانیم.
در این شهر سیستم نظارتی سنگینی (مثل دوربینمخفی در تمام فروشگاهها و خیابانها) از طرف نیروی پلیس، بر مراکز مختلف حکمفرماست، تا کسی جرأتِ کلاهبرداری، تخلف و… نداشته باشد. در مشاغلِ مختلفی چون مغازهداری، دندونپزشکی، رانندگی و… هیچکس حقِ گرانفروشی و گرفتنِ هزینه بالا و تخلف ندارد.
مشاغل مختلف براساس میزانِ زحمت، تلاش و ظرافتی که لازم دارد، درآمد دارند! (کشاورزی، بنایی، معلمی و… نسبت به کارمندی، پشت میز نشینی و… درآمد بیشتری دارند)
حتی برای نیازمندان، معلولین، و سالمندان، استفاده از بخشهای مختلف رایگان، و یا با تخفیف است. و درصورتی که کسی تخلف کند، باید هزینهی بالایی بپردازد.
مجازاتِ دزدان یک کتابخانه است، و زندانی مجبور است یکسری کتاب بخواند و در انتها امتحان بدهد و اگر قبول شد، آزاد شود. اما بارِ دوم مجازاتش شکنجه، و بارِ سوم مجازاتش حبس ابد است!
مجازاتِ این دزدانِ لجباز، و قاتلین حبس ابد در یک کارگاه است. ابتدا باید دید در چه زمینهای تخصص دارد (خیاطی، معرق، نقاشی، مجسمهسازی و…) و اگر تخصصی ندارد، ابتدا یک تخصص که نیروی کارِ کمی دارد، به او آموزش میدهیم و سپس باید از قوای جسمیِ او تا حد توان استفاده شود.
پاداشِ آنهایی که بیشتر زحمت میکشند، کارتهایی است که میتوانند با آن کتاب، غذا و خوراکی، و یا ساعتِ استراحت اضافه بخرند! بنابراین پولی نمیگیرند تا شاید به این شکل، ذرهای از مشکلات اقتصادی کم شود.
در این شهر فروش هرنوع مادهی مضر (چیپس، پفک، نوشابه، سوسیس کالباس، سیگار، مواد مخدر و…) ممنوع است و جریمه سنگین دارد!
در عوض کمپهای ترک اعتیادِ رایگان، باید جذاب (همراه با صبحانه، ناهار و شام، فیلم سینمایی و کتاب) باشد.
باید رعایت کردن قوانین لذتبخش باشد، تا نیازی به تشویق و جایزه نباشد. مثلا یک تلویزیون بزرگ بالای هر چراغ راهنما نصب شده باشه، تا هرزمان که چراغِ قرمز روشن شد یک فیلم کوتاه (با داستان آموزنده و جذاب) نمایش دهد.
میتوان خط عابر پیاده رو به یک سیستم تولید موزیک مجهز کرد، تا خطوط سفید تبدیل به آلت موسیقی (گیتار یا پیانو و…) شود و مردم تشویق شوند فقط از روی آن راه بروند.
برای آنانکه به نیازمندان، به هرطریقی کمک میکنند، بسته به میزان کمکهایشان، کپنهای تخفیفِ گوشت و میوه داده شود.
در این شهر هیچکس حق ندارد بیکار باشد!
در انتهای هر مقطع تحصیلی (دیپلم، فوق دیپلم، لیسانس و…) به هرکس اختیارِ انتخابِ یک گزینهی پیش رو داده میشود :
۱- ادامه تحصیل
۲- خانهداری (ویژه بانوان)
۳- انتخاب شغلِ متناسب با مدرک تحصیلی
آنگاه پس از انتخاب، برای پیشرفت در گزینهی انتخاب شده، زمینهی مناسب (از آموزشِ کار و شیوهی مناسبِ اجرای آن گرفته تا بودجه و وام برای شروع کار در داخل یا خارج شهر) فراهم میکند.
در شیوهی آموزشی این شهر هم تفاوتهایی وجود داره :
- مهارتهای مختلف زندگی در کنار دروس دیگر، آموزش داده میشود.
- نمرهها باتوجه به تلاشِ دانشآموزان و دانشجویان در طول تحصیل داده میشود، نه باتوجه به سطحِ علمی و تقلب آنها در پایانِ سال!
- شیوهی آموزشی هم باید جذاب (عملی یا با نمایش کلیپهای آموزشی و…) باشد.
در انتهای هر کوچه باید سطلهای تفکیک زبالهی هوشمند وجود داشته باشد.
این سطلها هر مقدار و هرنوع زبالهای که داخلش بیندازی، خودش زبالهها را تفکیک کرده و به هر مقدار که زبالهی قابل بازیافت (کاغذی، شیشهای، فلزی و…) دریافت کند، پول ارائه میدهد!
بنظرم دیگه خیلی طولانی شد!
خیلی برام جالب بود خانم @Fatemeh_Shamsali اگر واقعا چنین شهری وجود داشت و قوانین و اداره اون کاملا مستقل توسط افرادی که در پادپرس گفتید اداره میشد در اون صورت چه شکلی میشد اون شهر؟
چجوری کنترل میشد و چه مشخصه های بارزی داشت؟
درباره آدم های شهر و نوع قانون صحبت های زیادی شد.
ولی من خیلی دوست داشتم در عین وجود تکنولوژی خانه های شهر بصورت قدیمی ولی محکم ساخته میشد مثلا دور تادور خونه ها حیاط و انواع درخت و گیاهان باشه و حداقل از دو سمت پنجره به سمت درخت ها باشه . برعکس معماری های جدید دوست ندارم فضای داخلی خیلی رنگارنگ باشه همین درخت ها و گل ها برای چشم نوازی خیلی قشنگ تره .در مورد فضای داخلی هم یجوری باشه که بشه از نور بهره زیادی برد و خیلی وسایل زیاد نباشه و وسایل چند منظوره و مقاوم و کمد های دیواری جای وسایل زیاد و ویترین و کمدهای بزرگ رو بگیره. در قدیم یه ویژگی خوب دیگه در بعضی خونه ها بود که دیوارهای خارجی دو ردیف بودند که هم عایق در وقت سرما و گرما و هم عایق صوت نسبت به صداهای داخلی و خارج از خونه بود . این قضیه هم خیلی به مصرف بهینه انرژی کمک میکرد.همچنین وجود زیرزمین های با عمق زیاد به نوعی یخچال طبیعی برای نگهداری مواد غذایی و انبار و وسایل متروکه که خونه رو شلوغ میکنن میشد استفاده کرد. همچنین زیر زمین یه مکان رایگان و خنک در تابستان و یه مکان دنج برای گفتگوهای دوستانه محسوب میشه که صحبت های دو یا چند نفری مزاحمتی برای بقیه اهل خونه ایجاد نمیکنه. در فصول سرد سال هم میشه به اتاق های وسط خونه رفت که اونها هم عایق بندی هست و با اندک انرژی میشه گرمایش ایجاد کرد.