من دیجیتال مارکتینگ رو تعامل با دنیا میدونم.
هر کلمه یا جمله از دید انسان های مختلف برداشتی متفاوت دارد، برداشت شما از دیجیتال مارکتینگ چیست؟
جواب سئوال رو اول بدم تا بعد توضیحات مربوط برای جوابم رو بیارم. در ایران دیجیتال مارکتینگ رو بسیار افتضاح میبینم و اصلا برداشت خوبی ندارم نسبت بهش. یعنی اگر کسی رو ببینم که داره این کار رو انجام میده، برداشت اولم اینه که داره کلاهبرداری میکنه نه کار مفید.
هر حرفهای، دیدگاه اجتماعی خودش رو از رفتار کلی آدمهای اون حرفه میگیره، یعنی برداشت من از دیجیتال مارکتینگ، براساس رفتار درصد عظیمی از افرادی هست که در این کار مشغولن و اساسا مارکتینگ رو با خیلی از مسائل دیگه اشتباه میگیرن. در بقیه حرفهها هم به همین شکله و دیدگاهی که من و شما به حرفهی خاصی داریم از برداشت عمومی و تجربههای شخصی و اطرافیان میاد نه توضیحات تئوری در مورد یک حرفه خاص.
مشکل اول در دیجیتال مارکتینگ اینه که به عنوان یک حرفه نشات گرفته از مارکتینگ، تمام معضلات مارکتینگ در ایران رو به ارث میبره. در کنار این مسئله رفتارهای بدتری هم بهش اضافه شده که ناشی از فرهنگ فاجعهبار ما در فضای مجازیه. این دو عامل باعث شده که یک سطح جدیدی از کارهای بیمعنی به عنوان دیجیتال مارکتینگ رایج بشه.
نکته مهم در فضای مارکتینگ اینه که آیا فضای بازار ایران نیازی به این مسئله داره؟ جواب حتی در مورد مارکتینگ معمولی، به وضوح منفیه. دلیل هم به غیررقابتی بودن، رانت در فضای بازاریابی و ابزار رسانهایه. معنی این حرف رو میتونم اینجوری بگم که اگر که مارکتینگ در فضای هدف بازار وجود نداشته باشه، هیچ تفاوت ملموسی در ساختار فضا ایجاد نمیشه.
از نظر ساختار حرفهای، مفهوم مارکتینگ صرفا افزایش فروش محصول نیست، بلکه مهمترین وظیفهای که داره و توی ایران اصلا بهش توجه نمیشه اینه که به تولیدکننده محصول بگه که چه محصولی رو تولید کنه که بیشترین جذب ممکن در جامعه هدف رو داشته باشه. این نیازمند کارهای حرفهای و غیرروتین در ارزیابی سلیقه بازاره. یعنی مطالعات بازاریابی باید به نحوی بسیار حرفهای بفهمه که بهترین محصول برای افراد چیه.
ترکیب بازاریابی حرفهای و تولیدکننده جاهطلب، چیزی رو درست میکنه که اسمش رو میزاریم برند. برند در طول سالها از تعامل بازاریابی و تولید به دست میاد و نمادی از سطح کیفی علم بازاریابی در جامعهست. میتونید با تعداد و تنوع برندها در جامعه بسنجید که وضعیت به چه شکلیه و چقدر کار حرفهای انجام شده.
از طرفی بازاریابی غیرحرفهای که فردی رو فریب میده، از این نظر قابل ارزیابیه که میزان بازگشت مشتری برای محصول در زمان مناسب چقدره. بازاریابی مبتنی بر تبلیغات مضر که در ایران رایجه، نه فقط کسی رو جذب نمیکنه، بلکه با جذب اولیه نامناسب باعث تخریب هرچه بیشتر بازارهای ممکن یک محصول میشه. همونطوری که در اول گفتم، وقتی فردی به طور نامناسب به سمت محصولی کشیده میشه، نه فقط خودش به محصول و بازاریابی بدبین میشه بلکه یک جمعی رو هم تحت تاثیر قرار میده.
دیجیتال مارکیتینگ یعنی مارکتینگ از راه دیجیتل و دنیای امروز به نظر من 85 در صد سیر درین مسیر دارد و این خیلی هم کار خوبی است اگر صداقت در کارشان باشد و الا طرفدار پیدا نخواهد کرد، پیشه تجارت و مارکتینگ اولین چیزی که نیاز دارد صداقت و انصاف است، اگر چیزی را که اعلانات تجارتی از طریق دیجیتال مینمائیم با اصل آن که به مشتری عرضه میکنیم حتی کمی هم تفاوت داشته باشد مشتری در دور دوم از ما خرید نخواهد کرد که در دنیای امروزی درین بخش کمتر صداقت دیده میشود یک حرف بین مردم مروج شده که میگویند چیزی را که اعلانات میکنند از طریق رسانه آنرا نخرید چرا؟ چون صداقت در کار اینها نبوده و مردم وقتی جنس را خریدند متفاوت از چیزی بوده که اعلانات شده پس اگر این دیجیتال مارکتینگ با صداقت و انصاف توام باشد خیلی موثر است و واقعا جهان را تسخیر خواهد کرد.
در درجه اول باید ذکر کنیم که دیجیتال مارکتینگ یک علم مشتق از دو علم مدیریت بازاریابی و مدیرت تبلیغات است!
تعریفی که برای دیجیتال مارکتینگ در hubspot اومده بدین شکل این موضوع رو شرح میده :
بازاریابی دیجیتال شامل مجموعه همه ابزارها و فعالیتها یی است که برای بازاریابی محصولات و خدمات در بستر دیجیتال (وب، اینترنت، موبایل یا سایر ابزارهای دیجیتال) مورد استفاده قرار میگیرند.
باید توجه داشت که بازاریابی دیجیتال قالبا شامل تبلیغات و روابط عمومی میشه و ارتباط کمتری با بازارسازی یا همگام سازی محصول با نیاز بازار داره.
گول زدن مشتری، یا جلب رضایت مشتری برای مصرف یک محصول در وضعیتی که توجیه حقیقی برای اینکار وجود نداره دقیقا آنچه هست که صنعت رو به بازاریابی وابسته میکنه.
شما ممکنه کوکاکولا بخورید ، آیا این برای شما مفید هست؟ آیا جایگزین بهتری براش نیست؟ اما شما بازهم کوکاکولا میخورید . این یعنی هنر بازاریابی
شما ممکنه از بی ام دابلیو خوشتون بیاد . آیا بنز مدلی نداره در همین قیمت با همین امکانات؟ آیا بی ام دابلیو بهتر از بنز هست؟ اصلا شما میتونید از تمام امکانات این بی ام دابلیو استفاده کنید؟ این یعنی هنر بازاریابی
و نمونه های فراوان
اما چه تفاوتی میان تبلیغات کوکاکولا و بی ام دابلیو با سایپا و سن ایچ است که ما تا این حد دید متفاوتی نسبت به آنها داریم؟
خلاقیت و نوآوری
آنچه باعث شده تا شما بازار ایران را اینطور ببینید که نیازی به تبلیغات و بازاریابی در اون نیست همین ضعف در نوآوری برای بروز تبلیغات و خلاقیت در پرورش ایده های تبلیغاتی جدید است.
این یعنی چندین و چند هزار برند در حال استفاده از یک نسخه آماده برای انجام تبلیغات هستند که این باعث بروز خستگی در ذهن مخاطب و زدگی نسبت به هرگونه تبلیغات شده
ولی در کمال تعجب در همین آشفته بازار بازهم بدون مارکتینگ محصولی فروخته نمیشود .
خیلی حوصلم نمیگیره طولانی بنویسم
سری بعد
یک نکته مهم داره که فریب رو از بازاریابی جدا میکنه و این نباید باعث بشه که فکر کنیم که میتونیم هر کاری با مثال کوکا قابل توجیه میشه:
فریب به این معنی نیست که شما تمام جنبههای یک محصول رو نمیگید. مثلا کسی که میخواد کوکا مصرف کنه، دنبال اطلاعات سلامتی نیست. شما هم ادعا نمیکنید که این محصول سالمه. فریب اینجا وارد میشه که ادعا کنید یک محصول در زمینه کاربردش، کارایی داره در حالیکه مشتری با آزمون میفهمه که اینطور نیست.
میتونید همه این مسائل رو در یک دسته قرار بدید و بگید که تفاوت خاصی با هم نمیکنن. اینجوری بحث خاصی نمیمونه، چون تقریبا هر کاری در بیزنس شامل مقداری عدم بازگویی حقایق مهم میشه.
بازاریابی موثر، یعنی روشی که برند رو از یک محصول معمولی جدا میکنه، صرفا حاصل وجود بازار نیست، حاصل رقابته. برای دیدن واقعیت، باید واقعی فکر کرد. یک کسب و کار سود براش مهمه، حالا چه از طریق انحصار باشه چه از طریق رضایت مشتری.
وجود چیزی تحت عنوان مارکتینگ به معنی الزامش نیست. باید قیاس کنید که بیزنس بدون مارکتینگ سود بیشتری داره یا با مارکتینگ به شکلی که در ایران انجام میشه. من در اکثر موارد برعکس دیدم. یعنی مارکتینگ در ایران بیشتر نشانه اینه که بیزنس داره نابود میشه و صرفا به عنوان آخرین راه به این روش متوسل شده.
مارکتینگ در ایران مثل خیلی از جنبههای جامعه مدرن، یک عادته نه نیاز. به نظرم میشه این رو در تاثیرش روی بهبود کیفیت کالا دید و حتی نیازی به بررسی موردی هم نداره (هرچند بسیار بعید میدونم ارزیابی درست و حسابی از اثرش توی بازار وجود داشته باشه).
خب خب خب
از اونجایی که من مدت ها در این زمینه کار و فعالیت داشتم صحبت هایی که کردین خیلی با تجربیات و دانش من از این زمینه متفاوت هست .
خیلی برای من تجربه ارزشمندی خواهد بود اگر بفهمم چی باعث شده که به این زمینه با این دید نگاه میکنید.
منظور من هم مفهوم دروغ گویی نبود . آنچه شما اشاره میکنید دروغ گفتن به مشتری هست . یعنی بیان ویژگی هایی که به هیچ عنوان در محصول ما نمیگنجن
اما فریب جزئی از این بازار هست و کوکاکولا نقش توجیه کننده در این زمینه نداره. بلکه یک مثال عامه و همه گیر هست .
فریب رو در انواع محصولات میبینیم. نمونه خیلی بارز دیگرش رو میشه در مورد کاندوم ها ذکر کرد.( هم زنانه هم مرداه ) اونها نه میتونن بصورت 100% از انتقال بیماری جلوگیری کنند ، نه بصورت 100% از باردار شدن جلوگیری میکنند ، نه مقدار ماده بی حس کنندشون کافی هست و …
اما در تبلیغات این کالا 100% ضد بیماری و بارداری و با تاثیر فوق العاده در زمینه های طعم و تاخیر اعلام میشن
این یعنی فریب بازاریابی که بعدا برای تکمیلش اومدن یک سری جلسات اطلاع رسانی ترتیب دادن تا مشتریان جذب شده رو با واقعیت محصول آشنا کنند.
این روشی بود تا یک محصول بدون هیچگونه الزامی در استفاده به یکی از الزامی ترین محصولات در زندگی امروز تبدیل بشه.
آیا این فقط در مورد کوکاکولا و کاندوم هاست؟ خیر
لوازم آرایشی و بهداشتی ، انواع مواد خوراکی ، انواع ابزار آلات ، انواع خدمات و…
آیا این تولید کننده ها به مردم دروغ میگن؟ خیر . ولی محصولشون رو بیشتر از اونچه که واقعا هست بیان میکنند و این یکی از روش ها برای فریب ذهن مخاطب هست.
در ضمن. اگر فرآیند بازاریابی و تبلیغات شما زیر نظر یک فرد یا تیم با تجربه قرار باشه پیش بره قطعا به این موضوع فکر میشه که در صورتی که دروغ تحویل مشتری بدیم دیگه با هیچ هزینه ای نمیتونیم این مشتری رو برگردونیم .
فرآیند بازاریابی ایجاب میکنه که شما یک سیگنال گیر برای کسب و کارتون داشته باشید. یعنی ساز و کار یا ابزاری که تهدید ها و فرصت ها برای کسب و کار شمارو در زمینه های مختلف شناسایی کرده و به اطلاع شما میرسونه. دروغ گفتن به مشتری مثل کشیدن سیم سیگنال گیرتون از برق هست. ولی فریب مشتری مثل اضافه کردن یک آنتن به این سیگنال گیر
به این نکته توجه داشته باشید که بازاریابی محصول و برندینگ یک سازمان اقتصادی ارتباط خاصی با هم ندارند.
برندینگ پروسه ای هست که بواسطه اون شما حسی در ذهن مخاطب در مقابل رویارویی با سازمانتون یا محصولی از سازمانتون ایجاد میکنید. بازاریابی توجیه ، اقناع یا فریب مشتری برای استفاده از محصول شماست .
تقریبا این جمله کلا برام مفهوم نبود اگر یکم بازش کنید بیشتر در موردش صحبت میکنیم
میشه مثال بزنید؟ برام جالب هست که در چه فضایی بودین که اقلیت ناآگاه رو در قالب اکثریت مشاهده کردین.
شما برای پادپرس فرآیند بازاریابی هم در نظر گرفتید و قطعا تلاشتون بر گسترش این مجموعه بوده. بدون این فرآیند آیا الان کسی جز تیم پادپرس اینجا بود؟ این زیر ساخت اختصاصی نیست و به خودی خود جنبه رقابتی ارائه نمیکنه. صرف مدیریت ، جهت دهی و بازاریابی این خدمات هست که باعث شده یک جلوه ویژه به خودش بگیره.
صحیح است؟ هر فردی میتونه این کد رو روی یک هاست بازگذاری کنه و یک ابزار مشابه بالا بیاره ، حتی شاید با موضوعیت و اهدافی بمراتب جذابتر . اما اینجا رو این کد هست که پادپرس کرده؟ خیر، یوسف و لاله و عماد و جلال و … هستند که این کد رو به یک جامعه زنده تبدیل کردند
نمیشه خیلی درست گفت که بازاریابی در ایران عادت است یا نیاز اما تاثیر این موضوع رو در موارد فراوانی میشه اندازه گیری کرد. نمونش شرکت فیروز ، میهن ، کاله ، ایران خودرو و سایپا ،مجموعه های تفریحی ، ارائه انواع خدمات که در کشورمون تازه داره نمود پیدا میکنه ، نرم افزار های حسابداری و …
کیفیت محصول فارق از مرحله بازاریابی محصول باید تدوین بشه. اینها اشتباهاتی هست که مردم عامه انجام میدن بعد هم شاکی میشن که چرا تبلیغ میکنیم مشتری نمیاد. مثل تولید کننده هایی که اول یک محصول رو تولید میکنند بعد به فکر فروشش هستند.
در مرحله تولید محصول ، شناسایی بازار و بازارسازی هست که شما باید ویژگی های محصولتون رو بازبینی کرده و ارتقا بدین ( در صورت نیاز ) با اعمال تغییرات کوچک در محصولتون وجوه تمایز قوی ایجاد بکنید و در نتیجه هزینه هاتون در مرحله بازاریابی و تبلیغات رو کمتر میکنید . چراکه محصول شما بسیار رقابتی ، بر اساس نیاز های بازار و مناسب برای انواع مشتریان مورد هدف است.
اما با داشتن بهترین محصول هم وقتی کسی نمیداند که آن چیست و کجاست شما چطور محصولتان را میفروشید؟؟؟؟؟
ممنون از تمام دوستان تمام نظرات در جایگاه خودش محترم هست و امیدوارم اگر در این زمینه فعال هستید موفق باشید.
واز نظر من اگر اشتباهی در این حوزه هست این وظیفه ماست که جلوی این اشتباهات را بگیریم و باروش های صحیح این حوزه را به سمت درست هدایت کنیم
استفاده از همه ابزار های دیجیتال مثل وبسایت و یا شبکه های اجتماعی به منظور معرفی بهتر و هرچه بیشتر محصولات یا خدمات