یه گفتگو باعث شد که بخوام قدری در مورد نظراتم پیرامون برند بنویسم. اما قبلش خیلی دوست دارم نظر شما رو در این مورد بدونم که:
مارکتینگ زیرمجموعه برند هست؟ یا برند زیرمجموعه مارکتینگ؟ یا هیچکدوم؟ یا هر دو؟ یا …
خیلی خوشحال میشم اگر نظراتتون رو بنویسین.
اگر بخوام یک رابطه بین این دو برقرار کنم، فکر میکنم برندسازی زیرمجموعه مارکتینگ باشه، به این دلیل که مارکتینگ میتونه از مسیر برندسازی عبور نکنه.
البته میشه به مثالهایی هم فکر کرد که برندسازی الزاما برای مارکتینگ نیست و اون موقع این دو تا دو مجموعه مجزا با وجه اشتراک و وجه تمایز میشن، ولی فکر میکنم این نگاه کمی غیرواقعی و ابستراکت خواهد بود.
من مارکتینگ رو زیرمجموعهی برند میبینم.
در واقع مارکتینگ رو یکی از ابزارهای معرفی برند میبینم.
برند، برام خیلی کلی و بزرگه، معادل «من» ِ سازمانه. هر چیز دیگهای زیرمجموعه اون «من» یا هویت برنده.
از ديد من، برندينگ يعنى “من كى هستم؟” و ماركتينگ يعنى “بهترين خريدارم كى هست؟”، به هم مربوطن، ولى رابطه شون رو زير و رو نميبينم. بيشتر دو تا بازوى موازى ميبينمشون كه ميتونن به خوبى هم رو تقويت يا تضعيف كنن: ماركتينگ ضعيف باعث نمايش ضعيفى از برند ميشه و با برندينگ ضعيف به سختى بتونين ماركت مناسب خودتون رو پيدا كنين.
با شناختى كه از تجربه ها و ديدگاهاتون دارم، مشتاقم زودتر ديدگاه هاتون درباره برند رو بخونم. لطفا هرجا نوشتيد اينجا هم ادرس رو بذاريد
من به برند کمی متفاوت از تعریف @lolmol هست. برندینگ یعنی «منِ اجتماعی» یعنی «من در دیدگاه دیگران کی هستم؟» به همین خاطر رابطه بسیار قویتر علت و معلولی بین مارکتینگ و برند میبینم. از این لحاظ، هر اکشنی که منجر به برندسازی بشه، کاملا در مارکتینگ قرار میگیره. اما مارکتینگ حرفهای میتونه زمانی از برند و برندسازی عبور کنه و به خاطر بقا در شرایطی، برند رو نادیده بگیره و کاملا در جهت خلاف اون عمل کنه.
من مارکتینگ و برند رو مکمل هم میبینم و جدا از هم نمیبینمشون ولی برند مفهومی جدی تر و عمیق تری داره و نیاز به نگاه بلند مدت و سرمایه گذاری در طولانی مدت هست که نتیجه میده و حتی تو فروش هم بعد از ایجاد شناخت برند بین جامعه هدف و احساس وفاداری مخاطبان میتونه تو فروش هم تاثیرگذار باشه…
خلاصه اول ابزارهای بازایابی دیجیتال مثل سئو به تقویت مفهوم برند کمک میکنه و بعدش این برند هست که به بازاریابی دیجیتال و رشد مجموعه کمک می کنه…
خیلی جالب بود که همونطور که حدس میزدم!، کاملاً در این موضوع اشتباه فکر میکردم!
کتاب «طرح بازاریابی کسبوکارهای کوچک» رو اخیراً شروع کردم و حین خوندن این کتاب متوجه درک تازهای از برندینگ شدم که کاملا با تصور قبلی متفاوت بود. برندینگ یکی از انواع بازاریابی محسوب میشه که بهش بازاریابی انبوه گفته میشه و معمولاً کسبوکارهای بزرگ ازش استفاده میکنن. به نقل از کتاب:
اکثر بازاریابی شرکتهای بزرگ در این دستهبندی قرار میگیرد. اگر تبلیغات برندهای بزرگ مثل کوکاکولا، نایک و اپل را دیده باشید، بازاریابی انبوه را تجربه کردهاید. این نوع بازاریابی موثر است، اما اجرای موفقیتآمیز آن بسیار گرانقیمت و زمانبر است. لازم است تا در انواع رسانهها از جمله تلویزیون، نشریات، رادیو، اینترنت و غیره به صورت مداوم و در بازهی زمانی بلندمدت حضوری پررنگ داشته باشید.
نکتهای که کتاب اضافه میکنه اینه که سادهترین و رایجترن روش نابود کردن کسبوکارهای کوچک تقلید از روش بازاریابی رقبای بزرگ هست. بسیاری از کسبوکارهای کوچک بدون اینکه متوجه باشند، سعی میکنند از همین روش برندینگ یا بازاریابی انبوه استفاده کنند و فکر میکنند کاری که کسبوکارهای بزرگ رو موفق کرده، پس اونها رو هم موفق خواهد کرد. اینطور میشه که با هر بار تلاش مثل یک قطره درون اقیانوس گم میشن. این روش برای اونها کاربرد نداره چون هزینهی بسیار بالا و زمان اثردهی طولانی (و همچنین بسیاری معایب دیگه برای کسبوکارهای کوچک) داره.
در نتیجه حالا جوابم اینه: برندینگ زیرمجموعهی بازاریابی