کتاب “به اجاقت قسم” محمد بهمن بیگی که خاطرات ایشون در مورد آموزش فرزندان عشایر هست رو اگر بخونید ناخواسته دلتون میخواد معلمی رو تجربه کنید.
قسمت کوتاهی از این کتاب:
در یکی از شب ها با کسان خود بر سر سفره شام بودیم . برق خانه خاموش شد . گویا فیوز پریده بود . شمعی روشن کردیم و به سرعت جوانک همسایه را به کمک خواستیم . آمد و باز هم با همان انگشتان هنرمند فیوز را اصلاح کرد و خانه را غرق نور ساخت. از او دعوت کردم که بر سر سفره بیاید . پذیرفت . پس از صرف شام از او خواهش کردم که لامپ سوخته چراغ مطالعه ام را عوض کند . همینکه چشمش به انبوه کتاب هایم افتاد با لبخندی طعنه آمیز پرسید:" شما با اینهمه کتاب که خوانده اید و می خوانید از عهده تعویض لامپ چراغتان هم بر نمی آیید؟!" جواب مناسبی نداشتم . شرمنده شدم .
وای به حال قوم و قبیله ای که برای کار ناکرده کارنامه درخشان صادر می کند. وای به حال قوم و قبیله ای که جعل اسناد مالی را جرم و جنایت می شمارد ولی اسناد مجعول علم و معرفت را معتبر می پندارد!
آیا تجربه ایشون در مورد آموزش قابل استفاده در امروز مدرسه های ما هست؟ چه عاملی باعث شده خروجی های خوبی از مدارس و دانشگاه ها نگیریم؟
آن یکی نحوی به کشتی در نشست رو به کشتیبان نهاد آن خودپرست
گفت هیچ از نحو خواندی گفت لاگفت نیم عمر تو شد در فنا
دلشکسته گشت کشتیبان ز تاب لیک آن دم کرد خامش از جواب
باد کشتی را به گردابی فکند، گفت کشتیبان بدان نحوی بلند
هیچ دانی آشنا کردن بگو گفت نی ای خوشجواب خوبرو
گفت کل عمرت ای نحوی فناست زانک کشتی غرق این گرداب هاست
محو میباید نه نحو اینجا بدان گر تو محوی بیخطر در آب ران
آب دریا مرده را بر سر نه دور بود زنده ز دریا کی رهد
چون بمردی تو ز اوصاف بشر بحر اسرارت نهد بر فرق سر
ای که خلقان را تو خر میخواندهای این زمان چون خر برین یخ ماندهای
گر تو علامه زمانی در جهان نک فنای این جهان بین وین زمان
مرد نحوی را از آن در دوختیم تا شما را نحو محو آموختیم
فقه فقه و نحو نحو و صرف صرف در کم آمد یابی ای یار شگرف
آن سبوی آب دانشهای ماست وان خلیفه دجلهٔ علم خداست
ما سبوها پر به دجله میبریم گرنه خر دانیم خود را ما خریم
باری اعرابی بدان معذور بود کو ز دجله غافل و بس دور بود
گر ز دجله با خبر بودی چو ما او نبردی آن سبو را جا بجا
بلک از دجله چو واقف آمدی آن سبو را بر سر سنگی زدی
موضوع اصلی به نظر من اینه که موفقیت رو چی تعریف کنی؟ اگر یک نفر تونسته در کوهستان کشاورزی کنه و موفق بشه، چرا انتظار داریم در زمین مسطح لب دریا هم خوب کشت کنه؟ ترجمش میشه این که اگر یک نفر توسته در یک برههای در یک زمانی چند تا دانشآموز خوب داشته باشه، یا اصلا دانشآموزای با فلان شرایط رو پای درس بیاره، چرا باید بتونه چنین کاری کنه.
تربیت و آموزش، خیلی حساسه و طبقه به طبقه و برهه به برهه فرق میکنه، من خودم اعصاب تدریس به دانشآموزا رو ندارم اما دانشگاه میتونم درس بدم. هیچ لزومی نداره ربط زیادی به هم داشته باشن.
ابتدا باید علم رو از شبه علم جدا کرد. برای تغییرات در مدارس، از یک جریان هدفمند علمی بلندمدت استفاده کرد. صبر داشت و خرج کرد.
سوال: چرا فکر میکنید خروجی خوبی از دانشگاهها و مدارس نگرفتیم؟ مواردی که احتمالا میخواهید در جواب بگید، به آموزش ربط دارن یا به خانواده، فرهنگ، محیط و جامعه؟ معلم در این میان چهکاره است؟ شاید بهترین مثال برای معلم یک شمع باشه که قراره یک قابلمه رو جوش بیاره،یکم باد بیاد نمیشه.
اما در مورد موفقیتشون: سه مورد هست که به نظر من میتونه بسیار تاثیر گذار باشه:
۱- عشق به کار (که مسلما در ایشون بوده)
۲- تلاش زیاد
۳- تحلیل فرد به فرد (ممکنه شما بچه های کلاس رو به صورت یک گله ببینی و روشهاتون رو برای کل به کار ببری و کاری نداشته باشی بعضیها اذیت میشن، بعضیها له میشن و از این دست. این مورد مخصوصا جاهایی که معلم دانشجو یا دغدغه زیاد داره خیلی پیش میاد. حالت دوم اینه که فرد فرد اهمیت داشته باشن توی کار: این موضوع برای ایشون سازگار بوده، چون به نسبت یک معلم در تهران یا شهرستان تعداد افرادی که در هر برهه زمانی میدیده خیلی محدود بود)
#نقد
یکی از شاخص هایی که در مورد آموزش مورد مطالعه قرار میگیره سهمی هست که کشورها از در آمد ناخالص داخلی (GDP) شون به آموزش اختصاص می دن. به قول معروف هر چی پول بدی همون مقدارم آش میخوری.
کشورها با بحران هایی رو به رو هستن و این بحران ها رو درآمد کشور اثر میذاره و اون هم در نتیجه روی سرانه آموزشی کشور اثر میذاره.
#آمار
سرانه آموزشی چند کشور مختلف به صورت زیر هست:
ایران 700 دلار، آفریقای جنوبی 2386 دلار ،آلمان 15062 دلار، ترکیه 1804 دلار، روسیه 4281 دلار، هند 348 دلار، ژاپن 19595 دلار، سوئد 30346 دلار، کره جنوبی 9693 دلار، کانادا 8018 دلار، مالزی 2914 دلار، امارات 8682 دلار
همونطور که می بینید اکثر کشورهایی که سرانه بالای آموزشی (مقداری که اموزش و پرورش اختصاص میده به آموزش هر دانش آموز) دارند، کشورهایی هستند که از ثبات بالایی برخوردار هستن و جزو کشورهای مرفه بوده و دردسر کمتری دارن!!!
تصاویر زیر از سایت بانک جهانی، روند تغییرات نسبت بودجه اموزشی هر کشور به میزان درآمد ناخالص داخلی (Government Education Expenditure) اومده. خیلی از کشورا پیشرفت دارن و خیلی هاشون هم پس رفت .
با توجه به هدفی که برای آموزش تعریف می کنیم متفاوته، اما چیزایی که به ذهنمن میرسه:
دانش آموزان دبیرستان ها فقط برای کنکور آماده میشن، دیپلم که می گیرن مهارت هایی از قبیل گفتگو و یا مهارت های زندگی رو آشنا نیستن.
من خودم تا راهنمایی کتاب غیردرسی زیاد می خوندم اما وارد دبیرستان که شدم تغییر فاز دادم!!! تا اینکه باز خودمو پیدا کردم.
خروجی های دانشگاه هم که خب : یه جنسی از افراد خروجی دانشگاه هستن که حس می کنن همه چیز باید حاضر و آماده در اختیارشون باشه. طی مدت لیسانس دانشجوها پی مهارت آموزی نمیرن. بیشتر فقط میخوان طی شه اون دوره.
به نظرم همه این مواردی که گفتین خودشون تحت تاثیر آموزش هایی هست که بچه ها در دوره دبستان و حتی پیش از دبستان می آموزند. چرا اکثر بچه های هم دوره ما می خواستن خلبان و دکتر و معلم بشن؟ چرا کسی بهمون یاد نداد جامعه به کشاورز و مامور شهرداری، نجار و تولید کننده نیاز داره؟ معلم کارش اینه که به جای درس جغرافیا و تاریخ و تعلیمات دینی تو دوره ابتدایی بچه ها رو با دورنمایی از اجتماع و وظایف اجتماعی آشنا کنه.
به مدرسه ای که می فرستید و انتظار شما از فرزند در خانواده بستگی داره. اگر شما فرزندتون رو می فرستید مدرسه که دانشگاه قبول شه، خوب مدرسه داره خوب عمل می کنه، چون بر اساس انتظار عمل می کنه، اگر می خواید برای کار آماده کنید باید بچه فرستاده بشه هنرستان، کار و دانش یا مجتمع های فنی حرفه ای. کسی که پیش دانشگاهی میره یا شاخه درسی انتخاب می کنه، خوب معلومه داره میره دانشگاه.
اینکه از یه دوره ای کتاب نخوندید به این بر می گرده که کتاب های توی اون سطح و جذاب ارایه نشده براتون، یا دغدغه هاتون عوض شده، و نکته مهم تر اینکه توی دبیرستان آروم آروم محتوا براتون مهم می شه و انگیزه های ساده قبلی کار نمی کنن. خانواده باید خوراک کتاب و فرهنگی شخص رو در هر برهه ای تامین کنن.
قبل از دبستان یا در خانواده نظام ارزشی شکل می گیره، به اشتباه وظیفه خانواده برای مدرسه نوشته شده. لیست دروس مدرسه رو نگاه کنید.
معلم کارش اینه که کاری که بهش سپردن رو با دانش و تخصصش انجام بده.معمولا در حد این حرفا نیست که بخواد مفایم فرهنگی رو صحیح یاد بده، وظیفه خانواده است این موضوعات
من هم موافقم که وضع مالی اهالی فرهنگ ما از معلم و استاد بگیر تا کتاب و … خرابه. اما باید دید در یک سوال روی کدوم جنبه حل مسيله تاکید وجود داره، مثلا، مسلما اون شخصی که در عشایر درس می ده، پول کمتری نسبت به معلم تهرانی می گیره و لزوما هم خروجیش بدتر نیست.
شما غیر از کشورهای سوسیالیستی بقیه رو در نظر بگیرید. خانواده ها چقدر برا فرزندانشون هزینه می کنن، خانواده های ما چی؟ برای معلم کنکور کلی پول می دن ولی برای معلمی که درس زندگی بده، کمتر پول می دن.
این رو رو چه حسابی می گید؟ آیا ارزش دلار کشور به کشور متغیر هست؟ یا اینکه مثلا تو مالزی قیمت تمام شده ی یه نیمکت 60 دلارمیشه و در حالی که تو ایران در میاد 10 دلار؟ چون کشور گرون تریه؟
پس باید دنبال آمار قابل قبول تری باشم. ضریب gdp چند تا از این کشورها که نمودارشون بالا اومده رو دیدم. اونها هم سیر صعودی داشتن. خب احتمالا حواسشون به آموزش بوده.
پرسش چرا با اینکه در آمد ناخالص داخلی افزایش پیدا کرده ،بودجه آموزشی تغییر نکرده؟اولویت ها چیزهای دیگه بوده؟
آمار
به گفته وزیر آموزش و پرورش 99 درصد بودجه آموزش داره صرف حقوق کارکنان میشه. افزایش حقوق معلمین رو هم بذارید کنارش و اینکه بودجه آموزشی طی سالیان اخیر تغییر نکرده. با توجه به این قضیه یعنی از بودجه بخش دیگه کم شده؟ هر چند اعتقادم بر این هست که یه قسمتی از ایرادات تو نظام آموزشی به بودجه برمی گرده و خیلی جاها هم مشکلات با مدیریت بهتر و بهبود ساختار حل شدنیه.
#کامنت
همونطور که دوستان گفتن تطبیق آموزش عشایری و نظام درهم و برهم و پیچیده آموزش کنونی چندان عملی نیست اما به نظرم میشه درس هایی از یک مدل موفق گرفت، با توجه به خاطرات ایشون می تونم اینطور بگم:
عشق به هدف و خستگی ناپذیری
رعایت اصل بیطرفی در منازعاتی که بین عشایر و دولت پیش میومده (آموزش به دور از جناح بندی)
تداوم کار در شرایط نامطلوب (درگیری ها و تغییرات سیاسی و …)
سرکشی و مراقبت از نحوه عملکرد معلمین و مدارس و دانش آموزان (در شرایط سختی که هر کدوم از این مدارس کیلومترها از هم فاصله داشته و پراکنده بوده این کار با جدیت تمام اجرا می شده و رها نمی کردن کار رو)
دوری از ایجاد تشکیلاتی که فقط وزنه می شن و نیروی اضافی تحمل می کنن و بدون بازده هستن
دیدن نیازها و گسترش کار به نسبت نیاز
استفاده از نمونه های موفق تدریس (تو سال از نمونه های موفق انتخاب می کردن و طی یه برنامه اردویی به صورت عملی به بقیه معلمین آموزش میدادن)
استفاده از کوچکترین فرصتی برای معرفی کار و پیشرفت هاش به روسا و اثرگذاران برای افزایش امکانات و حل مشکلات موجود.
رسیدگی به امور شخصی معلمین و دانش آموزان (ایجاد حس همدلی)
حمایت از دانش آموزان مستعد و بی بضاعت
استفاده از نیروی انسانی متناسب با شرایط ایلات (مثلا یه معلم عصا قورت داده شهری با مدرک بالا هرگز بازده فردی با سواد کمتر اما بومی عشایر رو نداشت و همه نیروها از عشایر تامین می شد و در عین حال روی توانمندی ها و مهارت اون نیروهای بومی کار می شد.)
"شهامت و شجاعت از خصائص ذاتی مردم عشایر است. اعتقاد ما این است که آموزگاران عشایری از هر نوع توبیخ، تنبیه و حتی سرزنش و ملامت اطفال بپرهیزند و تا به این گوهر گرانبها که سرچشمه ی سجایای اخلاقی است لطمه ای نرسد. بدیهی است که چنین رویه و شیوه ای می تواند، گاهی مایه بی نظمی شود ولی ما این بی نظمی را بر اطاعت های جبن آمیز و سکوت های غم انگیز کلاس ها ترجیح می دهیم. راهنمایان تعلیماتی ما دستور دارند که پیش ازاوضاع و احوال درسی در خصوص روحیه و نشاط اطفال گزارش دهند. برما به تجربه ثابت شده است که آموزگاران کم حوصله ای که دور از چشم ما راه انضباط خشک را انتخاب می کنند از دیگران عقب می مانند."
۲- مورد اصلی اینه که یک شاخص بسیار مهم هم این وسط فراموش شده و اون نفته!
ببین، ممکنه gdp شما بره بالا ولی درآمد کل نقدی کاهش پیدا کنه. چون نفت خام تقریبا روی gdp بیاثره اما روی درآمد تاثیر بسیار داره. این میشه که وقتی دریافتی نقدی ما از بابت نفت نسبت به ppp تا همین پارسال کاهشی بوده، خوب در واقع درآمد کلی کشور رو به کاهش شدید بوده. مثلا نمودار زیر رو نگاه کن:
تازه در نمودار حواست به تفاوت بین صادرات و دریافتی نقدی واقعی دولت هم باشه.
۳- کشورها، به لحاظ دوره پیشرفت، ممکنه چیزهای مختلفی رو اولویت قرار بدن. مثلا
۱- کشوری که در حال جنگه یا میخواد وارد جنگ بشه، نمیتونه هزینه عمرانی کنه
۲- کشوری که تازه جنگش تموم شده، نمیتونه هزینه فرهنگی کنه! به برخی حرفهای آدمهای خاص توجه نکنید، واقعا سخته، همه هزینهش عمرانی میشه
۳- کشوری که کلی جمعیت اضافی داره، لازم نیست برای باروری افراد تلاش کنه،چون اضافی هم داره.
۴- کشوری که مراحل عمرانی رو رد کرده،میتونه روی بهداشت سرمایهگذاری کنه و فرهنگ.
با توجه به نکات بالا دوباره موارد زیر رو درنظر بگیرید
۱- در برخی سالها، زیرساخت لازم برای آموزش نبود،کشور باید کلی هزینه برای ساخت مدارس و زیرساخت آموزشی هزینه میکرد چون تعداد دانشاموز زیاد بود و زیرساخت کم. اما بعد از یک دورهای تعداد دانشآموزان به شدت کاهش پیدا کرد، مثلا نمودار تغییرات زیر تعداد کنکوریها که نماد نسبتا خوبی از تغییرات تعداد دانشآموزان هست رو نگاه کن
میبینی که تعداد دانشاموزان داره به شدت کم میشه. حالا یک کشوری مثل آفریقای جنوبی، داره روی زیرساخت سرمایهگذاری میکنه و از طرفی تعداد دانشآموزانش توی این چند سال زیاد شده و تا چند سال دیگه تقریبا ثابته
تعداد استخدام معلما کاهش پیدا کنه
هزینههای غیر حقالزحمهای آموزشپرورش به شدت کاهش پیدا کنه، مثلا نمودار زیر رو ببین
کل پرداختی به آموزش پرورش کاهش پیدا کنه.
همین موارد رو با افزایش میران GDP و کاهش مقدار PPP به خاطر تورم ترکیب کن! یعنی اوضا خیلی بد نشده، بد مونده!
بعضی آدمها رو میبینم که بدون کمی مطالعه و در نظر گرفتن سایر موارد ما رو با ژاپن و کشورهای اروپایی مقایسه میکنن، جایی که سالهاست رشد دانشاموزاشون ثابته. سالهاست از مراحل عمرانی گذشتن و الان باید روی موارد بلند مدتتر فکر کنن.
3- در نظر گرفتن مردم:
کمکهای خیرین
مثلا ارقام و نمودار اعتبارات مردمي و کمک هاي خيرين در فرايند ساخت و ساز مدارس رو در نمودار پایین ببین:(لینک)
سهم دولت در ساخت و تجهیز مدرسه داره به شدت کم میشه.
افزایش جمعیت دانشآموزان مدارس غیرانتفاعی و خصوصی
۴- (خیلی مهم) گول نمودارها رو به سادگی نخورید
مثلا با توجه به اینکه ارتفاع دیاگرام رو بر اساس مینیمم و ماکزیمم هر کشور در نظر گرفتن کاهش متوسط سالیانه ۱.۷ درصدی ایران و افزایش 1.1درصدی سوئد، یا افزایش 0.0۴ درصدی هند خیلی به چشم میان. باید خود مقادیر رشد رو در نظر بگیرید.
ایران به لحاظ تعداد دانشگاه 5 برابر کشورهای پیشرفته دانشگاه داره. تعداد دانشگاه ها در هند و چین که جمعیت میلیاردی دارن 1620 و 2481 دانشگاه هست.
80 درصد وزیران انگلیس مدرک لیسانس دارن.
با توجه به اطلاعات مؤسسه اسپانیایی CISC تعداد دانشگاهها در کشورهای پیشرفته زیر ٥٠٠ دانشگاه است بهطوری که آلمان ٤١٢، انگلیس ٢٩١، کانادا ٣٢٩، ایتالیا ٢٣٦ و هلند ٤٢٣ دانشگاه دارند.
مشکل ایران اینه که اصلا برای دادن آمار و مقایسه دانش، انصاف، دقت یا اخلاق رو به کار نمیبرن! اون آقایی که میاد از یک مرجعی تعداد دانشگاههای مثلا چین یا هند رو میشماره، از همون مرجع هم باید آمار ایران رو بگیره و مقایسه کنه. مثلا توی همون منابعی که تعداد دانشگاههای هند یا چین رو اعلام کره، باید تعداد دانشگاههای ایران رو از همونجا بیاره.
ایران کلا ۲۵۵ تا دانشگاه داره (لینک). نمیدونم اون آدمی که داره این آمار رو اعلام میکنه، تشخیص نمیده که اگر ایران بخواد ۲۵۶۰ تا دانشگاه داشته باشه باید توی هر شهر به طور متوسط ۱۰ تا دانشگاه وجود داشته باشه! نکنه موسسههای قلمچی و … رو دانشگاه حساب میکنن؟
خیلی جالبه که کشورهایی رو با ایران مقایسه کرده که به طور متوسط 20 درصد ایران جمعیت دارند.
یک نکته که در نظر گرفته نشده، تفاوت ماهیتی کشورهاست، مثلا سربازی اجباری، عدم وجود کار و دولتی بودن بسیاری از دانشگاههای ایران. 80 درصد وزیران انگلیس مدرک لیسانس دارن.
به قطع دکتری داشتن یک وزیر از نداشتنش بهتره، شاید طرف بخواد بگه نه لیسانس اونا بهتره، ولی خیلی از وزرا از همونجا دکتری گرفتن. دلیل امکان حضور وزیر لیسانس در کابینه به چربیدن قدرت حزب بر جلب نظر مردمه! یعنی بیشتر وزرا از طریق عملکرد حزبی تعیین شدن ولی توی ایران، معمولا وزرا کار حذبی نمیکنن، اگر هم بکنن، مردم شاکی میشن. منظور من اینه که دلیل این امر بیشتر سیاسی هست تا علمی.
تازه اون شخص در تابناک اومده تفاوت اقتصاد رو از این منظر نگاه کرده، خوب من هم میتونم اختلاف دما رو بیارم و بگم این درحالی است که ایران کلی گرمتره ولی اونا اقتصادشون قویتره.
در هر سیستمی، یک دوره گذار و یک دوره بلوغ وجود داره، وقتی در جامعه تحصیلکرده کم بود، مردم تلاش کردن هم این فضا رو پر کنن و هم ازش بهره ببرن، مثلا الان ممکنه ببینن پزشک کمه یا سطح درآمدش بالاست، بیان سمت پزشکی، مثل سرخ کردن خلالهای سیبزمینی میمونه، تا به مرحله پخت نرسه، همیشه یک طرف از طرف دیگه بیشتر سرخ شده و نامتعادله!
مثلا الان دارم به شخصه میبینم که ارزش مدرک هر روز داره پایینتر میره و خیلی دانشگاهها و رشتهها دارن کرکره رو میکشن پایین. حتی گاهی اوقات اثر منفی داره. من خودم مدرک بالاتر رو یک امتیاز منفی در استخدام میدونم. این موضوع خیلی خوبه و سیبزمینیها دارن برگردونده میشن به سمت عدم مدرک،دوباره چند وقت اینوری میشن و باز میچرخه تا آروم آروم، بعد از چند چرخه اصلاح بشه.
#کامنت
تو صفحه فارسی همین لینکی که @meyma گذاشتن اگر فهرست دانشگاه ها مشاهده کنید:
دانشگاه های وزارت علوم و مراکز و مجتمع های آموزش عالی: 191
دانشگاههای فنی و حرفهای: 23
دانشگاه های علوم پزشکی: 59
دانشگاه های آزاد اسلامی: 150
دانشگاه های پیام نور: 65
دانشگاهها و موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی: 147
جامع علمی- کاربردی: 36
جمعا 671 دانشگاه. البته تعدادیشون از قلم افتاده.
من این آمار هزار و خرده ای دانشگاه رو از معاونت مجلس وزارت علوم دکتر نصیری و همینطور معاونت اجتماعی استاندارمون شنیدم. خوشبختانه همونطور که گفتین به نظرم با از دست رفتن ارزش مدرک، اینجور فله ای باز شدن دانشگاه ها هم کم کم رخت بر می بنده. حوزه های آموزش علوم دینی تو این فهرست نیست.
پرسش
این 2640 دانشگاهی که گفته شده چه نوع موسسات و دانشگاه هایی هستن؟
مطمئنا هر کدوم از این دانشگاه ها بر اساس نیاز دوره خاصی تشکیل شده. الان دانشگاه های شهر ما بی دانشجو هستن و جالب هست که دانشگاه آزاد داره تغییر سیاست میده به سمت تحصیلات تکمیلی!!! نکته جالب تر اینکه با وجود دایر بودن دانشگاه آزاد شهر مجاور (15 کیلومتر فاصله) و دانشگاه پیام نور خودمون 3، 4 سال پیش دانشگاه آزاد شهر ما هم تاسیس شد!!! خب اینا نشون دهنده این هست که واقعا برای منابع مالیمون ارزش قائل نیستیم.
بستگی داره آیا تاسیس دانشگاه بر اساس نیاز بوده: مثل دانشگاه های فنی و حرفه ای یا اینکه یه نماینده برای بالا بردن تعداد طرفدارانش و رفتن به مجلس چوب حراج به سرمایه مملکت زده. هر کدوم در جای خودش باید بررسی بشه.
بازم نمیدونم چجوری شمرده میشن؟ من به عمد به سایت انگلیسی ارجاع دادم تا مرجع تعداد دانشگاهها حداقل در زبان نزدیکتر باشه. خیلی جالبه به فارسی که ترجمه میشه تعداد دانشگاهها سه برابر میشه. حتی اگر اسامی رو لیست کنید و تعداد یکتا رو بشمارید 671 نمیشن. بعد مدرسه فنی یا دانشکده رو که نمیشه دانشگاه شمرد.
یکی از اشتباهاتی که پیش میاد اینه که خیلی از این به اصطلاح دانشگاهها و مجتمعها در واقع school هستند و نه دانشگاه.
تعریف نیاز خیلی متفاوته: نیاز به مدرک یا نیاز به تخصص؟ میشه گفت بیشتر نیاز به مدرک از طرف مردم بوده وگرنه این همه دانشجوی علوم پایه برای چی میخواهیم؟ ممکنه توجیه بشه مثلا برای تدریس، خوب اونها رو باید در رشته آموزش ریاضی یا آموزش فیزیک و … پذیرش میکردن، کاری که قبلا در دانشگاههای تربیت معلم یا شهید رجایی میشد و کلی واحدهای آموزش تدریس هم درش بود و روحیات و جو کاملا متفاوتی رو میطلبه یادگیری و یاددهیش. جالبه حتی دیدن مردم به خاطر اسم تربیت معلم استقبال کمتری نشون میدن و بیکلاسه اسمش رو کردن خوارزمی!
دانشگاه واقعا یک محل کسبه! حتی دانشگاهی مثل صنعتی شریف هم داره کلی دانشجوی شبانه و پردیس و … میگیره. پس اینکه انتظار داشته باشیم مراعات افراد جامعه رو بکنن سخت در اشتباهیم. کل دنیا هم همینه. یک نگاهی به تغییرات پذیرش اونها داشته باشید. الان دانشکدههای علوم پایه بسیاری از کشورها اغلب توسط خارجیها و مهاجران پر میشن.
اینکه باید حواسمون به جنبه های مختلفی که باید یه سیستم برای بودجه بندی توجه کنه، باشه نکته به جایی بود.
متاسفانه به خاطر بودجه نفتی که داریم و اینکه بازده کار رو در نظر نمی گیریم خیلی جاها هم بودجه آموزشی به اونجا که باید سرازیر نمیشه و هدر میره.
البته خیلی دوست دارم میزان این هدر رفت ها رو بدونم اما منبعی برای مطالعه یا نوع این تقسیم بندی رو نمی دونم. ریزش رو از کجا میشه آورد؟ آیا وجود داره؟
پرسش
تقسیم بندی بودجه آموزشی کشور ما در “آموزش و پرورش” و “آموزش عالی” به چه شکل هست؟ اینکه 99 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق کارکنان این وزارت خونه میشه، یعنی اینکه باید بودجه مثلا پژوهشی مدارس افزایش پیدا کنه؟ یعنی پولی برای بهتر کار کردن نیست؟
یکی از دلایل موفقیت همچین آدمایی به نظرم اینه که “نیازها رو به درستی تشخیص می دن” اون زمان ملت سواد نداشتن و وارد شدن به دنیای جدید بدون سوادآموزی معنا نداشته و خیلی از معضلات با این قضیه قابل رفع بوده.
پس باید دید نیاز امروز جامعه ما که با آموزش قابل پاسخگویی هست، چیه؟
#کامنت
به نظرم نوع گزینش علمی-شخصیتی که راجع به معلم ها هم انجام میشه خیلی اثر داره روی عملکرد و بازدهی که از آموزش می گیریم. متاسفانه با نوع این گزینش ها و رابطه بازی خیلی از افراد شایسته و دلسوز از گردونه خارج شده و جایگاه شایسته خودشون رو به سایر افراد میدن.
#نمونه مشابه
دیشب در برنامه “زنده باد زندگی” شبکه ی دو تلویزیون معلمی رو از روستای “قوش عظیم” شهرستان “سرخس” آورده بودن. “سعیده دلمرادی” از فعالیت های خودش گفت. اون تو مدت خدمتش نه معلم یه سری دانش آموز بوده، بلکه معلم زندگی یه روستا بوده. واقعا نتونستم جلوی اشک خودم رو با دیدن این چگالی بالا از انسانیت و حس مسئولیت پذیری بگیرم.
لینکی از ویدئوی این برنامه تو اینترنت نیافتم. اما گوشه ای از فعالیت های این معلم نمونه رو می تونید اینجا ببینید.
به نظرم کاملا درسته ، خروجی های خوبی نداشتیم و با این سیستمی که دانشگاه ها در پیش گرفتن به نظرم در بهترین شرایط به تولید و تقویت خود و سیستمشون میپردازن و این چرخه معیوب همچنان وجود داره . توی دانشگاه خیلی از مهارت ها به دانشجو اموزش داده نمیشه ، هیچ واحد درسی برای مهارت های ازدواج ، زندگی در اجتماع ، قدرت بیان ، سخنرانی ، خانواده داری و… در نظر نمیگیرن.
چرا یک دانشجو در طول تحصیلش فقط 2 واحد تربیت بدنی داره ؟ ایا جای خالی هر ترم یک واحد تربیت بدنی خالی نیست ؟!
کدام دانشگاه واحدی برای مهارت سخنرانی و ارائه و فن بیان در نظر گرفته ؟
در این زمینه پیشنهاد میکنم کتاب راهتو انتخاب کن. نوشته مقداد نوخاصی رو مطالعه کنین ، در فصل دومش کامل در مورد دانشگاه صحبت شده است
کاملا موافقم ، به نظرم نباید اجازه داده بشه به اموزش و پرورش غیر دولتی ، اموزش و پرورش باید کاملا دولتی باشه ، کشورهای پيشرفته مثل امریکا رو در نظر بگیرین ، اموزشش دولتیه ، مشکل اموزش غیر دولتی سلیقه شدن اموزش هستش و ایجاد فاصله های طبقاتی اموزش !
واقعا حرف منطقی و قشنگیه ، ایا این برنامه و شعار مبنی بر اینکه همه باید برن دانشگاه درسته ؟ ایا این کار مدرک محوری را گسترش نداد ؟
به نظرم خیلی از دانشگاه ها و موسسات اموزش عالی اضافین و فقط برای تجارت روی کار اومدن