راننده‌های کامیون و ترانزیت چه حال و هوایی دارن؟

مدت طولانی دوری از خانواده، تنهایی و رانندگی در جاده؛ جذابیت‌ها و مشکلات خاص خودشو داره.
شب‌هاش هم حتماً با روزهاش فرق داره؛ از یک مدرس مؤسسه نجوم شنیدم که راننده کامیونی در کلاساشون شرکت می‌کرده.
آشنایی دارید که راننده کامیون باشه؟ حال خودشون و خانوادشون چطوره؟
حال و هوای راننده‌های کامیون

5 پسندیده

من خودم زمانی تریلی داشتم و تو جاده ها بودم شبهاش قشنگه چون در تنهایی یه آسمون پر ستاره بالای سر سکوت مطلق تو جاده های خلوت متاسفانه مجرد بودم و حال و هوای خانواده شونو نمیتونم توصیف کنم ولی میدونم تبدیل به عادت میشه

4 پسندیده

چه جالب! فکرشم نمی‌کردم کسی که خودش این فضا رو تجربه کرده تو جمعمون باشه، حالا که این‌طوره، لطفاً سر فرصت بیشتر حال و هوای اون روزاتون رو باز کنید. مثلاً (اگه جز حریم خصوصی‌تون نیست ):
چی باعث شد برید سراغ این شغل؟
این شغل چه چیزهایی به شما یاد داد؟
چرا گذاشتیدش کنار؟
روابط‌تون با همکاراتون چطور بود؟ چه تیپ آدمایی بودن؟ شده بود با هم دست به اعتصاب بزنید برای حق و حقوق‌تون؟
گاهی از تنهایی دچار ترس هم می‌شدید؟
فعلاً همینا، ممنون.
پ.ن. من یه از بچگی یه نفر که الان بزرگ شده، خبر دارم: از بچگی تو رؤیاهاش و بازی‌هاش بود که راننده کامیون و ترانزیته؛ میگفت فلان کامیون و اتوبوسم الان توی گاراژه. الان هم که درس‌ خونده و مهندسه، هنوزم دوست داره این شغل رو، بنظرتون چه چیز جذابی توش دیده؟

3 پسندیده

به قول خیابانی عزیز، تصویر کاملا گویاست.
به نظر من تریلیها یک جورهایی مثل هواپیما با وجود راننده یکی میشه، و راننده تریلی رو جزئی از خودش میدونه، مثلا همون طور که حموم میره، تریلی رو هم حموم میبره، مثل لباس سوم میمونه که خیلی هم حساسه، با صداش هماهنگ میشه، صداهاش رو میشناسه، تریلیش خسته میشه، گرسنه میشه، مردونگی میکنه، همنفس خودش میره، گاهی از تفس میفته، گاهی در بدترین خطرها، با یه گیر کوچیک خودش و راننده اش رو نجات میده، راننده براش شعر میگه، صدای حمیرا هم که دیگه از ضبطش پخش میشه. در غربت همدمشه،
شب که میخوابه خواب تریلی رو میبینه.
ازش که دور میشه با چندین تکنیک ازش حفاظت میکنه،
دائم باید شیلنگها، روغن، لاستیکها، ترمزها و… رو بررسی کنه، حتی بهتر از بدن خودش
از طرف دیگه تریلی رو با همین رویکرد میسازن، به نظر من داخل تریلیها چیزی شبیه کابین هواپیماست، حتی چک کردن بدن تریلی چیزی شبیه پر کردن چک لیست هواپیماست
و دوم اینکه تریلیها یک جورهایی سلطان جاده ها هستن،
سوم دلتنگی برای پدر راننده، دلتنگی برای تریلی رو هم با خودش داره، چون بچه ها هم تریلی رو جزئی از پدر مسافرشون میدونن،
یعنی عشق و دلتنگی برای تریلی پدر شبیه دلتنگی برای پدر میشه،
هرپند چون پدر تریلیش رو توی خونه نمیاره، دیگه تریلی اون ارزش خودش رو از این بابت از دست میده به نظر من

3 پسندیده

خیلی خوب بود، شما چه نسبتی با راننده تریلی دارید؟ پسرشون، درسته؟

خب من قبلش راننده تاکسی بودم و میخواستم تنوعی باشه

تو اون کار کمی آشپزی یاد گرفتم یه هم سرویس رشتی داشتیم که بی نهایت دستپخت خوشمزه ای داشت. تو اسکله که بیکار میشدیم همینطور در طول مسیر که برای استراحت توقف داشتیم ازش می آموختم

هنوزم کارم رانندگیه ولی نه با تریلی با اتوبوس

راننده ها اینقدر حق و حقوقشون ضایع شده که عادت کردن !!! اگه ضایع نشه اعتصاب میکنن

3 پسندیده

چقدر رانندگی‌تون خوبه شما :muscle:t2:
یکی از تفاوت‌های اتوبوس اینه که دیگه تنهایی تو کارش نیست، دیگه چی؟

3 پسندیده

من راننده نیستم اما بنا بر قسمتی که توش مشغولم اینجور آدما رو میبینم.

میشه گفت مثل یه اجتماع همه نوع آدمی با ویژگی های مختلف میشه توشون دید. اما خب به صورت متوسط تیپ خاصی دارن. مثل اساتید یا بنا و دانشجو و هنرمند که میشه تصور کلی تو ذهن ازشون داشت. یه جورایی کلیشه هایی که تو فیلما می بینیم از همون متوسطی که تو ذهن هممون هست ناشی میشه.

راننده های ترانزیت متفاوت و جالب هستن.

گاهی اوقات خیلی دوست دارم جای اونا بودم و می زدم به جاده. سفر خوبه. طبیعت و سحر و طلوع خیلی قشنگه به نظرم. اما خب ممکنه برای آدم درطول زمان عادی و خسته کننده بشه. خب این به خوده آدمه چطور از روزمرگی در بیاد و تو یه نقش خاص، متفاوت تجربه و زندگی کنه.

4 پسندیده

کامیون بهتر بود چون اعصاب خورد کردن نداشت ولی اتوبوس متاسفانه دیوانه کننده است

کامیون اختیار دست خودته ولی اتوبوس آقا بالا سر زیاد داره

4 پسندیده