نقدی که من به این راهکار دارم این است که خیلی بزرگ مقیاس هست و پیادهسازیاش تنها از عهده دولتمردان برمیآید. آیا میشود کاری کرد که این راهکار در مقیاس خودمان اجرایی باشد؟
خوب است در این پادخان کمی روی اجرا هم تاکید داشته باشیم.
نقدی که من به این راهکار دارم این است که خیلی بزرگ مقیاس هست و پیادهسازیاش تنها از عهده دولتمردان برمیآید. آیا میشود کاری کرد که این راهکار در مقیاس خودمان اجرایی باشد؟
خوب است در این پادخان کمی روی اجرا هم تاکید داشته باشیم.
من هم موافقم که اگه کشاورز خیالش از خرید راحت باشه، دستش در انتخاب محصول مناسب بازتره. ولی فکر میکنم کشمون راه درازی تا فراگیر شدن داره. به نظرت هیچ طور دیگه نمیشه ترس کشاورز رو کاهش داد؟
چطور است که خودمان یک منطقه را انتخاب کنیم و خود را جای یک کشاورز بگذاریم و ببینیم با چه الگوریتم و فاکتورهایی به یک انتخاب مناسب میرسیم؟
میشه برای این کار از روشی که لیلا اشاره کرد
استفاده کنیم
اینکه بتونیم با همدلی با کشاورز (Empathy) به راهکاری برسیم عالیه ، فکر میکنم شما دسترسی مستقیم به کشاورزها دارین و بهتر حال و هوای ایشون رو درک میکنین. میتونین کمی پیشنهادتون رو باز کنین؟ از سبک انتخاب کشاورزها بگین؟ و … ؟
بهرام به نظرم درست میگی و اگه تغییری قرار باشه رخ بده باید از نظر علمی و منطقی برای کشاورز عقلانی باشه.
@Ghazaleh حرفتون کاملن منطقیه که یه سری محصولات رو ممنونع اعلام کنیم در بخش هایی از کشور. ولی به نظرم کافیه که کشاورز به اینجا برسه که با توجه به خاک در دسترسش و آب مورد نیاز گیاه انتخاب کنه که چه محصولی بکاره.
@Ali_Shakeri این ایده، ایده ی قابل اجرایی به نظر میاد در سیستم پپ باشه یعنی با مشورت با یک متخصص تغزیه که فکر کنم در جمعمون باشن و همینطور یه تعداد رسپی بشه سبدی از غذاهای ممکن برای افراد ایجاد کرد.
@mohifalahi من به این دیدگاه نقد هایی دارم ولی اول نکات مهم و قابل تامل رو میگم. تعامل، همکاری و کمک خواستن از کشور های دیگه نه تنها خوبه که لازمه برای یک کشور و زمانی که من همه ی اعضای پپ رو دشمن خودم بدونم هیچ کس تمایلی به همکاری با من نداره و اگر همکاری می کنه بیش از 50 درصد به نفع طرف مقابل هست یا اینکه طرف مقابل برای رو کم کنی از یکی دیگه از اعضا حاضر به همکاری با من شده. ولی اینکه چون ما کشوری هستیم که دسترسی کمی به آب داریم، باید کشاورزی رو تعطیل کنیم و فقط وارد کننده بشیم این به نظرم ایده خوبی نیست.
این که سد فواید زیادی داره درش شکی نیست نه تنها جلوی سیل رو می گیره که آبی که قرار بود سیل بشه رو برامون نگه میداره، ولی یادمون باشه که سیل هم نیازه برای تداوم حیات هست. @moalem فکر کنم مردم در منطقه شما بودن سد رو به نبودش ترجیح میدن درسته؟
یه جورایی راه حل این مشکل از دو طیق رخ میده:
1- آموزش به این صورت که ما افراد آموزش دیده ای رو تحت عنوان مروج کشاورزی به کشور بفرستیم و ازشون بخوایم پله به پله از حمایت های دولتی استفاده کنن و محصولشون رو به روز و مفیدتر کنن. این به راه بعدی خیلی کمک میکنه.
2- به کشاورزی به چشم صنعت نگاه کنیم و نه یه حرفه ی در حال انقراض و به تبع اون کشاورزیمون رو علمی و صنعتی کنیم. الان کسی نگاهی که از کشاورز به ذهنش میرسه اینه:
یا ایده هایی شبیه به این ولی یه تلنگر کوچیک بزنم به دوستان، کشاورزی یعنی این:
یعنی صنعت یعنی ثروت یعنی اینکه بیام توی مناطق کم بارش زعفران بکارم و به صورت مکانیزه برداشت کنم.
یعنی اونجا که زمینم شوره بیام گیاه شور دوست بکارم.
و این پیشنیازش آموزشه
ایا ایده های پادخان خریداری هم داره؟ بله داره به این شرط که یه راهکار بتونم برای پدر دوستم که در یکی از شهرستان ها کشاورزی دارن ارایه بدم که ایشون بتونن کشاورزیشون رو گسترش بدن، محصول مناسبتر بکارن و درامد بیشتری داشته باشن و حرفه کوچیکشون رو تبدیل کنن به صنعت.
به طور کلی با توجه به صحبت هایی که با پدرم داشتم ،بنظر انتخاب محصول فرایند پیچیده ای داره و با توجه به وضعیت هر کشاورز منحصر به فرد است. اما به طور کلی :
1.شناسایی محصولات متناسب با خاک و هوای منطقه
2.انتخاب محصول سازگار با میزان آب در اختیار کشاورز
که قبلا توضیح داده ام و همین مساله در انتخاب محصول بیشترین سهم را دارد و در عین حال برای هر کس منحصر به فرد است.
3.در نظر گرفتن مدت زمان به بار نشستن محصول
در این مورد به طور مثال پدرم 6-7 سال پیش نهال کاشتند. درخت هایی مثل سیب، آلبالو و… اما فکر می کنند که اگر زعفران کاشته بودند تا به حال مقدار قابل توجهی درآمدزایی داشتند. که در این مدت از درختان عایدی نداشتند.
4.میزان درآمدزایی محصول
5. در نظر گرفتن بازار فروش محصول ؛ در این مورد پدرم اوایل برای فروش محصولات گلخانه ای خیار مشکل داشتند. اما ضمن همکاری با میدان بار خراسان مساله حل شد.
نکته ی قابل تامل این است که در مورد میوه و تره بار اگر بتوان میوه فروشی های سطح یک شهر را با کشاورزان به طریقی هماهنگ کرد، به صرفه تر است تا اینکه مثلا ما محصولات را به مشهد منتقل میکردیم و دوباره میوه فروشان محصولات را از مشهد خریداری می کردند.
البته که همینطوره!
در پیشنهادهای مطرح شده، دو دسته راهکار مناسب دیده میشه که قابل توسعه هستند:
تمرکز بر قدرت خریدار در تعیین محصول (نیاز بازار)؛ در این زمینه حتی میشه وارد عادات فردی و رژیم غذایی افراد شد و دنبال راهکار پایه بود.
@Ghazaleh، @pd.in، @bahram، @Ali_Shakeri
راهنمایی و مشاوره به کشاورزان در تعیین الگوی کشت با توجه به گیاهان بومی منطقه و یا کمک گرفتن از کشاورزان مجرب منطقه
@moalem و @Mehrdad_Roshan
برای مشخص شدن کم و کسریهای هر راهکار، الان خوبه هر کسی (تمام اعضای گروه نوآوری @innova ) پیشنهادش رو برای طراحی فرایند (داستان) یکی از این دو ایده عنوان کنه:
هدف اینه که پروتوتایپ سرعتی تهیه کنیم و با تستش روی خودمون یا اطرافیان، مشکلاتش رو بفهمیم و تا حد امکان بهبودش بدیم.
با توجه تجربیاتم از زندگی کشاورزی، دیدن سیاستهای کلی مختلف و عوامل مهم در زمینه تعیین محصول، چند تا نکته رو میگم شاید به درد بخوره:
به جز استثنای گندم که خرید دولتی داره و قیمت رو دولت تعیین میکنه، خیلی از محصولات قیمتشون از طریق میزان کشت تعیین میشه. نکته مهم اینه که میزان تقاضا در کل اهمیت زیادی داره ولی تقریبا در هر سال میتونید اون رو ثابت در نظر بگیرید. به همین دلیل میزان کشت کلی خیلی مهم هست. تجربیات خوب و بد زیادی در این زمینه داشتم و دیدم. حالا این به چه دردی میخوره؟ معنی این حرف اینه، که فاکتور قیمت در بازار، فاکتوری هست که از طریق فرآیند کل سیستم کشاورزی منطقه تعیین میشه. بنابراین اگر راهکار فردی ارائه بشه، بسیاری از پارامترها که به قیمت وابسته هستن، از طریق راهکار قابل کنترل نیستن.
تجربه کشاورزان، معمولا از منطقه در دسترس و دیدن تجربیات بقیه میاد. به همین خاطر، امکان تغییر کاربری در این حد وجود داره، به شرطی که کشاورز مطمئن باشه که در منطقه خودش این محصول آزمون شده. برای مثال زعفران در کرمانشاه یا اطراف ما سابقه کشتی نداره و خیلی در اوایل ممکنه مورد استقبال نباشه.
تکنولوژی و میزان زحمت و قوت صرف شده برای کاشت، داشت و برداشت محصول فاکتور اساسی هست. این میتونه در بلندمدت ایده خوبی برای صنعت مرتبط با کشاورزی باشه، ولی در کوتاه مدت، محصولات روتین که کشاورز تسلط زیادی به فرآیند داره، براش جذابیت بالاتری داره. بخصوص در مواردی که کشاورزی تنها شغل فرد نیست و کشاورز سعی میکنه کمترین زمان ممکن رو به فرآیند اختصاص بده.
(دقیقا مطمئن نیستم ولی به عنوان یک نظر بهتره مطرح بشه) قید مصرف آب در کشاورزی، به معنی کمینه کردن مصرف تا حد ممکن نیست. آب جاری در صورتی که مصرف نشه، وارد فرآیند تبخیر میشه. بنابراین درصدی از این آب بهتر هست در فرآیند کشاورزی حتما وارد بشه. این ممکنه به نظر عجیب بیاد، ولی تا حد زیادی میشه اطمینان داشت که حفظ درصد بالای آب جاری در پشت سدها (بدون مصرف در صنعت یا شرب)، کمک چندانی به امنیت آبی سالانه نمیکنه.
یه نکته علمی و مهم برای پس ذهن. یکی از نتایج فاجعهبار تغییرات اقلیمی برای کشاورزی، نوسانات شدید دمائی هست. برای مثال، سرمای چند هفته پیش در فصل بهار یا گرمای زمستانی. شاید این روزها دقت کنید (بخصوص در جائی مثل زنجان) قسمتی از درختها سیاه شدن. این اصطلاحا به معنی سکته هست برای درخت و در بسیاری از موارد به خشکی کامل درختها منجر میشه. من فکر میکنم، ریسک کاشت محصولات درختی در آینده بسیار بالا خواهد رفت. این فرآیند روی محصولات غیردرختی هم اثر شدیدی میزاره، ولی تفاوت اینه که وقتی درخت از بین بره یعنی زحمت چندساله از بین رفته.
من با خوندن بحث ها چند تا نکته به ذهنم رسید:
خیلی خوبه. اینکه «ترس از پذیرش ریسک تغییر محصول» به عنوان یکی از مشکلهای اصلی برای کشاورزا دیده میشه به نظرم نکته قوت حساب میشه: اکثرمون با چنین ترسی روبرو بودیم، درکش میکنیم و میتونیم به تجربه خودمون برگردیم تا راه مناسبی برای رفعش بیابیم.
چه طرحی رو برای کمک گرفتن از ظرفیت دانشجوهای کشاورزی پیشنهاد میدین؟
با توجه به اخباری که از سالیان گذشته به ذهنم هست: هدر رفت و پوسیدن میوه هایی مثل هندوانه یا سیب به دلیل تولید بیش از حد و یا کاشت بیش از حد بعضی محصولات مثل سیب زمینی یا پیاز که در نهایت به گرانی یا ارزانی بیش از حد بعضی محصولات می انجامد.
خب یه دلیل میتونه این باشه که کشاورزان اطلاعات آماری کافی و درست از میزان نیاز کشور به محصول و شرایط آبی ندارن.
چیزی که مد نظر من هست چندین مولفه باید در نظر گرفته بشه(اگر چیز دیگه ای به ذهنتون میرسه بگین):
میزان بارش متوسط کشور در طی سالیان نزدیک
شرایط آبی هر منطقه و محصول مناسب اون منطقه
هر کشاورز بیاد و اعلام کنه من این محصول رو برای کشت انتخاب کردم به فلان میزان و این اطلاعات در بانکی ثبت بشه و در مجموع اگر میزان کشت اون محصول به حد مورد نیاز رسید کشاورز بعدی بدونه در صورت کشت ممکن هست محصولش خریداری نشه. یا مثلا مجوز کشت نگیره.
در نهایت محصولات تولیدی کشاورزی رو خواهیم داشت که مطابق با ظرفیت آبی مناطق کشت شدن و هم دستمون میاد کشور به چه میزان نیاز به واردات و … داره.
البته این ایده خیلی نقاط کور و قابل بررسی داره. اما مدت ها هست بهش فکر می کنم.
ایراداتی که به ذهن خودم میرسه:
به نظرم این دو سه نکته هم قابل رفع هست:
چند مقاله مرتبط رو با موضوع و سوال رو ببینیم و نویسنده هاشون رو با ایمیل به بحث دعوت کنیم، یا سوالامون رو بپرسیم یا انجمن های اینترنتی شونو پیدا کنیم، بعضیاشونم تو شبکه اجتماعی.
تو پادپرس تحصیلکرده یا دانشجوی کشاورزی نداریم؟
یکی از پایه ای ترین طرح ها میتونه چگونگی تعریف تز برای این دانشجوها باشه. من اصلا اطلاعی ندارم تزهای ارشد و دکتری مهندسی کشاورزی در حال حاضر چجوری تعریف میشه. ولی این تزها میتونه از کار آماری صرف در مورد مشکلات کشاورزا شروع بشه تا کار کارشناسی در مورد محصولات بهینه برای کشت در هر منطقه و یا روش های صنعتی کردن کشاورزی. شاید خوب باشه در ایرانداک نگاهی به پایان نامه های فعلی بندازیم…
از نیروهای فارغ التحصیل هم به عنوان مشاور فنی کشاورز میشه استفاده کرد. فرض کنید یک بنگاه درست بشه که توش کشاورزها و مهندسین کشاورزی بیکار! عضو هستند. کار بنگاه گرفتن مشکل و سوال از کشاورز و برقراری لینک با مهندس کشاورزی باشه.
مشکلات این طرح یکیش فکر می کنم عدم اعتماد کشاورز به دانش فنی دانشجویان و فارغ التحصیلان باشه. که به خاطر کاربردی نبودن سیستم آموزشی شاید تا حدی حق هم داشته باشند. مساله دوم مدل درآمدی برای این بنگاه هست که نمی دونم به چه شکل میتونه باشه.
این سئوال خوبیه و در کنارش میشه پرسید که چرا با وجود اینکه این رشته جز وسیعترین رشتههای کشوری هست، دقیقا به دلیل نیازش در همهجا، هیچ کارائی خاصی نداره؟
تجربه غیر مستقیم، با توجه به مسائلی که شنیدم از کسانی که در دانشگاههای دارای رشته تدریس میکنن، اینه که هدف رشته به کلی منحرف شده. مسائل و سرفصلها رو بهتره نگاه نکنید، چیزی که از توی این رشته بیرون میاد عملا به دنبال کارهای عجیب و آزمودن ایدههائی هستن که هم پشتوانه عملی بسیار پائینی داره، هم با تجربه و هدف کشاورز نمیخونه.
به نظرم بسیار ساده میشه توصیه کرد که دانشجوی کشاورزی
به دنبال درک مشکلات اصلی باشه نه تغییر ایدهآل و نظری سیستم.
کشاورز رو درک کنه و بدونه اون دنبال سود خودش هست نه نوگرائی یا نجات کشور و دنیا
توی درسهای عملی باید کار کشاورزی رو تجربه کرده باشن ولی متاسفانه این اتفاق نمیوفته یا حداقل به صورت جدی در ارزیابی دانشجو وارد نمیشه. به همین دلیل بهترین راه اینه که برای دورهای بهتره این کار رو تجربه کنه تا هم بدونه چقدر ایدههائی که داره عملگرایانه هست، هم تجربهای داشته باشه برای ایجاد حس اعتماد در کشاورزها. من این تجربه رو داشتم که کشاورزها به مهندسهائی که تجربه کشاورزی داشتن بسیار بیشتر اعتماد میکنن تا مهندسهای تازه وارد و بدون تجربه.
مشکل عدم اعتماد کشاورز به دانشجوها یا علم آموخته های کشاورزی و همینطور ناآزمودگی کار کشاورزی توسط دانشجوها رو که @ghanbarzadeh و @yousef مطرح کردن رو میشه کم کرد، الان از هر روستایی تعدادی از دانشجو هستن که رشته های مرتبط با کشاورزی خوندن یا میخونن، اگه از اونا بشه استفاده کرد خیلی عالیه.
چطور میشه تنوع رشته های تحصیل کرده های روستایی رو در آورد؟
مثلاً شغل خانواده دانشجوها جایی ثبت میشه؟ دانشجوهای کشاورزی با خانواده کشاورز رو بیابیم یا مناطق کشاورزی با تحصیلکرده های کشاورزی.
وبلاگ یه روستا به اسم هیزج در همدان رو دیدم نزدیک صد تحصیلکرده داره که کمتر از ده تاشون کشاورزی خوندن، حالا باید دید آیا با این رشته کار مرتبطی هم انجام میدن یا حاضرن انجام بدن یا نه، البته اگر نیروها جوان و جویای شغل باشن امید بیشتری داریم.
گیاهان تراریخته (GMF) میتونن مصرف آب رو کاهش بدن. مثلن میتونیم بصورت تجربی یا با مهندسی ژنتیک بذرهایی رو انتخاب کنیم که ریشههای بلندتری دارن یا نرخ فتوسنتزشون بالاتره. همینطور گیاها مقداری آب رو در فرآیند تعرق (جذب آب تو ریشه و تبخیر اون در برگها) از دست میدن که میشه با مهندسی ژنتیک یا باز تجربی گیاهایی رو پرورش داد که نرخ تعرق کمتری دارن.
منظور از “تجربی” انتخاب مصنوعیه که مثالش اهلی شدن خیلی از میوهها و سبزیجات توسط انسان طی چندهزار سال کشاورزیه. یعنی هی بذر بهینهترین گیاه رو برای دور بعدی از کشت انتخاب کنیم. مهندسی ژنتیک داره به این فرآیند سرعت میده.
(موز وحشی و موز اهلی)
مشکلات به نظر اینان:
تا الان نیازی به استفاده ازشون حس نشده. خب همیشه آب بوده، نه سازمان حفاظت محیطزیست فشاری میاورده، نه سازمانهای مردمنهاد، نه وزرات کشاورزی و الخ.
آگاهی از وجودشون ندارن. یا آگاهی ناقص دارن، مثلن نمیدونن چطوری کار میکنه یا از کجا اومده.
اطلاعات غلط دارن. مثلن خیلیها فکر میکنن کشورهای اروپایی یا آمریکایی از فرآوردههای تراریخته استفاده نمیکنن یا این محصولات سرطانزا هستن.
این مسئله ورودیها و خروجیهای مختلفی دارد که هنگام بحث باید در نظر گرفته شود. همچنین چالشهایی سر راه وجود دارند که باید در برنامهریزیهای آینده مورد توجه قرار گیرند. من جدول زیر را بر اساس گفتههای @najme و @yousef و همچنین @jasss.chemist و @bahram تهیه کردم.
فکر میکنم موضوع حال حاضر (کلیتر از موضوع پادخان دوم) این است که با توجه ورودیهای موجود سعی کنیم خروجیها را بهینه کنیم. همانطور که @ghanbarzadeh اشاره کرد، باید نیازها و مشکلات کشاورز را در راهکار نهایی در نظر گرفت.
درخواست من این است که در ارایه جمعبندی فعلا عجله نکنیم و کمی بیشتر به خود صورت مسئله بپردازیم. شاید بتوانیم این جدول یا جدول مشابهای را تهیه کنیم که به صورت خلاصه وضعیت فعلی را نمایش دهد. سپس باید از خودمان بپرسیم که چگونه میتوان ورودیها و خروجیها را به گونهای تغییر داد که خروجی بهینه شود.
نتیجهای که به دنبالش هستیم اصلاح الگوی کشت است و بهتر است خیلی از این موضوع فاصله نگیریم.
پیشنهاد میکنم توی این ایتمها، به امکان نقش آفرینی کسب وکارهای مکمل هم نگاه بشه.
این یه رهیافته. رهیافت دیگه هم اینه که طرحی بریزیم برای بیشتر و بهتر کردن ورودی ها. مثلا استفاده از آب خاکستری یا مهندسی ژنتیک برای محصول با مصرف آب کمتر به نوعی ورودی منابع آبی رو تغییر میده. (از این جهت منابع آبی جزو موارد غیرقابل کنترل ، که با قرمز مشخص کردین، نیست به نظرم.)
من دوست داشتم بیشتر بدونم که استدلال شما برای اینکه رهیافت اول بهتره چی هست.
این نکته خوبی در مورد روند بحث بود. میتونین به طور مشخص تر بفرمایید که به نظرتون کجا از این موضوع فاصله گرفتیم؟
به نظرتون میشه به ایده کارآموزی فکر کرد؟ دانشجوهای رشته های فنی مهندسی معمولا یه دوره کارآموزی میرن. حالا چه قدر خوبه که دانشجوهای کشاورزی در هر شهری پیش کشاورزهای منطقه شون دوره کارآموزی برن و با چالش ها از نزدیک آشنا شن.
در این مورد هم آمار تعداد دانشجویان رشته کشاورزی و رشته های مرتبط در سایت هر دانشگاه وجود داره.