وقتی صحبت از تکنولوژی میشه، نباید از سیستمی که به وجود آورنده یه بستر تکنولوژیکه چشم پوشی کرد. برای اینکه منظورمو واضح تر برسونم چندین مثال میزنم از تجربیات و مشاهدات شخصیم:
در حال حاضر شهر دوبی داره تو بیشتر تکنولوژی ها سرامد میشه و همه تلاششو میکنه تا تو این زمینه، یک شهر خیلی پیشرفته به نظر برسه. با یه تقریب خوبی میشه این حالت رو با فضایی که قبل از انقلاب تو ایران شاهدش بودیم، قابل مقایسه دونست. منتها با قطع ارتباط جهانی و یا بسته شدن فضا اون تکنولوژی ها که همه از بیرون می اومدن، قطع شدن و چون خود ما دارنده و یا تولید کننده تکنولوژی نبودیم، نتونستیم برای خودمون تکنولوژی باز-تولید کنیم و شد انچه شد.
حال بیاییم به فضا و سیستمی که در حال حاضر در ایران حاکم هست، دقت کنیم. از اونجایی که در ایران سیستم دقیقی برای ایجاد و بهره برداری از تکنولوژیهای جدید وجود نداره، اغلب ما شاهد هستیم که مدیران هستند که تصمیم گیرنده در زمینه تکنولوژی هستند.
هر مدیری که بخواهد تکنولوژی رو به کار بگیره، باید شهامت پاسخ دادن به دوتا سوال رو داشته باشه:
- ایا سرمایه گذاری در این تکنولوژی می تونه به ارزش افزوده منجر بشه؟
- باید این سرمایه گذاری رو روی چه اشخاصی انجام داد؟
از اونجاییکه به جای یک سیستم ارزیابی، یک فرد باید برای این موضوعات تصمیم بگیره، چندین حالت مختلف به وجود میاد:
-
مدیر محترم هیچ اشنایی با تکنولوژی مربوط نداره و در نتیجه به منظور اشنایی با فواید و ضررهایی تکنولوژی از مشاورانی کمک میگیره.
-
اون مشاوران میتونن ادمهای مطلعی باشن: نتیجه اش میشه استفاده دیرهنگامِ کلی و به جا از انرژی خورشیدی در مناطق کویری
-
یا مطلع نباشن: ممنوع شدن ارتباط تصویری در اپراتورهای تلفنی
-
-
مدیر محترم با تکنولوژی اشنا هست اما با افرادی که توانایی بهره برداری دقیق سریع و کم هزینه از اون تکنولوژی رو دارن اشنا نیست. دو مثال الان به ذهنم میرسه از تجربه و مشاهدات شخصی:
-
چند سال قبل که در ستاد نانو ریاست جمهوری بودم، شنیدم که برای تست یک داروی ضد انگل یک مرغداری به عنوان پایلوت انتخاب شد. دارو به مرغها زده شد و تمامی مرغ ها کشته شدند. و مدیر مربوطه که درخواست استفاده از این تکنولوژی رو داده بود از کار معلق شد.
-
یا تکنولوژی هوشمند سازی خطوط راه اهن که به خاطر خطای شخصی و تصادف قطار تو نیشابور، به زیر سوال رفت و دست اخر مدیری که شهامت استفاده از تکنولوژی رو داشت به زیر سوال رفته و مجبور به استعفا شد.
-
-
با توجه به مورد قبلی مدیر مطلع هست و افراد کاربلد هم در اطراف هست ولی مدیر شهامت استفاده از تکنولوژی رو نداره، چون در صورت شکست تنها کسی که به زیر سوال میره مدیره نه سیستم.
-
مدیر به تمامی زوایای تکنولوژی و افراد خبره اشناست، ولی برا اساس منافع شخصی تصمیم به وارد کردن اون تکنولوژی میگیره. یه مثال موردی از تجربیات شخصیم رو مطرح میکنم:
- مدتها قبل در شرکتی وابسته به وزارت دفاع در بخش تحقیق و توسعه کار میکردم. در اونجا متوجه شدم که نوعی چسب که در حال حاضر از خارج وارد میشود، رو میشه به راحتی در داخل با هزینه بسیار کمتر ساخت. وقتی دنبال شرایط ساخت و تولید اون رفتیم و شروع به طراحی ساختار دانش بنیان اون چسب کردیم، فهمیدیم که اون چسب ده سال قبل از طریق تجزیه شیمیایی بومی سازی شده ولی مورد استفاده قرار نگرفته.
وقتی از اونها خواستیم که اجازه بدن ما به اون محصول بومی سازی شده دسترسی پیدا کنیم و در صورت لزوم اون رو بهبود و همگام با استانداردهایی جهانی کنیم، به ما گفتن که این امکان پذیر نیست.
- مدتها قبل در شرکتی وابسته به وزارت دفاع در بخش تحقیق و توسعه کار میکردم. در اونجا متوجه شدم که نوعی چسب که در حال حاضر از خارج وارد میشود، رو میشه به راحتی در داخل با هزینه بسیار کمتر ساخت. وقتی دنبال شرایط ساخت و تولید اون رفتیم و شروع به طراحی ساختار دانش بنیان اون چسب کردیم، فهمیدیم که اون چسب ده سال قبل از طریق تجزیه شیمیایی بومی سازی شده ولی مورد استفاده قرار نگرفته.
مواردی که در بالا لیست شده مجموعه ای از تجربیات شخصی من در زمینه تکنولوژیک ایران است و وقتی این موضوع رو کنار سیستم آلمان که الان در اون حضور دارم، میذارم؛ می بینم که نبود یک سیستم تصمیم گیری و اتکا به اشخاص چه عوارضی رو به دنبال خواهد داشت.
پرسش
با توجه به مواردی که گفته شد میخواهم این سوالها رو مطرح کنم:
- تفکر سیستماتیک در زمینه تکنولوژی و کاربردش چیه؟
- آیا همچنین سیستمی در ایران وجود داره که من اون رو ندیدم؟
- اگه همچنین سیستم وجود داره چطور میشه اونو بهبود داد؟
- تفکر سیستمی تو این زمینه تو کشورهایی دیگه به چه نحوه هستش؟