اول اینکه روز دانشجو رو به همه پادپرسی ها تبریک میگم، چون هممون ی جورایی دانشجوییم
دوم اینکه خواستم به همین بهانه چند تا سوال بپرسم؛
بهترین هدیه ای که روز دانشجو گرفتی چی بوده؟
بهترین خاطره ای که از این روز داری چیه؟
دانشجوی چه رشته ای هستی؟ آیا به رشته ات علاقه مندی؟
اگه بخوای یکی از دستاوردهای علمی ات رو به جامعه ی پادپرس معرفی کنی، اون چیه؟
به نظرت محیط دانشجویی ما، برای رشد علمی مناسبه؟
دوران دانشجویی رو چطور سپری کردی؟ درس خوندی یا خوش گذروندی یا با انجمن های مختلف دانشگاه همکاری کردی؟راستی انجمن ها چقدر به رشد فرد کمک می کنند؟
به نظر شما ی دانش آموز باید برای ورود به دانشگاه چه مهارت هایی رو کسب کرده باشه؟
رسالت اصلی دانشجو چیه؟ چقدر با فعالیت های سیاسی در دانشگاه موافقی؟
چقدر با جمله ی " دانشجو موذن جامعه است" موافقی؟
چه " اولین هایی" رو در دوران دانشجویی تجربه کردی؟
از دانشگاه و اساتید راضی هستی؟
اگر استادی، از دانشجوها راضی هستی؟
چه میزان از انتظارات شما را دانشگاه برآورده کرده است؟
.
.
.
طرح بقیه ی سوالات با شما
ممنون
راستش خیلی برای این قسمت جواب ندارم دلیلش هم بر میگرده به دانشگاه.
من لیسانس مواد خوندم و الان نانو مواد می خونم اول یه جورایی مجبوری خوندم این رشته رو و قرار بود (بین خودم و خودم) که بعد از دو سال دوباره کنکور بدم. ولی به مرور بهش حس نفرت رو از دست دادم و الان عاشق رشته ام هستم و گاهی فکر می کنم خوشبخت ترین آدما رشته های علوم پایه و بین رشته ای می خونن.
من خیلی از نظر زمانی هزینه کردم تا روش تحقیق رو یاد گرفتم الان بهترین دستاوردم رو یاد گرفتن روش تحقیق می دونم (البته اگه علمی بخوایم بهش نگاه کنیم) و همینطور دوست های خوبی که پیدا کردم و ارتباط هایی که گرفتم (از نظر شخصی).
برای من یه کم تنبلی یا محیط لیسانس چندان پربار نبود ولی تحصیلات تکمیلی از نظر بار علمی خیلی بهتر بود ولی اونقدریکه کار تیمی و رفتار اجتماعی در دبیرستان یاد گرفتم توی دانشگاه یاد نگرفتم و محیط هم مناسب نبود برای یادگیریش.
دوره لیسانس نه خوش گذروندم نه بد و نه درس خوندم فوق هم فکر کنم درس نمی خونم ولی بدم نمیگذره خیلی
روی حسابش باید منبعی باشه برای زندگی اجتماعی و کار گروهی ولی به نظرم اصلن موفق نبوده حداقل در مورد من.
به نظرم کار گروهی خیلیمهمه داخل دانشگاه ولی اینکه چجوری جواب یه سوال رو پیدا کنی که خوب به روش تحقیق بلد بودن هم مربوط هست خیلی مهمه. من خودم خیلی زمان نداشتم که عاشق کسی بشم توی دانشگاه و خوب رشته ما هم دختر نداشت خیلی و متفاوت از سبک زندگی و فکری بودن که من در زندگی داشتم پس برای من به خیر گذشت ولی خیلی از دوستام سر همین داستان مشکلات زیادی پیدا کردن و فکر کنم بهتر باشه بچه ها این موضوع رو یاد بگیرن که به مشکل بر نخورن پس مهارت عاطفی هم مهمه.
راستش به نظرم رسالت دانشگاه اینه که فرد رو تبدیل به دانشجو کنه و دانشجو هم باید دانشجو باشه واقعن و از دانشجو بودن و توی دانشگاه بودن لذت ببره نکه فراری باشه که این به وضعیت اقتصادی هم مربوط میشه. ولی برای دانشجوهای رشته های فنی باید توی مسائل علمی مربوط به خودشون بیشتر نظر بدن تا مسائل سیاسی که به نظرم برای دانشگاه های ما برعکسه.
نشنیدم تا الان و دقیقن هم معنیش رو نمیدونم
اولین بار توی زندگیم افتادم یه درس رو که خیلی هم برام ناراحت کننده نبود چون خیلی بلد نبودم و اولین بار افتادم و فکر کنم حقم نبود چون ترمه بعد بدون مطالعه با استاد دیگه ای همون درس رو 20شدم ولی اعتراضم هم به جایی نرسید. خلاصه بگم افتادن و پایمال شدن حقم جوری که هیچ جوره نمی تونستم پس بگیرم.
از دانشگاه نه ولی از 95 درصد اساتید راضی هستم که این 95 درصد می تونم بگم 70 درصد راضی هستم که اون 30 درصد رو مربوط به خود استاد نمی دونم و بیشتر شرایط و آموزش هایی که باید اساتید می دیدن و ندیدن مربوط می دونم نه شخصیت و علمشون.
حدود 40 تا 50 درصد.
با کمی تاخیر روز دانشجو به شما هم مبارک
در چه برههای از زمان، گذر از دانشآموز به دانشجو رو از لحاظ مفهومی حس کردی؟ [جواب خودم: تقریبا در اواخر سال اول دانشجویی – خرداد سال اول بود که متوجه شدم دانشجویی متفاوت از دانشآموزی هست!]
چه تغییری رو دوست داری زودتر از همه در دانشگاههای اطرافت ببینی؟ [جواب خودم: دوست دارم زودتر درب همهشون به روی مردم باز بشه و عبور و مرور تو دانشگاه به یه اتفاق عادی تبدیل شه که نیاز به مجوز و دلیل نداره. به عبارتی بقیه دانشگاهها هم همون کاری رو بکنن که دانشگاه علوم پایه زنجان انجام داده و دم درب ورودیش بزنن: «لطفا از دانشگاه فرزندان خود بازدید کنید.»]
پاسخم به بعضی سوالای بالا:
اصلا موافق نیستم! به نظرم کسی که میره دانشگاه برای جوییدن دانش میره، اگه طرف در رشتههای مربوط به سیاست پذیرفته شده چرا که نه، وگرنه فعالیتهای سیاسی در دانشگاه فقط باعث حاشیه رفتن دانشجو و وظیفهی اصلیش میشه. یه مثال بزنم: فرض کنین تیمهای ورزشیمون و ورزشکارامون تو باشگاههاشون نهادهای سیاسی داشتن و تحریک به چنین فعالیتهایی میشدن. چی میشد؟! وضع ورزشمون از اینی که هست بدتر نمیشد؟ تمرکز ورزشکار از کار ورزشیش دور نمیشد؟ …؟
هر سال، ورودیهای تحصیلات تکمیلی رو میدیدم کلی شاد و پرانرژی میان و دلشون میخواد کلی کارهای خفن علمی انجام بدن، و بعد در طی زمان دچار فرسایش میشدن و اصلا امکان داشت اخر کار به دودری بزنن و بی خیال انجام کار درست میشدن .
خیلی خوب میشد اگه دانشجوها به یه طرز فکر استقلال در کار علمی میرسیدن. یه جوری که مستقل از محیط و استادشون میتونستن به تحقیق بپردازن. دنیای علمی خارج از ایران نسبتا پویا هست و یکی از بهترین مسیرها در دوران دانشجویی وصل شدن به همین دنیای علمی خارج از ایران هست. برای این کار هم واقعا نیاز خاصی به کمک استاد یا دانشگاه نیست، هر چند با داشتن کمک این دو، فعالیت خیلی سادهتر میشه. ولی اگه دانشجو انرژیش رو به جای صرف حاشیه کردن به انجام کار علمی-تحقیقی و ارتباط گرفتن با ادمای کاردرست در حوزهي تحقیقاتش در دنیا بذاره؛ …
سال گذشته به همین مناسبت بهمون یه بسته چای دادن! این تنها هدیه بوده!
یه رشته ی جدیدِ بین رشته ای! استفاده ی فناوری اطلاعات در سلامت. خودش خوبه. توی ایران هنوز خیلی نوپاست و جایگاه شغلی یا عملی درستی نداره.
خیر. صرفا یکسری حفظیات منتقل میکنن.
درس خوندم فقط. تو برنامه های خیریه شرکت کردم. اردو هم یبار رفتم
یه کانونی داشتیم، کانون هنر! من رفتم توی دوره ی سفالشون شرکت کنم شاید بعدا همکاریمو باهاشون گسترش بدم که دیدم خودم بیشتر واردم در سفال! نرفتم دیگه.
اون جوری که ما دیدیم، هیچی. مخالفم هستم.
اولین بار بود اساتیدی رو میدیدم که از لحاظ اخلاقی سالم نبودند و با تصورم نسبت به قشر مدرسین متفاوت بود.
اولین باری بود قیافه ها و مدلای سالنای فشن رو تو محیط های آموزشی دیدم!
اولین مد موها. اولین مد ناخن ها. اولین مد مانتوها رو همیشه تو دانشگاه دیدم.
اولین بار دردسر شدن ابراز عقاید رو تو دانشگاه فهمیدم.
(فقط به اولین های ناخوشایند اشاره کردم، چون باید یجوری یموقعی رفع بشن. حتی شده در غالب این پاسخ،میخام حرفمو زده باشم)
از اخلاق بعضی هاشون بله. از سطح دانششون خیر
صفر درصد
دانشجو هیچ رسالتی نداره، هیچ دلیلی نداره که خودش رو در معرض سوء استفاده جریانات سیاسی قرار بده. این کشور بیشتر از همه از دانشجوها کشیده، جای اینکارها روی رشتۀ خودش کار کنه، پیشرفت کنه که تهش نشه مثل ما، کشور رو سیاسها نساختن، متخصصین ساختن.