روند اجرایی طرح کلاس ریاضی خلاق

چهارشنبه ۱۵ آبان امسال تعطیل رسمی بود اما، کلاس ما تعطیل نبود، ۵ ساعت پرکار و پرفایده داشتیم، سیم کشی و نصب کلید و لامپ وچوب پرده! بالاخره رویه میز آخر که کنده بود پیچ شد.

IMG_20191106_115913
مهسا و پدر و برادرش :point_up_2:

در واقع مهسا قهرمان این داستانه. از روز اول که ماجرا رو تو کلاسشون مطرح کردم، برادرش رو به من معرفی کرد و ایشون هم قیمت لامپ‌های پیشنهادی‌شون رو برامون فرستادن و اون روز ( بیشتر از یک ماه پیش) بعد دیدن بازار میز و صندلی‌های حسن آباد با سهیل @somo849 پیاده رفتیم لاله‌زار و از نزدیک لامپ‌ها رو دیدیم. اما چون هنوز تو فکر خرید میز و صندلی بودیم، به نظرم هزینه ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزارتومن برای لامپ به نظرم زیاد بود. وقتی پول میز و صندلی جور نشد و میز و صندلی‌های پراکنده کلاسا رو که نسبتا مناسب و از همه مهمتر رایگان بودند، جایگزین کردیم، تصمیم برای تغییر لامپ قطعی شد و با مهسا و خانواده نازنینش کار رو تمام کردیم.

IMG_20191106_153833
الان یک جفت لامپ قدیمی در عقب کلاس با کلیدش باقی‌موند و جلویی رو که نورش مستقیم می خورد تو بورد برداشتیم و چهارتا لامپ که کم مصرف هم هستن گذاشتیم با یک کلید که دوتای عقب و جلو رو جدا روشن و خاموش می‌کنه، تعیین جای دقیق و متقارن لامپ‌ها و صاف بودن داکت‌ها، کمی سخت بود.

IMG_20191106_130810

مهسا در حال برش زدن جعبه‌های خالی لامپ؛ قراره قسمت‌های پایین تخته سیاه رو که بعد از چسبوندن ورق وایت بورد باقی می‌مونه، با این مقواهای سفید، بپوشونیم.
ورق وایت بوردم داستان خودش رو داره، هفته بعد قراره بیان نصب کنن، با عکس براتون تعریف می‌کنم.

راستی پرده هم آماده است فقط می‌خواهیم وقتی گرد و خاک‌ها خوابید نصب کنیم. اونم بی ماجرا نیست، مثل دردسرهایی که دیروز پدر مهسا برای نصب چوب پرده داشتن، به خاطر لوله‌های آبی که از بالای دیوار رد شده. چقدر سعی کردم چوب پرده زیباتر بگیریم ولی به سختی دیده خواهند شد:

IMG_20191106_153927

در دیروز خیلی خوشحال بودم چون مهسا و خانواده‌اش (حمایت‌های پشت صحنه مادر مهسا در زمان‌های متفاوت هم خیلی تأثیرگذار بود) بسیار مهربان، دقیق و پی‌گیر بودند، هم در حرف و هم در عمل. چیزی که تمام تغییرات مطلوب جوامع انسانی بهش نیاز داره، حتی اگه اون جامعه به کوچکی کلاس درس ریاضی ما باشه.

6 پسندیده