خب من خیلی از رویاهام رو رها کردم تا بتونم به زندگی ادامه بدم. فعلا خودم را اینجوری قانع کردم که روزی که زندگی پایدارتر شد به رویاهام برمی گردم هرچند به نظر نمیرسه که به این زودیها خبری از پایداری باشه
به نظر میرسه گاهی برای گذران زندگی ناچاریم از مسیری که دوست داریم فاصله بگیریم. شاید افراد دیگه راه جایگزینی سراغ داشته باشند ولی من راه بهتری فعلا پیدا نکردم.
من کلا تو زندگیم زیاد رویا پردازم. تو ذهنم خیلی رویا دارم. اما متاسفانه آگاهم که نمیشه به همهشون رسید مخصوصا که فرد کمال طلبی هستم.
بنابراین خیلی از رویاهام نصفه و نیمه رها شدن.
نکته جالب توی همه جواب هایی که دوستان دادید اینه که رها کردن رویا انقدر ذهنتون رو درگیر میکنه که قسمت دوم سوال رو کسی بهش پاسخی نداده؛ البته رویا میتونه یه مسئله شخصی باشه و کسی دوست نداشته باشه بگه.
آیا زندگی اجتماعی باعث میشه رویاها کمتر تحقق پیدا کنن؟ ربطی بین زندگی اجتماعی و رویاهای ما وجود داره به نظرتون؟
به نظر من ربط داره. ما یاد نگرفتیم چطور تعامل جمعی داشتهباشیم. انسانهایی هستیم خیرخواه، مثل همه جوامع، اما چون یاد نگرفتیم چطور تعامل، زمانبندی و همکاری کنیم، دائم با هم اصطکاک داریم و مانع هم میشیم.
فکر میکنم منظورتون از رویا با تخیل متفاوت باشه. درسته؟
من تو تخیلاتم شخص دیگری با زندگی متفاوتی هستم، یعنی هرگز امکانپذیر نیست که تخیلاتم محقق شود.
اما رویا منطقیتر و عاقلانهتر بنظر میرسد،
درواقع در رویا یه زندگی ایدهآل رو درنظرمیگیرم، و هرروز سعی میکنم خودمو بهش برسونم،
پس رویاهایم را رها نمیکنم!
هم اکنون هم خوشبختانه به زندگی رویاییام نزدیک هستم.