فساد اقتصادی مثل اژدهای هفت سر به جان اقتصاد ایران افتاده و از نفس انداختتش. این یک بازی باخت-باخت هست که همه توش ضرر میکنن حتی مسببانش (در تحلیل نهایی).
پادپرسی ها بیاید ریشه های این فساد رو بحث کنیم ببینیم چطور هیچ دولتی نتونسته کار خاصی در کم کردنش انجام بده.
بعدش هم اگر راه حل عملی (نه تئوریک) برای خروج از این بن بست به نظرتون رسید بگید.
من پیشنهادم اینه که اول به طور ساده، ولی با معیار قابل ازریابی، این مقوله رو تعریف کنید تا ببینیم واقعا همچین مبحثی وجود داره.
شاید کمی عجیب به نظر بیاد ولی من فکر میکنم فساد اقتصادی به اون معنی رایج در ایران وجود نداره، چیزی که آدمها شاکی هستن نبودن فرصت یکسان برای خودشون هست نه کار دیگران.
نبود فرصت یکسان برای افراد هم بخشی از مسئله است.
طبق تعریف بانک جهانی فساد یعنی سو استفاده از یک مقام (معمولا دولتی) برای منافع شخصی. فساد شکل و نوع مختلف مثل رشوه، اختلاس و غیره. مشاهدات افراد در ایران وجود فساد را تعریف میکند ولی یک مرجع معروف شفافیت بین الملل هست که سطح فساد را در ایران بسیار بالا میداند.
ممکن است مشاهدات شخصی شما برخلاف این موضوع باشد (که البته موجب تعجب است) ولی اقرار به وجود مشکل اولین قدم حل این معضل است.
بخشی از این قضیه به برخورد قوه قضاییه، دولت و مجلس مربوط میشود که فعلا به آن نمیپردازم.
اما بخش دیگر ماجرا بخش فرهنگی است. در چند سال گذشته همیشه به این فکر میکنم که چرا وضعیت ایران به سمت فساد ساختار یافته و افسار گسیخته رفته است. فکر میکنم وجود نقطه ضعفهای فرهنگی در ما ایرانیها در شکلگیری چنین وضعیتی نقش داشته است. یکی از مهمترین این نقطه ضعفها را من در کوچکترین ساختار اجتماعی یعنی ساختار خانواده میبینم. با یک مثال موضوع را مشخص میکنم:
فرض کنید شما یک شخص رده بالای کشوری هستید و برادر شما با استفاده از اسم شما کارهای وحشتناکی انجام داده و سایر اعضای خانواده را هم آلوده کرده است. شما چه میکنید؟ آیا فساد تک تک اعضای خانواده را فاش میکنید؟ به نظرم در ایران، رخ دادن چنین اتفاقی تقریبا غیر ممکن است.
بگذارید از یک تجربه بنویسم. در خانواده من افرادی هستند که به سیستم سیاسی متصل هستند. سایر افراد خانواده به صورت مویرگی به شخص اصلی وصل هستند و از وجود این شخص بهره میبرند. عدهای از آنها به ثروتهای کلانی رسیدهاند و هر روز به ثروتشان افزوده میشود. با عرض تاسف باید بگویم که از بزرگ و کوچک از فعالیت این گروه خبر دارند اما چون همگی در یک خانواده هستند، به خاطر منافع خانواده سکوت کردهاند.
به عنوان یک نمونه دیگر انتخابات شورای شهر را در نظر بگیرید. در این انتخابات به وضوح میبینید که اولویت اول مردم انتخاب یک فرد شایسته و متخصص نیست بلکه انتخاب فردی است که بیشترین سود را برای خانواده و یا قبیلهشان داشته باشد. این گونه است که کوچکترین ساختارهای اجتماعی با چنین فسادهای گستردهای شکل میگیرند و در سطوح بالاتر مانند شورای شهر و روستا فساد رخنه میکند و سپس در بالاترین سطوح مانند نماینده مجلس، رییس جمهور و قاضی ادامه مییابد.
دید پایین به بالای شما (شخص و رفتارها --> فرهنگ و نهادها) را درک میکنم و قطعا یک بخش از مسئله است. مثالی که شما زدید را میشود اینطور هم مطرح کرد که وقتی یکی از اعضای خانواده پستی میگیرد همه فامیل و آشنایان انتظار دارند که زیر پر و بالشان را بگیرد و اگر نکند کار ناپسندی از دید خانواده و فامیل انجام داده در حالیکه این همان سواستفاده از مقامی هست که فرد بهش رسیده است.
اگر یک لحظه صادقانه با خودمان فکر کنیم و به جای فردی که مقام گرفته باشیم، تا چه میزان متفاوت عمل میکنیم؟! یک بخش از مشکل این هست که ما از فساد مقامات ناراحتیم ولی تجربه نشان داده که اغلب افرادی که شاکی هستند در صورت حضور در قدرت بهتر از ان مفسدان عمل نمیکنند متاسفانه.
من این داستان رو کاملا میدونم ولی کمی واقعیتر به دو مفهوم فساد و اقتصاد میخوام نگاه کنیم.
فساد در تعریفی که گفتید، به معنی سو استفاده از مقام دولتی برای منافع شخصی، به این معنیه که در ساختار اجتماعی این مسئله نهی شده باشه. یعنی ساختار اجتماعی در عمل براساس دیگری کار کنه و این فردِ متهم به فساد برخلاف اون. در اینجا این داستان برقرار نیست، ساختار اجتماعی تعریف از مقام رو به همین معنی گرفته، یکی از نمادهای عمومی این داستان همون چیزیه که @Ali_Shakeri گفت.
ولی مقوله مهمتر، اقتصاد به معنی معمول در دنیای امروزه. اقتصاد به معنی ساختار مبادلهای برای تولید در یک کشور معنی میشه، در ایران همچین داستانی وجود نداره. اون چیزی که در ایران وجود داره، یک ساختار عظیم برای توزیع پول نفت به شکل بسیار پیچیده است. من این رو اقتصاد نمیدونم.
چرا این مفاهیم مهمن؟ فساد اقتصادی به معنی کاری در ساختار اقتصادی یک مملکته که به فرآیند اقتصاد ضربه بزنه. این معیار بسیار مهمه، چون خوب و بد باید با معیار سنجیده بشه و نباید به شکل ذاتی با اون برخورد کنیم.
حرف من این نیست که این مشاهده شما درست نیست، حرف اینه که این مشاهده به چیزی به اسم اقتصاد ضربه نمیزنه، چون وجود نداره.
من مشاهده خودم از ساختار فرهنگی رو خلاصه کنم: از نظر این مسائل، ته داستان حرف معترضین به فساد این نیست که چرا وجود داره، حرف اینه که اون شخص بیش از بقیه بالا کشیده. وگرنه در ساختاری که همه مثل هم رفتار میکنن، معنی نداره به ذات حرکت یک نفر اعتراض کنیم.
تا حدی با این حرف موافقم اما به نظرم شما پول (و در نتیجه فساد) عظیمی که در سایر بخشهای غیر نفتی وجود دارد را در نظر نمیگیرید. مثلا در حوزه واردات تلفن همراه، خودورهای خارجی و مواد غذایی پولهای بزرگی جابهجا میشود که فقط بخشی از مردم به آن دسترسی دارند. به همه اینها فسادی که در صنایع مختلف به ویژه خودروسازی وجود دارد را هم اضافه کنید.
اخیرا تصویر دوستی که از دبیرستان میشناختم را دیدم که به یکی از ردههای بالا (مدیر دفتر مدیر عامل) در یکی از شرکتهای خودروسازی رسیده است. چیزی که نه تخصصاش را دارد و نه توانایی انجامش را اما نزدیکی به خانواده وزیر صنعت او را به چنین سمتی رسانده است. چنین چیزی را نمیتوان مستقیما به نفت مربوط دانست. سوال این است که چرا یک وزیر باید انقدر قدرت داشته باشد که برای رییس یک شرکت خودروسازی تعیین تکلیف کند؟
احتمالا شما با فسادهایی در حوزه کشاورزی آشنا هستید. برای مثال کسانی که به راحتی تسهیلات کشاورزی دریافت کردهاند تنها به دلیل نسبتهای خانوادگی.
درسته و اون هم جزئی از همین فرآیند به حساب میاد. حرفم این نیست که واردات یا توزیع بیمعنیه یا کار مخربیه، بحث بر سر موتورهای اقتصاده.
نمیخوام بحث رو متوقف کنم، ولی فکر میکنم یا به شکل معمول جامعه بحث کنیم و نتیجه بگیریم عدهای بد هستن و اگر اونها نباشن، همه چیز خوبه، یا به شکلی عمیقتر نگاه کنیم و ببینیم این پدیدهای که امروز باهاش مواجه هستیم چیه؟ آیا اتفاقی خیلی خاصه یا اساسا مسیر جامعه مستقل از مدیران و مسئولان به همین ختم میشد؟ به این معنی آیا راه حل عملی وجود داره یا نه فقط نتایج کمی از نظر زمانی جابجا میشن؟
به جز نروژ که پول نفت در اقتصادش وارد نشده، کشوری هست که ساختار اقتصادی وابسته به منابع طبیعی (مثلا نفت در خاورمیانه، فلزات گرانبها در آفریقا ) داشته باشه و ساختار سیاسی و اجتماعی قابل قبولی داشته باشه؟