بعد از خوندن کلی کتاب و مطلب از کلی موضوع مختلف که اکثرا روانکاوی و فلسفی بودن و وارد کردن کلی اطلاعات درون حافظم، دیگه نمیتونم مطلب جدیدی رو بخونم و کلا از دریافت اطلاعات جدید خسته شدم.
تجربه شما از انباشت اطلاعات مختلف چیه؟
استراحت کن یه مدت و همه ش مطالب سنگین نخون ذهن هم مثل بدن نیاز به استراحت و گردش و تنقلات و تنوع داره . با مفاهیم طنز گونه ،مطالب سبک تر،سرگرمی های ساده تر و استراحت دادن بهش به تعادل میرسه.
در ضمن خوندن مطالب سنگین آمادگی ذهنی میخواد. مگر نه خسته کننده و سخت میشه .
با حرف های ارمان کاملا موافقم وبه علاوه در این راهی که میری یه دوست همراه داشته باش…یادمه خودم با آرمان یه مدت دوستای خیلی خوبی بودیم…و خیلی در مورد این اطلاعات حرف میزدیم…
من هم همین طورم. البته مطالب روانکاوی نمیخونم، ولی مثلا بعد مدتی طولانی خوندن کتابهای توسعه فردی و دنبال کردن مطالب مذاکره و فروش و مدیریت و …، دیگه از انباشت اطلاعات چنینی خسته شدم و حتی وقتی کتاب یا محتوای خوب به تورم میخورد، بی خیالش میشدم! حتی الان که فکر میکنم با موضوعات ساده تر مثل رمان هم همین طورم. یه مدت میفتم رو دور رمان خونی و بعدش یهو دیگه حوصله هیچ رمانی (حتی رمان های ادبیات کلاسیک رو هم ندارم).
گاهی ذهن انسان درگیر نیازهای بنیادیتری میشه. مثلا اگر انسان گرسنه باشه، و بشینه کتاب بخونه خوب آسیب بدنی میبینه، به همین خاطر ذهن مشغول میشه و سعی میکنه اجازه نده مطالعه کنید.
یاد اون جوکی افتادم که جهان سومیه به جهان اولیه میگه آرزو دارم غذای خوب بخورم، خونه داشتهباشم، ماشین داشتهباشم و طرف بهش میگه من درباره نیازهای اولیهت صحبت نمیکنم. امیدوارم خاطرتون رو با این جوک مکدر نکردهباشم. ولی واقعیت اینه که ما نیازهای اولیهای داریم که متاسفانه به خاطر تغییرات شدید اقتصادی، حتی متوجهشون هم نیستیم. چرا که این نیازهای اولیه قبلا در یک مسیر و روند حل میشده. اما الان خیر و از طرفی ما فراموششون کردیم.
به نظر من رفع نشدن این نیازها باعث میشه نتونیم به سراغ فرهنگ رشد و هنر حرکت کنیم. به همین خاطر به نظر من لازمه به نیازهای اولیهمون توجه کنیم.
یادم میاد در دورهای روانشناسی، استاد یک سوال پرسید. گفت آیا چیزی هست که دائم بهش فکر کنید یا مثلا خوابش رو ببینید یا تخیل کنید؟ شاید این یه سرنخ باشه.