وقتی مدرسه میریم که نمیشه کار خاصی کرد.
وقتی هم وارد دانشگاه می شی هم برای یه دانشجوی مهندسی به نظرم یه کار عملی یا یه آموزش هم گام با کار تو دانشگاه نیستش.
وقتی کارشناسیت رو هم گرفتی تازه تجربه اندوزیت رو باید آغاز کنی.
چرا فرایندهای کارآموزی برای دانشجوهای اندک ترم در نظر گرفته نمیشه تا با کار های مرتبط رشتشون آشنا بشن؟
یا چرا وقتی تو Linkedin دنبال یه موقعیت Internship تو کشورمون میگردی هیچ نتیجهای پیدا نمیشه؟
یعنی واقعن شرکت ها فقط میخوان از یه نیروی کار آماده استفاده کنن و نمیخوان برای خودشون نیرو تربیت کنن؟
واقعن زمان یاد گرفتن کار و وارد بازار کار شدن چه موقعیه؟
و چه موقع امکان پذیره؟
این موضوع ایراد بزرگیه که به سیستم آموزشی کشور وارده و به جای استعدادپروری، داره استعدادکشی می کنه!
سیستم آموزشی (دانشگاه ها)، فارغ التحصیل ها و صنعت کشور داره از این موضوع متضرر می شه و نمی دونم مسئولیت ارتباط این سه جزیره که اتفاقا برای پیشرفت و توسعه باید با هم در تعامل باشند، کدوم ارگان یا نهادی می تونه باشه!
اکثر شرکت ها (متاسفانه حتی شرکت های بزرگ) در ایران، برنامه و چشم اندازی برای آموزش نیروی کار و تعامل با دانشگاه ها ندارند. برای جذب نیرو هم دنبال نیرو های با تجربه می گردند (که معمولا با اون تجربه ای که می خوان پیدا نمی شه)؛ در صورتی که نیرویی که در محیط همون شرکت رشد کرده باشه، با توجه به تسلط به روال ها و نقاط ضعف و قوت آن شرکت، نیروی مفیدتری خواهد بود. و این چنین شرکت ها در جذب نیرو در دور باطلی هستند که فکری هم براش نمی کنند.
فارغ ااتحصیل های دانشگاه ها با کلی ذوق و شوق می خوان وارد بازار کار بشن و چنان تو ذوقشون می خوره که سرخورده می شن (چون همه شرکت ها دنبال نیروی با تجربه اند) و در نهایت یا باید شرایط کار نامتناسب با استعداد و خواسته هاشونو بپذیرند و یا بی کاری داره تو جامعه جولان می ده!
دانشگاه ها هم با توجه به ناتوانی در پرورش نیروی کار مناسب محیط کار، عملا کارایی لازم رو ندارند و بیشتر جنبه تامین کننده تجملاتی “مدرک در قاب طلایی” پیدا کردند!
در نهایت می خوام به پادپرس پیشنهاد بدم که برای ساختن این حلقه گمشده (ارتباط بین صنعت و دانشگاه) از مهارت حل مسئله و پتانسیل هاش استفاده کنه. شاید جماعت پادپرسیون بتونن یه حرکت مثبتی تو این زمینه انجام بدن!
واقعا یاد گرفتن کار، زمان مشخصی نداره و زمانش وقتی هست که شخص امادگی ذهنی و تمایل بهش رو پیدا کنه! برای بعضی ها این زمان در کودکی یا نوجوانی اتفاق میفته و برای بعضیها در دوران دانشجویی و بعضی ها هم بعد از فارغ التحصیلی. مهم نیست چه کاری، کسی که میخواد یاد بگیره، حتی از پخش تراکت هم میتونه کار یاد بگیره (تعامل با افراد و فروش و …).
طبق مشاهده ی شخصی از دوستانم، یه جامعه ی حداقل ۱۰-۱۵ نفره، رابطه ی مستقیمی بین زمان وارد شدن به بازار کار و توانمند بودن فرد بوده.
اگه واقعا دنبال یادگیری هستین، در دنیای حقیقی و با پیگیری مثبت، برین برای کاراموزی. مستقل از اینکه درامد کار چقدر هست (یا ایا درامد داره یا نه) و به قصد یادگیری به شرکت هایی که مورد علاقه تون هستن و یا در زمینه ی علاقه ی شما کار میکنن، مراجعه کنین.
به نظرم بدترین مشکلی که آدم تو دوره تحصیلش باهاش مواجه میشه، بی هدفیه! وگرنه بهترین زمانه برای ارتقای مهارت هایی که بعدها فرصت و شاید حتی دغدغه یادگیریش رو نداشته باشی. از مهارت های نرم بگیر(ارتباط برقرار کردن، حل مسئله و…) تا مهارت های سخت(دست به آچار شدن، کد زدن و…)
فکر کنم خیلی از جاها وجود داره ولی اینقدر بد انجامش میدیم(هم من کارآموز و هم همه افراد دست اندر کار قضیه)
که نتیجه ای ازش در نمیاد.
نه نمی خوان. به نظرم (حس خودمه و هیچ اطلاعات درست و موثقی پشتش نیست!) چون اکثر شرکتهای داخلی واسه بلند مدت ( از ده تا بیست سال بگیر برو تا پنجاه سال و بیشتر) برنامه ریزی ندارن، درنتیجه ثبات مناسبی ندارن و این میشه که از لحاظ خروجی همیشه در فشارن و این میشه که نمی تونن رو سرمایه های انسانی سرمایه گذاری کنن.
یه مشکل دیگه ای که وجود داره اینه که تخصص خیلی سخت و طی پروسه ای طولانی مدت (حتی شاید انتهایی براش نتونیم تصور کنیم) انتقال پیدا میکنه.
من هم تا حدی قبول دارم که میشه یه جوری کار یاد گرفت و کارآموزی رفت اما شاید با توجه به فوایدی که داره نیاز باشه یه سازوکار براش در نظر گرفته بشه که خیلی راحت بین کارآموز و صنعت ارتباط برقرار شه:slight_smile:
من اولین کاری که کردم حدود 15 سالم بود یه مدت کوتاه بود ولی دیگه به دلایل مختلف دنبال کار نبودم تا 19 سالگی که وارد دانشگاه شدم و از روزای اول دنبال کار گشتم و کارای مختلفی انجام دادم که اغلب به رشته ام بی ربط بود تا اینکه سال آخر کارشناسی رفتم تو یه شرکت برای کاراموزی و تازه فهمیدم چقدر بیسوادم (حداقل از نظر صنعتی) و چقدر به رشته ای که می خونم علاقمند تر شدم باز هم بعد از پایان کاراموزی یک سالی از کاردور بودم تا اینکه وارد یک شرکت شدم و شروع به کار کردم تا الان و هنوز هم فکر می کنم هم چنان بی سواد هستم ولی مسائل جدید زیادی رو باهاش برخورد داشتم.
فکر میکنم یکی از ضعف های رشته ما که به نظر من یکی از صنعتی ترین رشته های مهندسی به شمار میاد غیر از عدم ارتباط با صنعت توی صنعت هم آموزش کافی و مناسبی برای مهندس ها در نظر گرفته نشده.
ولی در کل فکر میکنم کار کردن به معنای درامد داشتن و یاد گرفتن باید از دبیرستان و یا حتی از راهنمایی شروع بشه تا قدر پول و یاد گرفتن دستمون بیاد و از طرفی هم بفهمیم چه کاری رو دوست داریم و در راستای اون تحصیل کنیم.
یه جمع بندی کنم کار باید قبل از اینکه مجبور به انجامش باشیم تجربه بشه و اول به منظور شناخت خود باشه و استعداد و علاقه در مرحله بعدی در آمد و مراحل بعدتر برای رشد.
یه سازوکار موجود مراکز فنی و حرفه ای هستند که به صورت رایگان می تونید در هر دوره ای یک بار شرکت کنید. علاوه بر اینکه مهارت یاد می گیرید، یه گواهی معتبر هم دریافت می کنید.
می دونم علاوه بر دوره های ارائه شده این امکان هم وجود داره که خودتون درخواست یک دوره جدید بدید.
به نظر من باید موقع یاد گرفتن کار زمانی است که از سن طفولیت و نوجوانی بگذریم و جوان شویم یعنی بالغ شویم از نگاه فکری و عقلی آنگاه کاری را به خوبی یاد میگیریم.