نمی دونم همهی آدما یه روزی رو تو زندگیشون داشتن که شک کنن به راهی که تا اینجا رفتن یا نه؟
مدت هاست که احساس میکنم نکنه راهمو اشتباه رفته باشم.وقتایی که دوستای هم سن و سالمو در حال کاری میبینم. من تا یه سنی خیلی هدفای دقیقی داشتم و بعد یه مدت اون هدفا کمرنگ و کمرنگ تر شد.تا جایی که رسیدم به اینکه فقط با شرایط پیش اومده کنار بیام. یه وقتایی فکر میکنم نکنه من از هم سالای خودم عقب ترم.چون هیچ کاری رو به صورت حرفه ای دنبال نکردم و در کل انگار دارم روزامو تکراری و روزمره و براساس چیزایی که پیش بیاد میگذرونم.نمی دونم بقیهام این حسو تجربه کردن که علاقه های زیادی داشتن اما دقیقا نمیدونستن کدومو دنبال کنن؟یا نه همشون یه چیز متمایز داشتن که معلوم بوده همون علاقه ی اصلیشونه و دنبالش کردن؟
یه مدتیه که دارم فکر میکنم دقیقا چی میخوام؟چی منو به اون حس خوب میرسونه؟من آرامشو در این میبینم که تو مسیر رسیدن به هدفم باشم و وقتی تو مسیر نیستم انگار آروم و قرار ندارم.انگار تو ذهنم پر سرو صداست.تو ذهنم کلی سوال هست.که چجوری میشه این مشغلهذهنی رو حل کرد؟چجوری بفهمم راهم دقیقا چیه؟از کجا شروع کنم؟چی حس عقب بودن از زندگی رو در من از بین میبره؟و اینکه چجوری بفهمم که از بین علاقه هام دقیقا باید کدومو دنبال کنم.برای شروع کردنم دیره یا هنوزم میتونم به خواسته هام برسم؟ اگه الان شروع کنم کی بهشون میرسم؟اصلا موفق میشم یا شکست میخورم؟ و یه تعریف بد سنی که تو ذهنمه و بهم میگه الان دیگه وقت شروع نیست.الان همه هم سنات رسیدن به همه چی.تو تازه میخوای شروع کنی؟
اینا همه ی سوالاییه که هر بار هر ایده ای میاد تو ذهنم،یه جوری با چوب و چماق حمله میکنن بهش که نیومده دمشو میذاره رو کولشو میره.اگه این حسو تجربه کردین یا تونستین بگذرونیدش بهم بگید تجربه هاتونو و اینکه چجوری ازش گذشتید؟با چه روشی
عقب بودن کم پیش میاد …چون بیشتر به خاطر شرایط خونوادگی این قضیه اتفاق میفته
مثلا طرفش باباش پولداره طبیعاتا خودشم جلوتره از بقیه
ولی مسیر اشتباه رو زیاد اتفاق افتاده برا من
خیلی کم پیش میاد که احساس کنم راه را اشتباه رفتم، چون همیشه برای هرتصمیمی کلی فکر میکنم و در نهایت میدونم اون تصمیم بهترین کاری بوده که آن زمان میشده انجام داد. نمیشه با عقل و شناخت امروزم گذشته خودمو قضاوت کنم چون واقعا ناعادلانه است و مصداق معما چو حل گشت آسان شود.
اینکه احساس کنم از زندگی عقبم را قبلا زیاد تجربه میکردم که ی بخشیش به کمال طلبی بیش از حد من برمیگشت اما مدتیه که به جای این احساسات سعی میکنم به راه حل فکر کنم و میخوام از مسیری که میرم لذت ببرم، شاید بنظر شعار بیاد ولی من پذیرفتم که مسیر هم جزئی از هدف منه و مقصد تنها چیزی نیست که میخوام.
من خودم را برای چیزهایی که دارم و چیزهایی که بدست آوردم تحسین میکنم و غصه نداشته هام را نمیخورم و خودم را بخاطر چیزهایی که از دست دادم سرزنش نمیکنم و خودم را با دیگران مقایسه نمیکنم. اگر چیزی را میخوام بهترین و جذابترین راه را برای رسیدن به آن برای خودم پیدا میکنم حتی اگر از نظر دیگران مسخره یا احمقانه باشه
این اتفاق برای من هم افتاد و کرونا باعث شد از هدف زندگیم یکسال و نیم عقب بیوفتم ولی چند وقته که برگشتم به هدفم و به نظرم بهتره که شما هم ناامید نباشی از همین الان شروع کنه نه فردا نه یه ساعت دیگه نه یک دقیقهی دیگه بلکه همین الان
امیدوارم موفق بشی