تعريف شما از ماجراجويي چيه؟
چه كارى ماجراجويانه ست؟
ايا ميشه براى ماجراجويى محدوده اى تعيين كرد؟
و به نظر شما ما چرا به ماجرا جويى نياز داريم؟
به یه کار بزرگ و پرهیجان که خاطره ش برای سال ها قابل تعریف کردن و افتخار آمیز باشه.
من فکر میکنم که سه عامل مهم میتونه ماجراجویی رو تشکیل بده: انتخابی بودن، ریسک قابل توجه، نتیجه ملموس. اگر این سه عامل وجود داشته باشه، به قول @Ben_Dehqan اتفاقی رو تشکیل میده که برای مدتها قابل بیان برای بقیه هست و البته بقیه هم تمایل دارن اون رو بشنون.
از لحاظ ریسک، میشه گفت حد بالایی میتونه وجود داشته باشه که امکان مناسب برای بازگشت رو بده. ریسک بیش از حد ماجراجویی رو به آخرین حماقت تبدیل میکنه بدون اینکه حتی نتیجه خاصی تولید کنه.
من حس نمیکنم که نیاز به ماجراجویی یک نیاز بنیادی باشه. هرچند ممکنه در اثر آموزشهای اجتماعی به ما القا شده باشه که این نیاز وجود داره ولی فکر میکنه انسان عموما از خطر و ریسک گریزان هست. ممکنه ماجراجویی به شکل غیرمستقیم به نیازهایی غیر از خودش مرتبط باشه که اون بحث دیگهایه.
هر کاری که باعث بشه از روزمرگی یا حالت معمولی خارج بشم و سطح آدرنالینم رو ببره بالا، رو ماجراجویی میدونم!
خیلی بستگی به فرد و فعالیتهای روزانه ش داره. مثلا من یه روز تصمیم گرفتم تو یه دورهمی نتورکینگ شرکت کنم و دو ساعت به افراد مختلف، فقط بلوف بزنم. اون روز برای من یه جور ماجراجویی بود. یا گاهی با دوچرخه میزنم به جاده های روستایی و مثلا با خودم طی میکنم که تا ۴ ساعت فقط به جلو برم. این هم یه جور دیگه ماجراجویی برام هست. در حالی که این کارا برای یه نفر دیگه ممکنه یه اتفاق کاملا عادی باشه.
برای توریستِ زیر پریدن با چتر نجات از یه ساختمون کمتر از ۴۰۰ متر ماجراجویی هست:
https://www.instagram.com/p/BwND_ouDVGb/
یا برای این پارکورباز، چنین حرکتایی ماجراجویی حساب میشه:
https://www.instagram.com/p/ByziGw0nu3a/
در حالی که کارهای بالا برای من بیشتر شبیه حماقته تا ماجراجویی. صرفا چون میزان آدرنالینی که برام تولید میکنه بیشتر از حد تحملم هست!
برای اینکه دچار روزمرگی نشیم. ضمن اینکه فکر میکنم خیلی از اکتشافاتی که بشر داشته مدیون ماجراجویی افراد مختلف بوده، از سفرهای کریستف کلمب برای کشف امریکا بگیریم تا ماجراجویی های کارآفرینانه ی برادران رایتز و هنری فورد و … .
دقيقا
به نظر منم ماجراجويى يه تعريف كاملا شخصى و فرديه و خيلى هم به وضعيت فعلي فرد ربط داره، مثلا كاريو كه امروز به عنوان ماجراجويى انجام ميديم بعدها برامون روزمره بشه ولى خب در لحظه اي كه انجام ميديم برامون چالش برانگيزه.
لزوما كار خطرناك يا پر ريسك نيست، مثل مثال نتورك @lolmol ولى ميتونه داراى ريسك جانى-مالى بالا هم باشه
دوستي دارم كه يكي از خطرناكترين و پرچالش ترين غارهاي ايران(و جهان) رو بصورت انفرادي تو بار اول پيمايش كرده وقتي ازش در مورد انگيزه ش در مورد اين كار پرسيدم جواب جالبي داشت:
ميگفت به خاطر ركوردى كه ثبت كردم نه قرار بود مدالى بگيرم و نه دنبال تقدير و تشكر بود ولى دوست داشتم يه چلنج بزرگ و كار نشدنيو براى خودم انجام بدم. امروز هر وقت به مشكلي برميخورم برميگردم و به غير ممكني كه ممكنش كردم فكر ميكنم و حس ميكنم و مشكلات روز مره برام كوچيكتر ميشن.
من فكر ميكنم ماجراجويى كردن مارو بصورت انتخابى درگير چالش هايى ميكنه كه باعث ميشه از گوشه امن و (comfort zone) مون خارج بشيم و اين باعث رشد ميشه.
هر فعالیتی که باعث ترشح دوپامین در مغز بشه رو میشه ماجراجویی قلمداد کرد .
وقتی که میزان دوپامین تو مغز انسان یا هر پستاندار رشد یافته دیگه ای ( فرضا سگ یا گربه ) از یه حدی پایین تر بیاد باعث یه سری رفتار ها میشه مثل خواب زیاد ، پر خوری یا کم تحرکی و بی انگیزگی که به این حالت ها میگیم خلق افسردگی .
تعریف ماجراجویی برای افراد مختلف متفاوت هست ماجراجویی برای یه نفر ممکنه پرش با اسب از روی مانعی باشه که تا حالا نپریده و برای یه نفر دیگه باز کردن یه پوزیشن معاملاتی تو بورس با ریسک بالا …
تو دنیای امروز تا حدودی این حرف شاید درست باشه منتها اینم فراموش نکنیم که گونه انسان (Homo sapian ) از 70 هزار سال پیش تا الان تغییر و تکامل ژنتیکی نداشته و ذاتا انسان موجودی هست که نیاز به فعالیت فیزیکی ، هیجان ، جنگیدن و تکاپو داره و اگر اینارو از یه انسان بگیریم افسردگی به سرعت به روان انسان چیره میشه .
متاسفانه بخاطر سبک زندگی های امروزی -که همه چیز در داشتن رفاه بیشتر خلاصه میشه- باور ما بر این هست که شادی یعنی نداشتن دشواری و چالش . در صورتی که شادی یکی از دستاورد های حل مسئله هست . ما انسان ها از نظر فزیولوژی مغزمون زمانی شاد میشیم که چالش یا مشکلی رو حل کنیم .
پس شاید بهترین تعریف برای ماجراجویی این باشه » ماجراجویی یعنی ایجاد مشکلات و چالش های خود خواسته تو زندگی که راه حل های ساده ای دارن و باعث حس رضایت و شادی تو وجود ما میشن
ضمن تایید گفته دوستان یه چیز جدید میخوام تعریف کنم؛
از نظر من ماجراجویی دو عنصر داره؛ کاری رو که احتمال به ثمر رسیدنش
کمه ولی در صورت انجامش پاداش خوبی نصیبم میشه حالا پاداش هم لزوما نباید مادی باشه همون حس خودشکوفایی و رکوردزنی هم میتونه باشه. دوم اینکه اون کاری که میخواهیم انجام بدیم برامون بدیع باشه یعنی ما تا حالا انجامش نداده باشیم یا ما به شکل بدیع انجامش بدیم مثلا از نظر من کشیدن یه نقاشی کلیشه ای برای یه نقاش زبردست ماجراجویی حساب نمیشه در عوض اگه همون نقاش بخواد بره به یه جنگل دور افتاده و هم یه نقاشی نو آورانه بکشه از نظر من کارش ماجراجویی حساب میشه
کاری که با جسارت انجامش بدی و خارج از کارهای معمولی باشه و ریسک خطرش و بپذیری