حماقت چیست؟
چطور میتونیم جلوی حماقت هامون رو بگیریم؟
چه کار هایی کردین که اسمش رو میشه حماقت گذاشت؟
يكي از كاراي محبوب زندگي من، اسمش حماقت هستش
كلا واسم جذابه و خيلي بهش وابسته هستم
گاهي اينقدر حماقت ميكنم كه بقيه فكر ميكنن جسارت هستش كار من.
در كل معني حماقت رو ميشه توي جز به جز زندگي من درك و كشف كرد
چه سوال خوبیه!
حماقتهای زیادی کردم، یا بهتر بگم کارهای زیادی کردم که بعد اسمش رو حماقت گذاشتم!
تا جایی که یادم میاد (اخرین حماقتهام):
- جاهایی که کاری کردم که با ارزشهام جور در نمیومده و با دونستن این موضوع، در عمل پیش میرفتم.
- وقتی شهودم یا منطقم چیزی میگه و به حرفش گوش نمیدم یا برخلافش عمل میکنم.
چطور حماقت هامون رو کم کنیم؟
فکر میکنم اگه
- زمان بیشتری به فکر پیش از کارمون بدیم،
- خودمون رو بهتر بشناسیم،
- و مهارت تصمیمگیری مون رو ارتقا بدیم؛
بتونیم تعداد حماقتهامون رو کاهش بدیم.
آدما حق دارن حماقت کنن؟
قطعااا
خوب اگه اين حق رو نديم به انسان ها، يعني به خيلي ها حق زندگي نداديم
بعدشم حماقت ها هستن كه كاراكتر آدم رو ميسازن و آدم رو عاقل ميكنن
یک سری حماقت ها مثل بعضی ریسک ها احساس قدرت و جسارت به آدم میدن که همونها حال آدم و خوب می کنن
بعضی حماقت ها اما واقعا حماقت ان و آدم حس بدی داره، اگ حقمونه، چه احساسی باید داشته باشیم؟ احساس حماقت و احمق بودن و اینکه اشکالی نداره، دفعه بعد بهترم یا شجاعت و جسارت؟
معنی لغوی کلمه حماقت در لغت نامه دهخدا: (https://dictionary.abadis.ir/fatofa/حماقت/)
حماقت . [ ح َ ق َ ] (ع اِمص ) بلاهت. حمق. حماقة. گولی. بی عقلی. (غیاث از منتخب و کشف ).
همیشه کلمه احمق در مقابل عاقل استفاده میشود و هرآنزمانیکه ما آز آگاهی عقلانی مان استفاده نکردیم مطئیناً کار های احمقانه ای میکنیم، هر انسانی حماقت های کرده که بعد به یادش می آید میداند که فلان کارش احمقانه بوده، ولی تشخیص کار احمقانه کار عقل است بیشتر در دوران نوجوانی انسان کار های احمقانه انجام میدهد و لی هنگامیکه عقل انسان کامل و کاملتر میشود دیگر کار های احمقانه هم کم و کمتر میشوند، چون عقل انسان وقتی رو به کمال است مطمئناً حماقت های وی رو به زوال است.
تقریبا میتونم بگم با دو خط اخرتون موافق نیستم
بنده خودم موارد بسیاری داشتم که در زندگیم کاملا مخالف حکم عقل حرکت کردم، همین اعمال هم باعث شد تا حدودی زندگیم بهتر بشه
حماقت های فراوانی هستند که در این چهارچوبی که فرمودین نمیگنجن.
عقل یک سرباز به کمال نرسیده که جونش رو به خطر میندازه؟
عقل سیاست مدار به کمال نرسیده که بسیاری موارد رو برای یک هدف در معرض خطر قرار میده؟
اتفاقا در بعضی جایگاه ها وقتی که بقول شما عقل به کمال رسید وقت شروع حماقت ها و خداحافظی با عقلانیت هاست.
نظر شما قابل قدر است ولی من فکر نمیکنم کسی بتواند کار احمقانه عاقلانه ای پیدا کند چون، معنی حماقت بی عقلی و بی خردی . ابلهی است پس چگونه میتواند بی عقلی و بی خردی عاقلانه باشد این تعریف از نظر شخصی من مکمل نیست و این مانند تعریف غیر مجازی است که برای آتش کنیم مثلاً " آتش شعله ور سرد" آیا ممکن است هیچ آتش شعله وری سرد باشد؟
چون ذات آتش گرم است تعریف آتش سرد ممکن نیست. “البته بنده چنین می اندیشم که هیچ کاری احمقانه ای به نفع انسان نیست ولی شاید دیگران هم نظر های داشته باشند”
به نظرم این مثال ها با گفته ی فرشید @Farshid1 در تناقض نیستند. همون سرباز با عقلش سنجیده و میدونه چه چیزی رو داره فدای چه هدفی می کنه! و یا اون سیاستمدار وزن قربانی و هدف رو با ترازوی عقل کشیده.
گرچه در بسیاری موارد این سنجش انجام نمیشه ولی دقیقا دلیل سوالم همینه
خیلی حماقت ها نتیجه تفکر و تصمیمات اگاهانه هستند ولی در طبقه حماقت دسته بندی میشن.
پس حماقت واقعا چیست؟
آیا لاتی که از مردم در خیابان زور گیری میکنه حماقت میکنه یا بدلیل سنجیدن مزایا و معایت اون هم خارج از دسته حماقت محسوب میشه؟
به نظرم حماقت وقتی است که با عقل بسنجیم و بدانیم خلاف آن است، با این حال به هر دلیلی انجام دهیم.
این دلیل در بیشتر حماقت ها به نظرم لذتی است که از اون کار میبریم
اگر کسی حماقتی انجام داد و این حماقت از سر نیاز و بیچارگی بود، چطور باید بهش نگاه کنیم؟
اون یک احمق هست؟
اون یک بیچاره هست؟
در زمان بیچارگی عقل میگه گدایی کار درستی هست.
در زمان قحطی غارت کار درستی هست.
در زمان بی آبی خوردن آب حاصل از عرق پا در جوراب کار درستی هست.
من فکر می کنم اون موقع این کار یک حماقت نیست.
انسان چون عقل دارد میاندیشد و چون میاندیشد تصمیم میگیرد و هر تصمیمی که عاقلانه باشد درست است، عقل هم در شرایط مختلف دستورات مختلف دارد در هر شرایطی دستور عقل عاقلانه است اگر چه احمقانه به نظر برسد ولی در همان شرایط عاقلانه است، مانند مثال های که شما فرمودید.!
یعنی حماقت یک امر نسبی است؟
حماقت هم خانواده احمقه؟
احمق به چه کسی میگن؟ کسی که از روی عقل تصمیم نمیگیره؟
کسی که از روی حس تصمیم میگیره احمقه؟
یا کسی که کلا از روی هوا تصمیم میگیره احمقه؟
به معنی اصل کلمه فکر نمیکنم تا به حال حماقت کرده باشم به نظرم حماقت وقتی به موضوعی اتلاق میشه که نتیجه کار در هیچ حالتی مثبت نباشه. مثل هل دادن یک آدم روی لبه کوه.
اما وقتی از کاری تجربه ای بدست میاد دیگه حماقت نبوده و از روی نداشتن آگاهی کافی اتفاق افتاده.
ناآگاهی حماقت نیست تصمیم حسی هم حماقت نیست.
قتل برای دزدی هم حماقت نیست چون هدفی هست پشتش. البته این نظر منه
چه خطرناکی جلال … یعنی هدف وسیله رو توجیه میکنه هرچند غیر انسانی باشه:thinking:
به نظرم همه در برهه هایی حماقت انجام دادن (کاری که به ضررشون بوده انجام دادن یا کار و موقعیتی که به سودشون بوده رو از دست دادن)
ولی لفظ احمق به کسی که چند حماقت کوچک انجام داده اطلاق نمیشه . یک نفر ممکنه در 10 درصد رویدادهای زندگیش حماقت های قابل جبران و کوچک انجام بده آیا او واقعا احمقه ؟ به نظر من خیر او یه آدم نرمالیه که گاهی کارهای احمقانه انجام میده ولی نمیشه این صفت رو جزء او بدونیم او همچنان نرماله . و بالعکس ممکنه یکی بی دلیل و بی جهت با این که همه عمر نرمال بوده بزنه یک نفر رو بکشه و تا آخر عمر تو زندان باشه . پس تاثیر هم مهمه.