ششاید اتاق مربوط به سوال یا سوال مربوط به اتاق اشتبا باشه دلیلش اینه که نمیدونم دقیقا مربوط به چیه، من وقتی میخوام خوب تمرکز کنم بهتره یه جای دیگه نگاه کنم تا تو صورت آدما ، نمیدونم این بده یا خوب ولی تو تمرکز مفیده، ولی شاید تمرکز طرف مقابل رو به هم بزنه .
من برعکس وقتی طرف مقابلم به جای نگاه کردن بهم به اطراف نگاه میکنه تمرکزم به هم میخوره. ارتباط چشم ها در ارتباط سالم خیلی موثره، چون خیلی وقت ها حس افراد از طریق نگاه و یا چشمشان منتقل میشه. برا همین خیلی وقت ها مثلا با عینک دودی بلوف زدن راحت تره
اگه مایل بودین بیشتر در این زمینه بدونین، این مقالهی روانشناسی امروز برای شروع میتونه مناسب باشه:
https://www.psychologytoday.com/blog/sideways-view/201412/the-secrets-eye-contact-revealed
البته موقع تعامل خانم و آقا وضعیت فرق میکنه، به دلیل تواضع و شرم و حیایی که در تربیت و فرهنگ مون هست، مستقیم نگاه کردن گاهی حکم بی احترامی رو هم داره.
من هم برای اینکه بتونم در موضوع مورد بحث تمرکز بهتری داشته باشم، گاهی اوقات به جایی به غیر از طرف مقابل نگاه میکنم. این کار رو به این قصد انجام میدم که بتونم موضوع رو بهتر تجسم کنم(نگاهم از جنس نگاه به دوردستاس ) تا اینجاش می دونم که به جنس ذهن و حافظه م برمیگرده. آدمی شهودی با حافظه تجسمی:
ولی در کل کاملاً به تماس چشمی باور دارم و می دونم که اگر میخوام تعامل و بحثمون دچار چالشهای ناخواسته و سوتفاهم نشه باید این تماس چشمی رو حفظ کنم.
تماس چشمی که @pd.in اشاره کرد رو قبول دارم ولی مقاله رو هنوز نخوندم، نگاه به دور دستای @somo849 هم به منظورم نزدیک بود، اما نگاه به پایین هم باید اضافه کنم، مثلا الان یادمه که در سمینار کلاسی دانشگاه اگه گوشی دستم بود و به یه بازی بسیار ساده که نیاز به فکر کردن نداشت مشغول میشدم بهتر متوجه یا متمرکز مطلب میشدم و هروقت نیاز بود مطلبی رو از تخته یا پرده کلاس ببینم سرمو بالا میگرفتم، اما اینکه بشینم و به شنونده نگاه کنم منو میبره به دنیای خیال، چند دقیقه میگذره بعد یهو متوجه میشم که متوجه نشدم، البته این حالت رفتن ذهنم به جای دیگه توی بعضی از مکالمات طولانی هم که حرف های طرف مقابل برام جذاب نیست پیش میاد، حتی ممکنه خودم یه سوالو پرسیده باشم و طرف جواب داده باشه و من حواسم پرت شده و متوجه جواب نشدم الان نمیدونم این خنده داره یا گریه دار، خودتون تصمیم بگیرید، اما بنظرم جالب نیست چون زیاد تکرار شده، شاید اون مکالمه ها یا سوالا مهم نبودن، ولی بالاخره شرط مکالمه سالم حضور ذهنه یا اینکه جرأت داشته باشیم تمومش کنیم اگه مفید نیست.
حالا همینو ببریم تو کلاس درس، خودم به طرز دیکتاتور مأبانه ای به بچه ها میگم وقتی من درس میدم( یعنی قسمتی که منحصر به صحبت کردنه معلمه )به من نگاه کنید و کاری نکنید تا مطمئن باشم حداقل شرایط تمرکز برقراره، حالا اگه شاگردی مثل خودم باشه که وقتی سرشو میندازه پایین بهتر تمرکز میکنه تکلیف چیه؟
منم باید حتما به چهره ی طرف مقابل نگاه کنم، البته در تمام مدت گفتگو به چشم ها خیره نمیشم، پس از اندک زمانی، نگاهم رو از چشمی به چشم دیگر،میان ابرو ها و بینی و لب ها تغییر میدهم.
مخصوص تو سخنرانی ها حتما باید سخنران رو ببینم. حتی گاهی مسئولان از دستم کلافه شدند. چون چنین امکانی وجود نداشته و محیط خانم ها و آقایون جدا بوده، اما خب بالاخره حصار رو برداشتم.
میشه از این دید نگاه کرد که وقتی به حرف یک نفر گوش میدید، دو تا اتفاق میتونه بیوفته (فکر کنم از دیدگاه عصبشناسی کار شده باشه ولی خیلی کیفی و صرفا برحسب این داده ها نظر دادم):
-
تعداد ورودیهای حسی بیشتر میشه. بنابراین تمرکز از صرف شنیدن به ترکیب شنیدن-دیدن منتقل میشه. بنابراین اگر در ابتدا تمرکز وجود داشته باشه(توی قسمت بعدی) ، با این کار تمرکز کمتر میشه.
-
ممکنه در محیط شنونده به همه صداها حساس باشه، به همین خاطر از ابتدا تمرکز روی شنونده خاص وجود نداره. نگاه کردن، یه جوری یادگیری ایجاد میکنه تا از بین صداهای محیط، ذهن به صدا شنونده اصلی پاسخ قویتری بده. البته فکر میکنم در سخنرانی طولانی بیشتر در ابتدا این لزوم باشه و بعدش تمرکز بدون دیدن هم حفظ بشه.
فکر کنم این به تیپ شخصیتی هم مربوط میشه و لزوما نه خوب هست و نه بد. مثلا بعضی تیپها به نویز حساسیت دارند و بعضیها اهمیت نمیدن. میشه @leilay و @moalem در مورد این هم بگن که به سر و صدای محیط چقدر حساسیت دارن تا بشه دیدی به دست آورد.
من رو سر و صدا خیلی حساسم. به همین خاطر آخرشب و صبح زود تمرکز بالایی دارم، چون صدایی نیست.
البته اگر بیدار باشم
پس دقیقا به همین دلیل نیاز به دیدن طرف مقابل دارید برای تمرکز روی صدا. من خودم رفتارم اینه که با دیدن تمرکزم به هم میخوره. ولی برعکس به صدا حساس نیستم، حتی از سکوت مطلق بدم میاد و کمی نویز محیط تمرکز کاریم رو بالاتر میبره. تیپهای شخصیتی برونگرا به نظر میاد بیشتر به صدای محیط توجه داشته باشن تا درونگراها. البته به داده های بیشتری نیاز هست.
من هم به صدا حساسم برای تمرکز، اما خیلی شدید نیست این حساسیت. بستگی داره به جذابیت موضوعی که قراره روش متمرکز بشم و ازونطرف جذابیت منشأ صدا که مانع تمرکز بشه، یا نه. مثلا کسی ررو میشناسم که تلویزیون رو روشن میکنه و همزمان بیشترین تمرکز رو روی کارش (چیزی در حد مطالعه یا نوشتن و تایپ کردن) داره ولی من باید برم اتاقی که تلویزیون نباشه تا کاری مشابه اون فرد رو انجام بدم.
مثال دیگه با صداها و همهمه و ریتمای معمول (نویز) قطار میتونم مطالعه هم کنم، اما اگه دو نفر واضح صحبت کنن یا مثلا صدای برخی فروشنده های مترو نزدیک باشه، نمیشه. یا برام عجیبه بعضیا موسیقی با کلام گوش میدن و درس میخونن. در واقع میتونم بگم محتوا زود حواسمو پرت میکنه.
شاید حساسیت به محتوا باعث میشه که لزومی به تمرکز براساس دریافت تصویری نداشته باشید. فکر کنم بشه رفت به سمت اینکه توی تیپ شخصیتی یانگ، تفکرگرائی بیشتر هست یا حس گرائی. حتما چیزهائی مثل INTJ یا INFJ، رو دیدید.
البته من درونگرا هستم.
منم همینطورم. با همهمه و ریتم های اینطوری مشکلی ندارم.
جایی میخوندم که نگاه مستقیم به چشمان دیگری وقت صحبت کردن برای بعضی سخت هست. این مساله خوبی و بدی نداره.
بسته به میزان صمیمیت و ساختار شخصیت و فرم ارتباط انواع ارتباط چشمی هست.
اگه نمیتونید به چشمان کسی مستقیم نگاه کنید و صحبت کنید و در عین حال تمایل دارین که به صورت و چشمانش نگاه کنید، بهتره به وسط دو چشم اون ادم نگاه کنید اینطوری نزدیک میشید به تمایلتون
ولی قطع ارتباط چشمی می تونه به دلیل اضطراب باشه. اضطراب از مواجه شدن با فرد دیگه که ریشه اش “اضطراب اجتماعی شدن” در کودکی برمیگرده. گاهی هم برای مواجه نشدن با احساساتمون در روابط ارتباط چشمی رو قطع می کنیم. گاهی برای کنترل رابطه و …
اینایی که نوشتم از توی کتابا خوندم و نظر خودم نیست. بهتره که در موردشون جستجو کنید اگر دقیق تر میخوایید بدونید