عشق و محبت کجاست؟

چقدر عشق در دنیای شما جاری است؟ چقدر در دنیای اطرافتان این عنصر یافت می شود؟ به عنوان یه انسان چقدر به عنصر عشق نیاز دارید؟ و چقدر تا الان در اطرافتان عشق و محبت را رواج دادید؟

اخیرا با دوستی پیرامون معضلات خانوادگی گفتگو می کردم، ایشون می گفتند من هیچ زن و شوهری را ندیدم که رابطه ی پر از مهر و محبتی با هم داشته باشند!

لذا این سوال رو طرح کردم، آیا شما دیدین؟

عشق و محبت

8 پسندیده

تصور بچگي من يه دنيا پر از عشق و محبت و همراهي بود تو ازدواج؛
ولي به مرور كمرنگ شد همه باورهام.
اوجش هم توي ازدواج ٢٣ روزه يكي از همكارام ديدم. كسي كه ٣ سال جنگيد تا به عشقش رسيد اما بعد از ٢٣ روز درخواست طلاق داد.
يا وقتي كه يه فيلم بردار باهام درد دل كرد كه خيلي از فيلم هاي عروسي قبل از اماده شدن ازمون ميخوان نابودشون كنيم چون رابطه تموم شده هست.
اتفاق هاي اينجوري دركنار يه احساس خستگي تو زوج هاي جوان يه جورايي ترسناكه.
وقتي از يه خانم ميپرسي اوضاع خوبه؟
پشت لبخندش يه نه به خداااااي محكم ميشه ديد كه داره پنهانش ميكنه
آقايون هم كه اغلب زحمت اين لبخند رو هم به خودشون نميدن.
بزرگترين آسيب اجتماعي اين روزها طلاق عاطفي هست جوري كه هر كدوم از زوجين تو بعضي از ازدواج ها، بي خيال وفاداري ميشن و عشقشون روجاي ديگه اي هزينه ميكنن.
نميدونم چرا سر كوچكترين موضوع ها، بدترين دعواها رو ميكنن؟؟
البته شايد خيلي از مشكلات به اوضاع مالي و اقتصادي و فرهنگي الان جامعه ربط داره
ولي واسم يه آرزو شده ديدن ازدواج موفق، ازدواجي كه از همه نظر زوجين احساس خوشبختي كنن، واقعا دوست دارم از متاهلين بپرسم، شما عاشقيد؟؟؟
هر دو شما از ازدواج راضي هستيد؟؟؟؟
دوست داريد به مجردي برگرديد؟؟؟؟؟

8 پسندیده

خیلی سوال خوبی مطرح شد .
نبودن عشق و محبت بین زوج ها و به طلاق ختم شدن ازدواج ها به نظرم دیگه نیازی به بازگو کردن نداره . همه ما داریم میبینیم توی آشناها و دوستانمون .

منتها صحبت کردن راجع به دلایل اون میتونه مفید باشه . دلایل خیلی زیادی به نظر من هست که جدایی 2 نفر رو باعث میشه منتها یکی از عمده ترین چیزهایی که دارم میبینم و کمتر راجع بهش صحبت میشه نبودن رابطه جنسی درست و سالم بین ذوج هاست که به نظرم ریشه این مشکل بر میگرده به دوران مجردی افراد و تجربه ها و چهارچوب هایی که در ذهن افراد راجع به رابطه جنسی شکل گرفته و متاسفانه آموزش جنسی افراد در سطح دبیرستان و دانشگاه تقریبا صفر هست .

متاسفانه یه دیدگاه خیلی غلط توی جامعه ما هست که یه ذوج بعد از ازدواج میفهمن که چطوری باید زندگی جنسی خودشون رو مدیریت کنن و این دقیقا مثل این میمونه که راجع به یه نوجوون اینجوری فکر کنیم که بعد از خریدن ماشین و بدون کلاس رانندگی یاد میگیره چطوری باید ماشین برونه ! نتیجه این میشه که یا به خودش صدمه میزنه یا به ماشین …

باز هم متاسفانه تنها چیزی که داره الگو های جنسی نوجوون های ما و حتی الگو های جنسی خود ما رو شکل میده صنعت پ و ر ن هست . از هر 10 دانش آموز دبیرستانی ما 9 تای اونا مصرف کننده این صنعت هستن و طرحواره های جنسی اون ها رو این صنعت داره شکل میده . برای شخص من قبل از این که اولین بار این جور محتوا رو مصرف کنم فانتزی هام و افکاری که راجع به جنس مخالف داشتم این بود که اگه یه روزی قرار باشه رابطه برقرار کنم اولین حرفی که میزنم چیه؟ جوابی که میگیرم چیه ؟ راجع به چه مسائلی صحبت میکنیم ؟ کدوم جوک ها رو باید تعریف کنم که بخنده ؟ ولی خوب یه مدت درگیر این محتوا بودن چهارچوب ذهن هر کسی راجع به مسائل جنسی و به طور کلی محبت و عشق رو تغییر میده و یکی از مهم ترین دلایلی که خودم مصرف این محتوا رو متوقف کردم و سر کلاس هایی که با نوجوون ها دارم همیشه راجع به این موارد صحبت میکنم همین بود .

خیلی دوست داشتم بیشتر بنویسم منتها از حوصله یه پاسخ خارج هست .

خواهشی که از دوستان توی این جمع دارم اینه که سکوت کردن راجع به این مسائل مهم رو بخاطر تابو هایی که وجود داره سعی کنیم متوقف کنیم چون سکوت همیشه دنبال خودش سکوت بیشتر میاره ولی اگر شروع به صحبت کردن کنیم صد در صد میشه جمع بندی های خوبی داشت .

7 پسندیده

اجازه بديد تا حدودي با نظرتون مخالفت كنم
چند سال پيش به ديدن يكي از متخصصين زنان تو يكي از شهرستان هاي كوچيك و مذهبي رفتم، ايشون در حال نوشتن يه گواهي ازدواج واسه يه دختر خانم محجبه و معقول بودن ولي انگار حس بدي تو چشم هاي دكتر موج ميزد، بعد از رفتن عروس خانم، دكتر به حالت درد دل گفت: بهمون دستور دادن جلوي امر خير رو نگيريم و به همه گواهي سلامت بديم در حالي كه اينشون دوشيزه نبودن…
همين حرف دكتر من رو تحريك كرد تا از يكي از پزشكان عمومي اون شهر كه مسئول طرح سلامت و ويزيت دانش آموزان دختر بود هم پرسو جو كنم، در نهايت تعجب متوجه شدم كه در حدود بيش از ٤٠ درصد دختران ١٥ تا ١٧ سال اون شهر، Virgin نيستند.
اين يعني يه زنگ خطر خيلي بزرگ…
نوجوان هايي كه توي سنين كم به صورت مخفيانه وارد يه رابطه ميشن و بعد از يه مدت به هزار و يك دليل و اول از همه عدم استقلال در تصميم گيري، عشق و پارتنر اولشون رو از دست ميدن.
رفتار لجام گسيخته و به شدت خطرناك اون ها رو قطعا به سمت تنوع طلبي هدايت ميكنه، و بعد از ازدواج هم به دليل چارچوب مغذي خودشون باز كشش به روابط مخفيانه دارن.
به نظرتون اين امار واسه كلان شهر ها به چه شكله؟؟؟

5 پسندیده

قبول دارم حرف شما رو منظور بنده هم به هیچ عنوان داشتن رابطه خارج از عرف یا شرع نبوده . صد در صد هر رابطه ای باید در چهارچوب های خودش باشه .

منتها به نظر شما همین که وقتی حرف از دانش جنسی و آموزش جنسی میشه اولین چیزی که به ذهن هر کسی میاد داشتن روابط مخفیانه و لجام گسیخته هست خودش بیانگر فقر دانش تو این زمینه نیست ؟

عمق فاجعه رو من وقتی پای صحبت های دختر های رده سنی 15 تا 26 سال میشینم میبینم . قبل از هر چیزی اینو بگم منظور من از عمق فاجعه رابطه های متعددی که این افراد داشتن یا Virgin بودن یا نبودن نیست اصلا ! چون برای هر کسی داشتن رابطه سالم در چهارچوب عرف و قانون یه چیز طبیعیه . مقصود من از فاجعه وقتیه که اکثر دختر های جامعه ما وقتی که حتی نمیتونن همراه او نفر بخندن یا حتی 10 دقیقه با اون نفر راجع به مساله ای غیر از رابطه ای که دارن صحبت کنن بخاطر جلب رضایت و غریزه تایید طلبی که هر زن داره تن به هر خواسته ای میدن . چرا ؟ چون تنها منبعی که ذهنیت اون فرد نسبت به عشق و رابطه رو شکل داده تبلیغات و محتوایی هستن که نگاه به شدت ابزاری نسبت به زن دارن و اون فرد هم ناخواسته از این چهارچوب ذهنی پیروی میکنه و تصور میکنه تنها راه جلب رضایت توی یه رابطه و تعریف عشق همینه که …
از اون طرف تنها چیزی که خانوم های توی این رده سنی راجع به رابطه جنسی از خانواده یاد گرفتن اینه که "چیز بدیه ، نباید انجام بدی ، بیمار میشی ، باردار میشی ، virgin نیستی " و خیلی چیزای بد دیگه که این دیدگاه ها اینقدر تکرار میشه از طرف جامعه برای فرد که خیلی ها حتی بعد از ازدواج هم بعد از رابطه جنسی تنها حسی که دارن خشم و گناه هست !

حالا شما این 2 تا دیدگاه رو بزارید کنار هم … این همه دوگانگی که تنها دلیلش هم نداشتن دانش و آگاهی هست باعث خیلی از مشکلات روحی چه قبل و چه بعد از ازدواج میشه که به نظر من کوچک ترین پیامدی که داره طلاقه ! از خودکشی ها ، تن فروشی ها ، ترد شدن ها و هزار و یک مشکل دیگه ای که پیش میاد حرفی نمیزنم اصلا .

وقتی میگم دانش جنسی وجود نداره منظورم اینه که هیچ وقت راجع به این که چطوری باید لذت برد از یه رابطه این که چرا باید رابطه داشت ؟ یه رابطه جنسی خوب چه ارتباطی با علاقه و عشق داره ؟ اصلا رابطه جنسی سالم چی هست ؟ چطوری یه رابطه رو محکم میکنه ؟ معیار های خوب بودن یه رابطه چیه و خیلی چیزای دیگه صحبت نمیشه هیچوقت و خیلی از بزرگسال های ما هم حتی این موارد ساده رو نمیدونن و حتی بهش فکر هم نکردن . به نظر شما اگه تمام خانوم های 15 تا 17 ساله این موارد براش روشن بشه کاملا و آگاهی پیدا کنن باز هم اون آمار 40% که شما بهش اشاره کردین رو داریم ؟

ببخشید طولانی شد

9 پسندیده

خیلی نکته ی جالبی مطرح شد، یعنی اینکه شما فکر می کنی تصویری که از عشق و محبت در ذهن زنان و دختران ما به سبب تبلیغات یا هر چیز دیگه ای شکل گرفته، داشتن یک رابطه است!!!
و راه درمان هم آموزش جنسی در نوجوانی است.
در این مورد من در خصوص اینکه خودم چطور با این مسائل آشنا شدم بنویسم: من تا 18 سالگی در مورد روابط جنسی هیچی نمیدونستم. :sweat_smile: حتی با اندام های جنسی آشنایی نداشتم. کنجکاوی هم درباره اش نداشتم.
وارد خوابگاه که شدم، بحث هایی که بین بچه ها پیش می اومد، گفت و گوهای پنهانی :shushing_face: متاهلان، کنجکاوی منو برانگیخت.:nerd_face:
شدم بلای جونشون: به منم بگین!!!
جسته و گریخته مطالبی رو یاد گرفتم که در نظرم گاه عجیب و گاه چندش آور بود. دیگرانی هم بودند که وضعیت مشابه من داشتند، اما واکنش آنها خیلی شدیدتر بود، بعضی هاشون می گفتند که من هیچ وقت ازدواج نمی کنم!
درباره این اولین بار شنیدن ها مطالب جالبی شنیدم. با خانمی در دوره ای آموزشی آشنا شدم که میگفت: وقتی دوستم درباره ی این مسائل شنید و فهمید تا چند هفته غذا نمی خورد، کلاس نمی رفت، با کسی حرفی نمیزد و تقریبا حالت افسردگی بهش دست داده بود، اما بعد از اون روابط متعددی را شروع کرد.
به نظرم نوع آموزش و محتوای مورد نظر باید خیلی حساب شده باشه!

7 پسندیده

بزارید اینجوری کاملش کنم » ارتباط عشق و محبت با مسائل جنسی تو ذهن اکثر ما چه خانوم چه آقا هنوز یه علامت سوال بزرگه و کسایی هم که یه الگو تو ذهنشون شکل گرفته یا یه الگو همراه با نفرت و انزجار هست که از سمت خانواده بهشون داده شده یا یه الگوی کاملا پست و سطحی که نگاه ابزاری نسبت به جنس مونث توی صنعت پ ورن شکل داده تو اون افراد .

برای شما شاید اینطوری بوده . ولی تو سال های اخیر دست هر بچه 14 ساله ای یه گوشی هست و روی گوشی vpn نصب هست و متاسفانه والدین این بچه ها هیچ گونه اطلاعات یا دانشی راجع به نرم افزار های کنترل فرزندان توی محیط مجازی ندارن ! فرض کنید این بچه به طور تصادفی به یه محتوای مستحجن برخورد کنه و از روی همون کنجکاوی که شما هم داشتید بره توی اینترنت سرچ کنه و مخاطب این جور محتوا ها بشه تو این سن . به نظرتون این بچه میتونه زندگی جنسی سالمی داشته باشه ؟ نگاهش نسبت به عشق و محبت چیه ؟ میتونه ازدواج سالمی داشته باشه ؟

به نظر خودتون همین خودش یه بیماری و فاجعه نیست ؟ به نظرتون این فرد بعدا تو ازدواجش به مشکل نمیخوره ؟ به نظرتون چون به این فرد راجع به رابطه جنسی و “چرایی” اون و لذت و عشقی که همراه این رابطه هست آموزش درستی داده نشده بود این رفتار 2 گانه رو نشون نمیده ؟ نفرت و انزجار بخاطر دیدگاهی که از قبل تو ذهنش خانواده و جامعه کاشته بود و عقده ای که بعد از فهمیدن حقیقت داره نمودش رو با روابط متعدد که حدس میزنم روابط سطحی خالی از محبت هست نشون میده …

کاملا موافق هستم … و به نظرم با تعداد بالای مشاور هایی که توی سطح جامعه داریم و همینطور رشته های دانشگاهی متعددی که درباره روابط جنسی هست میشه در قالب یه درس فوق برنامه هر سال آگاهی لازم رو توی دبیرستان داد به افراد . بدون شک بعد از دادن این آموزش ها هم سطح سلامت جنسی و روانی جوون ها و نوجوون های ما بالا تر میره هم بخشی از مشکلات بعد از ازدواج ممکنه حل بشه .

به نظرم راجع به این جور موضوع ها که داره یه بحران میشه تو جامعه ما باید بیشتر صحبت بشه حداقل تو فضا های مجازی . حتی به نظرم یه نوآ با محوریت این موضوع جاش خالیه . هم مخاطب زیادی میتونه جذب این شبکه بکنه بخاطر جذابیت موضوع هم این که میشه نتیجه گیری خوبی داشت ازش .

4 پسندیده

قطعا همینطوره! جملاتی و حرکاتی که گاه و بیگاه از دانش آموزان در مدرسه و دیگر کودکان میبینم و میشنوم ،گواه این ادعاست. حتی این سن و باید پایین آورد و کودکان 10 ساله و … درگیر این محتوا هستند.
برنامه های کودک که گاها من بواسطه ی کودکان اطرافم تماشا می کنم، جملاتی رو استفاده می کنند که برای من هم سواله؛ مخاطبی با این سن، وقتی این جمله رو میشنوه چه تصویری در ذهن اش ایجاد میشه!؟؟

برام جالبه بدونم ایا تا به حال کسی چنین محتوایی را آماده کرده یا نه!؟ :thinking:

2 پسندیده

من میخوام به سوال اول جواب بدم و پاسخم خیلی به گفتگویی که شکل گرفته ربطی نداره: عشق و محبت کجاست؟

سناریوی یک: اتوبوس واحد – ساعت ۹ شب – شیراز

تو یه ایستگاه مسافری هست که میخواد سوار شه، از مسافر جلو می‌پرسه این اتوبوس شاه‌چراغ میره؟ طرف میگه نمی‌دونم. یه پیرزن ۷۰-۸۰ ساله سوار اتوبوسه که صندلی‌ ردیف سوم نشسته، از همون جا به مسافر جلویی میگه «بهش بگو سوار خط ۱۸ بشه!» این اتفاق باز هم تکرار میشه، و حاج خانوم عقبی از همون دور راهنمایی ش رو روانه میکنه.

به حاج خانوم نگاه می‌کنم و لبخند می‌زنم. بهم لبخند برگشت می‌زنه، می‌زنه رو صندلی کناریش و میگه بیا اینجا بشین! می‌رم پیشش، بهم یه سیب کوچولو می‌ده و میگه مال باغچه خودمونه، بخور نوش جوونت. خوشمزه س. می‌گیرم و می‌خورم و حالش رو می‌برم :heart:

سناریوی دو: اتوبوس واحد - حول و حوش ۸:۳۰ شب – شیراز

یه خانوم با یه بچه سوار کالسکه‌ به همراه یه پسربچه حدودا ۶-۷ ساله تو یه ایستگاه سوار میشن. مادر و کالسکه می‌مونن جلوی در اتوبوس؛ و پسربچه وارد قسمت خانوما میشه. خیلی شیک و مجلسی می‌ره تو یه صندلی که دو تا خانوم نشستن روش و بین دوتا خانوم می‌شینه :hugs: خیلی صحنه‌ي جالبیه، دو تا خانوم اولش تعجب می‌کنن ولی بعد خانومی که مسن‌تره دست میکشه سر بچه و با هم دوست میشن. پسربچه چند بار برگشت عقب و به خانومای پشت سر لبخند زد. و لبخند پاسخ گرفت. بعد مدتی یه دختربچه و مامانش اومدن تو اتوبوس، پسربچه سریع پاشد رفت پیششون، دختر هم سریع باهاش دوست شد و بهش گفت «فردا بیا خونه‌مون بازی کنیم!»

پسربچه وقتی از اتوبوس می‌رفت بیرون با همه سکنه اتوبوس خدافظی کرد! :raised_hand_with_fingers_splayed:

سناریوی سه: اتوبوس واحد – ساعت ۹ شب – شیراز

یه حاج خانومی کنارم نشسته بودن، یهو بهم گفتن بیا کشک بخور! خوشمزه س، خودم درست کردم. من این شکلی بودم :flushed: :grin: و خلاصه یه کشک بهم دادن و شروع کرد برام از اینکه چه جوری کشک رو خودشون درست کردن، گفتن. و آخرش هم گفتن تو مثل دخترم هستی، نوش جان.

همه اینا تو یه هفته اتوبوس‌واحد سواری تو شیراز پشت سر هم رخ داده. حسی که به من تو همه‌ش منتقل می‌شد، چه به عنوان مشاهده‌گر و چه به عنوان مخاطب، حس عشق و محبت بود. اگه اینا عشق یا محبت نیست، چیه؟!


آیا زوج عاشق پیشه سراغ دارم؟

پاسخم به گفتگوی خوب بالا، مشابه پاسخ شماس: هیچ زوجی رو دور و برم نمی‌بینم که حس بینشون بعد ازدواج عشق و محبت باشه! اصلا خودم رو هم جاشون می‌ذارم نمی تونم غیر از این باشم. به محض اینکه رابطه از حالت آشنایی به حالت جدی و ازدواج در میاد، استرس‌های زندگی شروع میشه: مراسم عقد و ازدواج، خرید وسایل خونه و تهیه خونه، خیلی وقتا کار و سربازی پسر، بچه دار شیم یا نه، اگه نمیخوایم بچه‌دار شیم چجوری جلوی حرف فامیل پاسخگو باشیم؟! اگه بچه‌دار شدیم چجوری از پس هزینه‌هاش بربیایم؟ کی نگهش داره؟ … ؟

اصلا مگه میشه تو چنین استرس‌های مسلسل‌واری عاشق موند؟ مگه میشه استرس‌ها رو کنار گذاشت؟ مگه داریم؟!

ولی عشق و محبت هست، جاهای زیادی هست، تو بازار قدیمی زنجان هست، تو خیابونای شیراز هست، تو کوچه‌ پس کوچه‌های قدیمی مشهد، … . معمولا از بچه‌ها یا افراد مسن شروع میشه، ولی خیلی سریع بین افراد پخش میشه، اون‌قدر سریع که حتی فرصت فکر کردن و تحلیل موقعیت رو هم بهت نمیده!

8 پسندیده

این پیج اینستاگرام آموزش‌ها و محتوای خوب و ساده‌ای با هدف افزایش آگاهی تولید میکنه:

2 پسندیده

من فکر میکنم این جمله یکی از مهمترین کلیدهای معمای رابطه متاهلی در ایران و همه جاهای دنیاست. به عنوان مسابقه میتونیم روی اینکه این کلید چی میگه بهمون، بحث کنیم. جایزه مسابقه هم خوشبختیه :grin:

4 پسندیده

:star_struck: بازی یا چالش!!!
شاید این باشه که همسران ایرانی مهر و محبت شان را بروز نمی دهند، اما هر آنچه که ما نمیبینیم نه یعنی اینکه نیست! :smile:

3 پسندیده

برام عجیبه که این همه آدمها توی اظهارنظر مقاومت میکنن.:thinking:

من اینجوری به داستان نگاه میکنم: وقتی چیزی رو هیچ جا نمیبینی، پس نمود بیرونی نداشته و از اول یه تصور ذهنی بوده. تصور ذهنی میتونه تا حد قابل قبولی منطبق با واقعیت باشه، ولی وقتی منطبق با واقعیت نیست، یعنی در تصور ذهنی چیزی درست نیست.

چه جوری میتونیم این جمله رو درست کنیم، تا در حالت معمول، تا حد خوبی با واقعیت تطابق داشته باشه؟

1 پسندیده

اشکال از برداشتتون از عشقه

وقتی پدر میره سر یخچال که میوه برداره و می بینه میوه کمه با خودش میگه باشه برای بچه ها

وقتی مادر سر سفره نان های بیات رو میخوره تا بقیه نان تازه بخورند

وقتی پدر پولی را که برای کسب آن کلی اعصاب خورد کرده و عرق ریخته را به همسرش میده که برود و برای خودش و بچه ها خرید کنه

و…

همه اینها یعنی عشق یعنی محبت

عشق یعنی من نباشم و تو باشی یعنی درد سرا مال من راحتی و خوشی ها مال تو

مسائل جنسی در آخر مسائل همه خانواده هائی که استوار و پا برجا میمونه باعشقه ولی قرار نیست جار بزنند

هیچ جا از اول با عشق نیست به مرور زمان با گذشت ها و همکاری و یکدلی عشق به وجود میاد

در تمام کشورها هم طلاق صورت می گیره حتی کشورهائی که در مدارس شون آموزش میدن

آمارهای نا هنجاری های جوانان هم چه زمان شاه و چه الان چه در ایران و چه در همه جای دنیا هست

کشورهایی که به این مسائل به شکل عیان می پردازند به خاطر بیزینسه با فروش داروها و وسائل و ترویج این مسائل پول در میارن

1 پسندیده