امروزه جوانان زیادی حتی پس از اتمام تحصیل و پس از اینکه ماه ها و حتی سال ها به دنبال کار میگردند اما باز هم حرفه و شغل مورد نظر خود را پیدا نمیکنند.
در این مورد عوامل مختلفی دخالت دارند ؛
از جمله میتوان به نوسانات اقتصادی، عدم توزیع مناسب درآمد و امکانات، عدم جذب نیروی کار در مراکز تولیدی و صنعتی، عدم تناسب بین آهنگ رشد جمعیت و فرصتهای شغلی، ضعف قوانین و مقررات، اتخاذ برخی سیاستهای غلط و فقدان آموزشهای متناسب با نیاز بازار کار اشاره کرد.
به نظر شما در حال حاضر چه عوامل دیگه ای باعث بیکاری جوانان تحصیل کرده هستش!؟
به نظر من اقتصاد یک کشور خوب باشه اون کشور به راحتی میتونه فرصت شغلی برای تمامی افرد رو داشته باشه چرا در بعضی از کشور های خارجی میشنویم که بیکاری صفر درصد چون پیشرفت اقتصادی بالایی داره توانایی بالایی داره به عنوان مثل کشورای آسیای شرقی اعم از چین ژاپن
اکثر جوونا نمیدونن چی میخوان. چرا تحصیل کردن، و خیلی هاشون هم تحصیل خاصی نکردن، و صرفا مدرک گرفتن.
در واقع تحصیلات عالی راهی برای فرار از سربازی، و یا ورود به جامعه ی آزادتر و یا گذران وقت هست برای جوونا، و نه راهی برای رسیدن به اهداف خودشون.
تا وقتی چنین باشه، حتی اگه مسئولا و پدر-مادرا بخوان، چیز خاصی اتفاق نمیفته.
لازمه کمی به سمت جامعه ی بالغ پیش بریم: جامعه ای که درش هر کسی مسئول خودش و کارهای خودش هست. یعنی من اگه درس میخونم به خاطر خودم و خواسته های خودم میخونم، و نه خواسته ی پدر-مادرم و یا جامعه ی اطرافم.
برای کار و ایجاد کار هم به همین صورت، لازمه به سمت بلوغ ذهنی پیش بریم: منِ جوون خودم باید بدونم چی میخوام. و نه اینکه مسئولا برام بخوان.
پ. نوشته های بالا مشاهدات یه استاد دانشگاه سابق هست از حدود 100 تا جوون ِ در حال ادامه ی تحصیل در مقطع ارشد و دکترا.
یه دلیل دیگه اش این هست که ما از کودکی هدایت نمی شیم به یادگیری مهارت های مختلف و حتی وقتی در دوران لیسانس به سر می بریم با اینکه گاها وقت آزاد داریم باز هم دنبال کسب مهارت نمی ریم. یعنی باید به فکر این باشیم که در جامعه بتونیم خدمتی ارائه بدیم که جامعه بهش نیاز داشته باشه و بابتش هزینه کنه.
سوال اساسی: تحصیلی که از روی علاقه باشه و نه فرار از چیزی و صرف لذت بردن از کشف باشه آیا مشکلی داره؟ و آیا اگر تحصیل با هدف کسب موقعیت شغلی نباشه اشکالی داره؟
صحبتهای بالا تا حد زیادی درست و کامله. من برحسب تجربه ای که در برخورد با این مسئله داشتم چند تا نکته و مثال بگم.
1- بیکاری قشر تحصیل کرده بسیار بیشتر از حدیه که ما میبینیم. خیلی از کسائی که کار هم دارن کارشون تناسبی با شغلشون نداره(بیکاری پنهان)!
2- اساسا چیزی که من حس میکنم اینه که تحصیلات توی ایران برای اماده کردن ادما برای کار نیست بلکه بیشتر برای به تاخیر انداختن تقاضای کار توی جامعه هست. میتونید ببینید که رشد بی رویه مراکز اموزشی غیر متناسب با نیاز جامعه به همین دلیله.
3- یه نکته شگفت انگیز که من بارها دیدم اینه که یه نفر شغل خوبی داشته و اون رو کنار گذاشته تا بیاد تحصیل انجام بده. من حس میکنم که جامعه دانشجوئی توی ایران اونقدر از بطن جامعه جداست که ادما وقتی وارد محیط جامعه میشن نمیتونن بسازن باهاش.
4- با @lolmol موافقم که اکثر ادما توی جامعه نمیدونن چی میخوان. به وضوح برای خیلیا تحصیل یه جور دیدگاه جبریه. یعنی جوابی حاضر و اماده برای اینکه بگن که چی میخوان از زندگی.
5- ولی با این موافق نیستم که توی جائی مثل ایران مسئولیت اشتغال با فرد هست. دلیلش رو شاید خیلی ساده نشه گفت ولی به نظرم باید در نظر بگیریم که دولت چقدر در مسائل اقتصادی و اجتماعی دخیله و اون وقت بیایم به این مسئله نگاه کنیم. نمیشه از طرفی تمام جنبه های زندگی یه نفر و یه جامعه تحت اختیار یه گروه باشه ولی وقتی در مورد اشتغال حرف میزنیم به مسئولیت فردی ارجاع بدیم کار رو.
دوستی می گفتن که یکی از اساتید مدرسه کسب و کار شریف، یه عامل مهم در علت بیکاری رو این طور مطرح کردن:
«ما در کشور مشکل نبود کار نداریم. درسته که مشاهده می کنیم که هر روز تعداد زیادی کارجو دنبال کار هستند اما از اون طرف تعداد زیادی کارفرما دارن همزمان دنبال کارجو می گردند! مشکل ما در نبود حلقه ی واسط بین کارجو و کارفرماست.»
برای نمونه ایده ای مثل نمایشگاه کار شریف (که ششمین دوره اش، 4 تا 6 مهر امسال برگزار میشه)،می تونه نقش این حلقه ی واسط رو بازی کنه و من یک نمونه ی خیلی موفق از آشنایان رو سراغ دارم که بعد از شرکت در این نمایشگاه چندین فرصت شغلی براشون ایجاد شد.
واقعیت من حس میکنم که دو دلیل اصلی تو ایرانه. شاید یکی از اونها که خیلی اساسیم باشه بها داده نشدن به فعالیتهای خارج برنامه است مثل شرکت تو گروه ها و انجمن ها. من وقتی نگاه میکنم به دوستانم که با هم تو دانشگاه بودن می بینم که اغلب کسانیکه الان کار افرین و یا کارهای خارج از درسشون انجام میدن چه بازگیری و یا موارد دیگه همشون فعالیتهای خارج از برنامه رو دوست داشتن و سوای درس تو دانشگاه به این فعالیتهام می پردازند. مثلا یه سری از دوستان من که الان شرکت خصوصی دارن در دانشگاه شریف مجله در میارودن و همون جا دوستی و کارگروهیشون شکل گرفت و این باعث شد تا بعد از دانشگاه یه گروه خوب برای انجام یه کار غیر درسی داشته باشند. در صورتیکه این موضوع توسط اغلب اساتید تو خیلی از دانشگاه های کشور نکوهش میشه و اون رو مانع درس خودند ادمها میدونن.
مورد دومشم میشه به این موضوع خیلی ریشه ای تر نگاه کنیم شاید واقعا دلیل اینکه دانشجو کار ندارند و یا کار مورد علاقه شون رو انجام نمی دن این باشه ه تو ایران هزینه تغییر مسیر یه جورایی خیلی بالاست. نمی دونم چرا ولی مثلا برای یکی مثل خود من تغییر مسیر یه غول بی شاخ و دم که شاید اصلا نشه باهاش کنار اومد نمیدونم این موضوع چرا تو ایران اینقدر وحشناکه ولی مثلا تو امریکا بسیار پسندیده است و اتفاقا دیدم که توی یکی از دانشگاه های اونجا به شدت دانشجوهاشون رو تشویق به تغییر رشته میکنند. شاید واقعیت مسیرهای دیگه خیلی شسته رفته و مناسب نیست. شما برای رفتن به یه مقصد از بین یه ازاد راه و یه جاده شوسه حتما ازاد راه رو انتخاب میکنید.
و سوما اینکه برای منی که تازه هیجده سالمه و یا بیست و دم سالمه اگه نتونم به راحتی به دانشگاه وارد بشم این سوال پیش میاد که خوب غیر از دانشگاه رفتن دیگه چه کاری میشه کرد. وقتی من حتی اگه غایبم باشم به راحتی در یه دانشگاه قبول میشم هیچ وقت سوال اینکه غیر از درس خوندن چیکاری میشه کرد پیش نمیاد. واز اون طرف وقتی شما با ظرفیت سی تایی تو یه رشته دویست میگیرید هرگز نمی تونید مهارتهای لازم رو به دانشجو هاتون بیاموزید و البته به طور قطع نمی تونید برای اونها کار هم ایجاد کنید.چون بودجه شما به جای سی نفر بین دویست نفر تقسیم شده. تازه بماند ادمهایی که بدون تلاش به دانشگاه وارد شدن عموما انگیزه ای برای ادامه تحصیل ندارند و خیلی هاشون برای اینکه یه مسیر شسته رفته و اماده است تو ایران به این سمت میان.
اولین فکتور تاثیر گذار درین امر تراکم نفوس است، ما و شما میدانیم که وقتی پستی به اعلان گذاشته میشود در یک پست به تعداد هزار یا دو هزار خلص سوانح دریافت میکنیم که این خود تراکم نفوس را در یک کشور نشان میدهد، علت دوم نا امنی است این پدیده به اقتصاد کشور ضر به مهلکی وارد میکند که مقدار زیادی از دارائی به دست مافیا پول و مواد مخدر میافتد و عده کثیری از مردم بیکار میشوند چون در اثر ناامنی شرکت ها کمتر فعالیت میکنند و از طرفی هم تراکم نفوس و فقر از طرف دیگر.