فراشناخت چیست. و چگونه می توان به آن رسید؟

سلام ، من تو اینترنت مطلبی رو خونده بودم:تفکر درباره تفکر ، از نشانه های هوش بالاست.
خب ، من خیلی دوست دارم انسان باهوشی بشم ،،، از اینترنت فهمیدم که تفکر درباره تفکر همون فراشناخت هست یا دانستن دانستن.
لطفا اگه درباره فراشناخت اطلاعاتی دارید بگید ، ممنون

1 پسندیده

موضوع كمى گنگ مطرح شده، مثلا من ارتباط بين باهوش بودن و فكر كردن به تفكر رو متوجه نميشم. ولى يكى از فكورترين پادپرسى ها كه اتفاقا درباره شناخت از ديد علوم اعصاب هم مطالعات خوبى دارن رو دعوت ميكنم. فكر كنم ايشون بتونن راهنمايى كنن @yousef .

2 پسندیده

این رو کمی تبلیغاتی میدونم و خیلی از شناخت جدا نمیدونم (cognition). ولی به طور کلی داستان از چه قراره:

شناخت براساس اصول و خودآگاهی ذهنی شکل میگیره که نتایج مختلفی در مورد مسائل مختلف رو ارائه میده. برای مثال، طرز تفکر و شناخت شما، روی نحوه رفتار شما با دیگران اثر میزاره. این به معنی عمیق‌تر بودن شناخت از روش رفتار و روش تحلیل هست. معمولا شناخت با زمان و به شکلی متقابل با تجربیات تکامل پیدا میکنه ولی کنترل عمیق روی اون وجود نداره.

در سطح آموزش بالاتر و سطح فکر بالاتر، فرد به تحلیل شناخت، طرز تفکر و عناصر مربوط به اون می‌پردازه. نکته مهم در این داستان چیه؟ برخلاف حالت قبلی، برای موفقیت و داشتن مسیر در این تیپ شناخت، دیگه نمیتونین به چیزی از نظر ذهنی تکیه کنین. نوعی تعلیق ذهنی که به راحتی قابل دسترس نیست، به راحتی هم به تغییر موثر منجر نخواهد شد. ولی انسانهایی که در این مسیر موفق میشن، معمولا تسلط عمیق روی طرز فکر، دیدگاه و توان و روش تحلیل خودشون دارن، مثلا یک انسان یا شناخت معمول میتونه استراتژیست قوی باشه ولی توان ایجاد تغییرات بنیادی در طراحی استراتژی خودش رو نخواهد داشت. ولی انسانهایی با سطح بالاتر شناخت، میتونن با تغییر بنیادی در طرز تفکر، قدرت استراتژیک خلاقانه‌ای داشته باشه.

یک مثال معمول از این نوع شناخت، میتونه به یادگیری برگرده. خود یادگیری مسئول فرآیند کسب اطلاعات در موارد مختلف هست و فرد یادگیرنده با این قابلیت میتونه به سطح ذهنی بالاتری برسه. ولی حالا تصور کنین که فرد به اطلاعاتی دست پیدا کنه که قادر به «شناخت روشهای یادگیری» باشه و بتونه اون رو به شکل موثری برای خودش بهبود بده.

خیلی از کارهای به ظاهر ساده، ردپایی از این شناخت و کنترل سطح بالا رو در خودشون دارن: مثلا وقتی برنامه‌ریزی موفق و پیچیده، نظارت موثر بر عملکرد در کارها و رفتارها، ارزیابی موثر در عملکرد و کارها. اینها در واقع هم‌سطح با فراشناخت هستن، یعنی تقویت فراشناخت به تقویت این خصوصیات کمک میکنه. البته این منظور از این مثالها، حالتهای موثر و دارای تغییر واقعی هستن نه صرفا روتین و نمایشی (مثلا ارزیابی واقعی باید به تغییری موثر در سطح بنیادی انجام کارها منجر بشه نه صرفا به شکل کاری روتین و غیرموثره.)

با این موافقم، به نظرم این مفهوم اندازه هوش رو هدف نمیگیره، بلکه عمق هوش رو هدف می‌گیره. یعنی فردی میتونه ذاتا باهوش باشه ولی شناخت عمیقی از هیچ مسئله‌ای پیدا نکنه، بخصوص در دنیای ذهنهای تک‌بعدی امروز.

احتمالا خودتون تجربه فضای مجازی امروز مرتبط با کسب وکارها رو داشتین. این نوع نگاه به این مسئله «به عنوان چیزی جدا از شناخت و ارتباط دادن اون به باهوش بودن»، به عقیده من حاصل فضای شوآف رایج در محتوانویسی در ایران هست که متاسفانه منجر به گسترش ذهنیت غلط و حتی سرخوردگی یا توهم بشه. ولی خوب، ریشه‌های فرهنگی با ابزار و تغییر اکوسیستم عوض نمیشه، هنوز آدمها بیشترین امیدشون به «توهم و تولید اون» در عموم مردمه!!