به نظر من واقعیت، برداشت ما از حقیقت هست. واقعیت هر فرد هم با دیگری متفاوت هست چرا که هر انسانی عینک منحصر به فرد خودش رو برای دیدن حقیقت به چشم داره
با توجه به مثالی که زدید مبنی بر (صندلی ای که روی آن نشسته اید)
قطعا غرض از اثبات ، اثبات تجربی میباشد.
و اصلی که وضع کرده اید ( با این تعریف چیزی که قابل اثبات نباشد واقعیت نیست .)
متاسفانه همچون اصل پوزیتیویسم ( گزاره ای معنادار است که تحقیق پذیر باشد (تجربی) ) دچار خود ابطال گری خواهید شد.
چرا که گزاره شما ( چیزی واقعیت دارد که قابلیت اثبات تجربی را داشته باشد ) یعنی خود گزاره مزبور شما که یک اصل کلی ذهنی میباشد ، قابلیت اثبات تجربی را نخواهد داشت و از این رو در اولین گام خود را حلق آویز کرده است.
آیا میتوانید خود گزاره را در اعیان اثبات و تجربه کنید؟!!!
آیا صرف اینکه اجتماع نقیضین و قوانین کلی قابلیت اثبات تجربی را ندارند واقعیت ندارند؟!!! قطعا که اینگونه نمیباشد.
اگه بخوام خیلی ساده جواب این سوال رو بیان کنم حقیقت :تعریف ما از. اتفاق و رویداد های روز مره هستش
واقعیت:تمام اتفاقیه که افتاده یا اتفاقیه که واقعن افتاده
بزار یه مثال هم بزنم توی ذهن تون
یک خیابان در نظر بگیرید که سمت چپ ان پیاده رو باشد و دو نفر در این پیاده رو هستند که مقابل هم قرار دارن از یک فاصله ۱۰۰متری در حال حرکت به سمت هم هستند یک سمت خیابان یک دوچرخه سوار و ان سمت دیگر یک ماشین قرار دارد این دو نیز در حال حرکت به سمت هم هستند که ناگهان ماشین توی خیابان یکی از لاستیک هاش پنچر میشود و تعادل خود رو را از دست میدهد
همان لحضه برای دوچرخه سوار که مقابل ماشین قرار دارد نیز یک پیام میاد که دوچرخه سوار برای مشاهده این پیام حواسش پرت میشود و این دو باهم برخورد میکنند اما حالا وقتی از این دو نفر که در پیاده رو میپرسند که حقیقت این سانحه چی بوده و چطور اتفاق افتاده
یکی میگه من دیدم دوچرخه سوار با نگاه کردن به گوشیش حواسش پرت شد و از مسیر خود خارج شد و باعث تصادف شد یکی هم میگه که ماشین که از طرف مقابل دوچرخه سوار میومد الکل خورده بود و کنترلی روی ماشین نداشت و از مسیر خارج شد و به دوچرخه سوار برخورد کرد
حقیقت دیدگاه و چیزی هستش که هر دو از این اتفاق دیدند و قبول کردند
اما واقعیت اونیه که من تحریف کردم
ماشین پنچر شد اما چون هیچکی متوجه نشد فکر کردند که الکل بوده
اون یکی هم چون به ماشین دید نداشت فقط متوجه دوچرخه سوار شد که حواسش نبود و از دید اون دوچرخه سوار مقصر بود
…اره بعضی وقتا حقیقت شامل قسمتی از واقعیت میشه اما بعضی وقتا هم اصلا حقیقت کاملا دروغه
مثال:
این برای خودم اتفاق افتاده یکی از دوستام که بعد از مدت طولانی دیدمش بهم گفت زن گرفتم منم بهش تبریک گفتم و. از این حرفا چند باری رفتم خونشون دیدم که دوستم با پدر و مادرش و همسرش توی یک خونه زندگی میکنند بعد از چند ماه که بقیه دوستام ازم سوال میکردند میگفتم که اره حقیقت داره زن گرفته و زندگی خوبی داره اما بعدش فهمیدم که اون دختر دختر خاله اش بوده و به من دروغ گفته بود
بعضی وقتا هم واقعیت کاملا با حقیقت فرق داره